AlirezaJatan
AlirezaJatan
خواندن ۳ دقیقه·۲۲ روز پیش

14 - چطور بگویم دوستت دارم زندگی!

چطور بگویم "دوستت دارم زندگی"
چطور بهش بگویم دوستش دارم
وقتی این حجمه کمبود در درون من است و واقعیت انگار این گونه بر علیهم است.
این فکر ها
این آشوب
این خیال فعال و پویا
این جاری بودن فکر روز
این غنای درونی که هدر رفته، اما هست.
می‌شد تمام این انرژی ها صرف عشق شود و راه بشود و منظره زیبا و باشکوه خلق بشود
تازگی خلق شود
خلق تکرار نبود هیچ گاه
منظره منیت بود.

زندگی کردن ابراز کردن است و برای ابراز کردن باید آفرید
آفریدن هیچ گاه صرفا تکرار نیست
زندگی کردن ابراز کردن آزادانه ی خود در آفرینش است

بروس‌لی | یوتیوب دربارش صحبت کردم


منظره زیبای انسان
اما، خیالم جنجال می‌سازد و طغیان می‌کند علیه همین واقعیتی که حال باب میل من نیست.
چرا که این جایگاه من اشتباه است و اینجا شبیه به خار شده ام
من اینجا شبیه به الماسی ام که کم رنگ شده، شبیه بویی که ضعیف شده
شبیه پا هایی که از قدم برداشتن ها آزرده شده و افسرده و درگیر است با خویش
به خیال رهایی ... مفهوم رهایی در اسارت هست.

این خیال که بر علیه واقعیت می‌شورد، تمام وجودم را که به فعالیت مداوم می‌اندازد
اعصابم مدام در حال تحریک است، انرژیم به سرعت در هنگام کاری تمام می‌شود
غش میکنم ... و تمام می‌شوم باقی روز را
باقی روز را خالی از خیال با خستگی روی تختم می‌گذرانم
اگر معضلم نپذیرفتن وضعیت فعلی باشد چه ؟
چطور این حجم از افول و این حجمه پوچ را بپذیرم که آرام آرام رشد کنم.
در این حالت طغیان، رشد کردن ناممکن است ( طغیان و شورش خیال علیه واقعیت فعلی )

انعطاف داشته باشم؛ نمی‌توانم با انرژی بیش از حد توانم گذاشتن اوضاع را برگردانم
"برگرداندن اوضاع به وضعیت قبلی توهم است"
آب رود، روان است و جاری، برنمی‌گردد
توهم برگرداندن اوضاع دچار سکون می‌کند آدمی را

در فرایند زندگی جریان داشته باش
هیچ وقت نمی‌توانی دوبار در یک آب قدم بگذاری دوست من
زندگی هم مثل آب روان مدام در حرکت است و هیچ چیز ثابت نیست

بروس‌لی
این خط به معنی تامل و چند ثانیه دست نگه داشتن است
این خط به معنی تامل و چند ثانیه دست نگه داشتن است


پذیرفت و پیش رفت
که بتواند وضعیت فعلی را بهبود بخشد
و از روح خود زندگی را دمید.
زندگی که می‌توانست پوچی، شکست، امید و خوشبختی را در آن جای دهد
با آسایش، تنهایی را با خود نشست

بشویید چشم های من که دیده کثیفی
بشویید ذهن و خاطره و خیال من که دیده بس تصویر های پوچ که از آن ها چرک در می‌آمد
که وجودم را مثل گلی می‌پژمرد
می‌آید تصویرش در خیالم و می‌آزارد و می‌کارد درد در تن من
بشویید تن من را که تنهاست، تنها درد است و درد
تمامیت آن را هر شب می‌پوشاند پتوی سیاهی کمبود می‌زند دست و پا
بی فایدگی دروغ است چرا که دارم مینویسم این تجربه را
به یاد فیلمی که چند روز پیش دیدم ( Life is Beatiful )


1403/4/16
اون مدت نوشتن این متن، کتابی که بهم کمک کرده بود از این احوال فاصله بگیرم
کتاب افکار بارز نوشته بروس‌لی بود که من حتی اخیرا هم درباره یک بخش کتاب در یوتیوب ویدیو آپلود کردم

تماشا ویدیو در یوتیوب :‌ بروس‌لی : درباره ماهیت زندگی

رهاییپوچیروزمرگیدلنوشته
بیا هم دیگه رو پیدا کنیم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید