هیچوقت یادم نمیرود که زمان بچگی چقدر به فوتبال علاقه داشتم. یکی از اولین تصویرهایی که از فوتبال یادم میآید، مسابقه استقلال و پرسپولیسی بود که آبیها دو بر یک بردند. ابتدایی بودم. جلو مدرسه ایستاده بودم و یک عده پسربچه پرسپولیسی علیه احمدرضا عابدزاده شعار میدادند. خیلی از این کار ناراحت بودم. من یک دانشآموز ابتدایی طرفدار استقلال بودم. البته بعدها فهمیدم که علاقهام به استقلال واقعی نبوده. من طرفدار احمدرضا عابدزاده بودم. چون وقتی عابدزاده به پرسپولیس رفت، هوادار قرمزها شدم.
تصویر دومی که یادم میآید نیمهنهایی جام جهانی ۱۹۹۰ است. از پخش مستقیم بازیها خبری نبود. بازیها با تاخیر پخش میشد. نیمهنهایی جام جهانی بود. مسابقه ایتالیای میزبان با آرژانتین قهرمان. مسابقه یک بر صفر به نفع ایتالیا بود و کم مانده بود تیم محبوبم از رسیدن به فینال محروم شود که مادرم (شاید هم پدرم یا دونفری!) اجازه ندادند که بازی را کامل ببینم. گفتند صبح باید بروی مدرسه و خواب میمانی. از من اصرار بود و از آنها انکار. با قیافه قنبرکزدهای رفتم و با حرص خوابیدم. ولی صبح وقتی فهمیدم برادرم بعد از خوابیدن من به خانه آمده بود و بازی را تا آخر دیده بود و آرژانتین هم بدون من! بازی را مساوی کرده بود و در پنالتی ایتالیا را برده بود حرصم بیشتر هم شد.
دو سه شب بعدش همه خوشحال بودند ولی من ناراحت. همه خوشحال از اینکه دخترخالهام بچهدار شده بود و من ناراحت از باخت آرژانتین به آلمان غربی. همراه با مارادونا گریه میکردم. دیهگو داخل زمین و من پشت تلویزیون سیاه و سفید ۱۴ اینچ توشیبا.جام جهانی آمریکا اولین جام جهانی بعد از انقلاب بود که همه مسابقاتش به صورت زنده پخش شد. اختلاف زمانی ایران و آمریکا باعث شده بود که همه بازیها به وقت ما نیمهشب باشد. تقریباً همه بازیها را دیدم. سوم راهنمایی بودم و امتحانهایمان نهایی بود. من روزها درس میخواندم و امتحان میدادم. عصرها میخوابیدم و شبها تا صبح فوتبال میدیدم. طرفدار برزیل بودم و البته برزیل هم با بازیهای کسلکنندهای قهرمان شد.
جام جهانی ۹۸ مصادف شد با کنکورم. داشتم امتحانهای پیشدانشگاهی را میدادم و کمتر از یک ماه بعدش هم کنکور داشتیم. باز هم همه مسابقات را نگاه کردم. بازی ایران - آمریکا که تمام شد تا صبح نخوابیدم. فردایش سر جلسه امتحان رسماً خوابیدم. مادرم مدام یادم میآورد که یک ماه دیگر کنکور دارم ولی نمیدانست برای ما که سری دوم نظام جدید بودیم، چیزی به اسم قبولی در دانشگاه دولتی معنا نخواهد داشت. حتی دوستانم که درس خواندند و جام جهانی را ندیدند و رتبه ۱۰۵ هم به دست آوردند مثل من پشت کنکوری شدند.
جام جهانی ۲۰۰۲ سال سوم دانشگاه بودم. این بار دوباره کنکور داده بودم و داشتم توی دانشگاه دولتی درس میخواندم. بازی اسپانیا و کرهجنوبی را هیچوقت فراموش نمیکنم. اسپانیا را دوست داشتم. روی مبل لم داده بودم و مسابقه را تماشا میکردم که ساختمان لرزید. زلزله بود. همه به خیابان فرار کردند ولی من ناراحت بودم که چرا داور بازی به نفع کره میزبان قضاوت میکند و ... اسپانیا حذف شد. فینال بین برزیل بود و آلمان. پنج دقیقه قبل از شروع فینال برق خانهمان قطع شد. و تا دقیقه هشتاد وصل نشد. طرفدار برزیل بودم ولی از حرصم ده دقیقه آخر را هم نگاه نکردم.
ادامه این داستان را حتماً بعداً تعریف میکنم ولی چرا یاد این خاطرات افتادم؟ این چند روزه مشغول خواندن کتاب روزی روزگاری فوتبال حمیدرضا صدر بودم. کتابی که با خواندنش حس نوستالژیک فوتبالی شما فعال میشود و هر چقدر از مطالب کتاب را که یادتان بیاید، احساس خوبی پیدا میکنید. کتاب روزی روزگاری فوتبال بیشتر جمعآوری اطلاعات از منابع مختلف و چسباندن تکههای مختلف روزنامهها و مجلات و کتابهای قدیمی است. در حالیکه نویسنده ادعا میکند بیشتر مطالب کتاب را به یاد میآورد. حمیدرضا صدر تلاش فراوانی کرده که با قلمش شما را به گذشتهها ببرد و الحق و الانصاف هم خوب این کار را میکند. خیلی بهتر از گزارشهای جواد خیابانی. ولی از لحاظ سبک نگارش به شدت ضعیف است. حتی تا جایی که احساس میکنی این کتاب اصلاً ویرایش نشده است. در حالیکه صدر ادعا دارد که این کتاب را نه تنها ویرایش که بازنویسی کرده. ضمن اینکه غلطهای املایی فاحشی به خصوص در مورد رقم سالها دیده میشود که برای خواننده فوتبالدوست سادهای مثل من هم مشخص و آشکار است. ولی با تمام ایرادها کتابی است خواندنی.
ما شیفتههای فوتبال خیلی چیزها را فدای فوتبال کردهایم. ما شیفتههای فوتبال برخلاف آنچه به نظر میرسد آنقدرها هم مهربان نیستیم. اعتراف میکنم بارها و بارها تماشای فوتبال را به همصحبتی با دختر دلبندم ترجیح دادم. آن هم برای تماشای بازیهایی که ملالآور بودند و پرت. بازیهای بیاهمیتی که میدانستم گلی از دروازهای نمیگذرد و نگذشت ...
(بخشی از مقدمه کتاب)