دلیلش این است که از کارهای کوچک شروع می کنند، آدم خیلی خوب همدیگر را می شناسند و برای بقا می جنگند. اما وقتی کسب و کار بزرگ می شود و آدم های تازه ای به شرکت اضافه می شوند، دیگر حتی نمی شود اسم همه را حفظ بود چه رسد که بخواهی با همه روابط مستحکم داشته باشی. آن نوع از چالش های فوق مستقیمی که وقتی آدم ها همدیگر را می شناسند خیلی ساده است، دشوا ر می شود. بعضی ها که نمی خواهند فرهنگ دوستانه روز اول را از دست بدهند، وقتی مشکلی می بینند زبان به دهان می گیرند و با عقب نشینی روی محور چالش مستقیم، وارد .ربع همدلی ویرانگر(همدلی ویرانگر یک پله از دورویی دغلکارانه جلوتر است. شما نارضایتی و مشکل خودتان را با طرف مقابل مطرح نمیکنید، بلکه سعی میکنید او را بفهمید و در ذهن خود مشکلاتش را توجیه کنید و همراهش شوید.) می شوند از آنجا که تهاجم گزنده بهترازهمدلی ویرانگر کار را راه می اندازد، این نوع رفتار مزیت پیدا می کند؛ آدم های که رفتار بدی دارند برنده می شوند و قد علم می کنند.
خیلی از آدم ها وقتی جلوی آدم ناجور قدرتمندی قرار می گیرند، به ربع دورویی دغل کارانهمی خزند. البته این کار را بیشتر بخاطر غریزه دفاع از خود انجام می دهند تا اینکه واقعا قصد خراب کاری داشته باشند. در چنین محیطی آدم ها ترغیب می شوند در برابر آدم های رده بالاتر رفتار دورویی دغل کارانه داشته باشند ودر مقابل کسانی که قدرت کمتری دارند تهاجم گزنده به خرج می دهند.
فرهنگ مسموم می شود: خیلی ها مدح بالایی هارا می کنند و به پایینی لگد می زنند، کسی هم تمایلی به بیان حقیقت صاحبان قدرت ندارد. چنین رفتاری شرکت را درجا نمی کشد، بلکه منجر به مرگ تدریجی نوآـوری می شود وزندگی آدم ها را بی صدا به بیچارگی می کشاند.
در دورویی دغل کارانه ما حاضر نمیشویم به شکل صریح و مستقیم با طرف مقابل گفتگو کنیم. البته توجهی هم به حال و احوال او نداریم و اصلاً برایمان مهم نیست که رفتارها و وضعیت او چه ریشههایی دارد. بلکه صرفاً به خودمان و منافعمان فکر میکنیم. پس از طرف مقابل ناراضی یا دلگیر هستید و با او در این باره حرف هم نمیزنید و به مسائل و مشکلاتش هم فکر نمیکنید. در چنین وضعیتی ناگزیر باید به یک فرد دورو و ریاکار تبدیل شوید. به او لبخند بزنید و جوری وانمود کنید که همه چیز خوب است.
در تهاجم گزنده، ما حرفمان را صریح و بدون ملاحظه مطرح میکنیم و برایمان هم مهم نیست که طرف مقابل در چه وضعیتی قرار دارد یا با چه مشکلاتی روبهروست و یا اینکه چگونه میتوانیم برای بهبود وضعیت به او کمک کنیم. صرفاً برایمان مهم است که حرفمان را بزنیم و طبیعی است که با این الگو لحن گزندهای پیدا خواهیم کرد.
.از مقدمه کتاب صراحت تمام عیار، نوشته کیم اسکات