Ali Mesri
Ali Mesri
خواندن ۱۰ دقیقه·۵ سال پیش

اصول چهار گانه فرهنگ از منظر علامه محمد تقی جعفری

بسمه تعالی

اِنَّ النّاسَ اِلى صالِحِ الاَدَبِ اَحْوَجُ مِنْهُمْ اِلَى الْفِضَّةِ وَ الذَّهَبِ؛

مردم، به ادب (فرهنگ و تربيتِ) درست ، نيازمندترند، تا به طلا و نقره.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247 ، ح5080

فرهنگ در زبان عرب به معنی پیروزی و تیز هوشی در فارسی به معنی کاشتن . و در لاتین به معنی بارور کردن در جهت حاصل خیزی است.

مکاتب و ادیان مختلف تعریف واحدی از فرهنگ ندارند. ولی عده ای از محققان با بررسی تعاریف مختلف از فرهنگ حدود ۱۶۴ تعریف را جمع آوری کرده اند .

تعریفی که علامه جعفری پس از بررسی تعاریف گوناگون ارائه کرده است در ذیل آمده است

فرهنگ: کیفیت یا شیوه بایسته و یا شایسته برای آن دسته از فعالیت های حیات مادی و معنوی انسان ها که مستند به طرز تعقل و احساسات تصعیده شده آنان در حیات تکاملی باشد.

در تعریفی که علامه از فرهنگ ارائه کرده است. باید اصول چهار گانه مورد لحاظ قرار گیرد.

1)بایستی و شایستگی مستند به تعقل سلیم و احساسات تصعید شده مردم.

یعنی هر یک از عناصر فرهنگی باید مبتنی بر عقل سلیم و احساسات عالی انسانی باشد.وموجبات رشد و کمال افراد را فراهم آورد و اگر اموری که در جامعه به نام فرهنگ نامیده می شوند، در مسیر رشد و تعالی انسان ها نباشد و احساسات عالی آن ها را تحریک نکند، عنصر ضد فرهنگی خواهد بود. فرهنگ واژه ای است که حامل ارزش ها می باشد. نمودها و پدیده هایی نظیر شهرت پرستیژ يا قدرت طلبی، خودخواهی و لذت گرایی را نباید از امور فرهنگی تلقی کرد

2) حیات انسانی بدون فرهنگ به معنای فوق، شایسته بقا نیست . زیرا زندگی بدون فرهنگ بی معنا و بی مفهوم و عاری از عقل و احساسات عالی انسانی است.

3)هر اندازه که فرهنگ جامعه ای بیش تر بر اصول ثابته معقول و دریافت های عالی انسانی مبتنی باشد، فرهنگ آن جامعه از بقای بیش تری برخوردار خواهد بود.

4) فرهنگ دارای دو بعد است: بعد نسبی و بعد مطلق
مراد از بعد مطلق، بعد فراگیر و کلی فرهنگ است، مانند فرهنگ توجه به زیبایی ها، احترام به انسان ها،حق شناسی، علم جویی که همه جوامع بشری را در بر می گیرد.بعد نسبی فرهنگ نیز ناشی از طرز تفکر و احساسات و رفتارهای خاص هر جامعه ای است.

دو قسم فرهنگ(( فرهنگ پیرو. فرهنگ پیشرو))


فرهنگ پیرو: آن نوع کیفیت و شیوه زندگی است که تابع هیچ اصل و قانون اثبات شده ای نیست، بلکه ملاک درستی و نادرستی آن، تمایلات و خواسته های مردم است. این قسم فرهنگ، از هوی و هوس ها و تمایلات طبیعی انسان
. این نوع فرهنگ، شامل زیبایی ها و پدیده های خوشایند و تجملات غیر حیاتی می شود، نه خواسته های جدی مردم. در واقع، نمودهای مبتذل و ضد اخلاقی، فرهنگ نام می گیرد. فرهنگ عصر و زمان ما، فرهنگ پیروست نه فرهنگ پیشرو. از همین جاست که یک سلسله اصول عالیه فرهنگی پایمال شده است. برخی اصول پایمال این نوع فرهنگ عبارت است از:
1- فرهنگ محبت اصیل برای هم نوعان
2- اصالت پیدا کردن وجدان اخلاقی
3- فرهنگ هدف اعلای زندگی
4- فرهنگ صداقت و وفا به تعهدات
5- فرهنگ آزادی مسوولانه و اندیشه و کردار عادلانه
6- فرهنگ قداست علم و معرفت
7- فرهنگ تعاون و همکاری
8- فرهنگ رواج هنرهای سازنده و پیشرو
9- فرهنگ حاکمیت حقیقت بر رسانه ها و پرهیز از حذف واقعیات و تفسیر و توجیه های نادرست آن
10- فرهنگ اقتصاد عالی و برخوردار ساختن همه مردم از حق معیشت عادلانه


فرهنگ پیرو را می توان به سه قسم تقسیم کرد:
الف- فرهنگ رسوبی: اگر عناصر فرهنگ یک جامعه را، سنت های نژادی و روانی و شرایط جغرافیایی و خصلت های باقی مانده از گذشته تشکیل دهد، فرهنگ آن جامعه رسوبی خواهد بود. در این نوع فرهنگ، یک سلسله رگه های ثابت تاریخی و محیطی در جامعه رسوخ پیدا کرده، که در مقابل تحولات اجتماعی مقاومت می ورزند.
ب- فرهنگ مایه و بی رنگ: این نوع فرهنگ، بر هیچ مبنای روانی و اصل ثابتی پایدار نیست و همواره در حال دگرگونی است
ج- فرهنگ خود محوری: در این نوع فرهنگ، خود- نمودها و فعالیت های فرهنگی هدف تلقی می شوند، نه آن که در حکم وسایلی جهت نیل به اهداف والاتر مطرح شوند.
این خود هدفی، مختص فرهنگ علمی و تکنولوژی و اقتصادی اکثر جوامع در دو قرن نوزدهم و بیستم بوده است.
این خود هدفی، طبیعی اصلی فرهنگ را که خلاقیت و گسترش آرمان های زندگی در ابعاد من انسانی است، راکد نموده است. کار دیگری که خود هدفی فرهنگ انجام داده و خطرش از مختل ساختن طبیعت اساسی فرهنگ کم تر نیست، این است که به جای آن که بشر به عنوان به وجود آورنده دانش و تکنولوژی، اداره کننده و توجیه کننده آن دو باشد،خود جزیی غیر مسوول از جریانات جبری آن دو پدیده شده است.
فرهنگ پیشرو یا هدفدار و پویا: این نوع فرهنگ از اصول ثابته حیات تکاملی انسان ریشه می گیرد. عامل محرک این فرهنگ، ابعاد اصیل انسانی است و هدف آن عبارت است از آرمان هایی که آدمی را در جاذبه هدف اعلای حیات به تکاپو در می آورد. این نوع فرهنگ می تواند تمدن انسانی اصیل را برای بشریت به ارمغان آورد و بشریت را از چنگال خودخواهان رها سازد. فعالیت های فرهنگی نیز در مسیر ارزش های متعالی انسانی قرار داد. اگر فرهنگی خلاق و هدفدار و پیشرو باشد، دچار سقوط و زوال نخواهد شد.
فرهنگ پیشرو از دو عامل اولی و ثانوی ریشه می گیرد عامل اولی این فرهنگ، آن عنصر فعال روانی است که می خواهد جهان هستی را به کمک ابعاد سازنده انسانی به صورت آشیانه ای آرمانی در آورد. ریشه ثانویه فرهنگ پویا نیز عوامل درونی و بیرونی خاص بر قوم و ملتی است که شئون مختلف زندگی را رنگ آمیزی و توجیه می کند.
برای آن که فرهنگ پیشرو در جوامع انسانی حاکم شود، باید انسان ها هدف اعلای زندگی را به عنوان یکی از عناصر اساسی فرهنگ خود تلقی کنند.
فرهنگ پیشرو دارای اصول کلی و ثابت زیر است:
1- اصل کمال جویی و اشتیاق به آن. حقیقت فرهنگ، ظرفی است زایل نشدنی، اگرچه مصادیق و افراد آن متنوع و همواره در معرض تغییر باشد.
2- اصل احترام، که در فرهنگ عام نسانی با عناوینی مانند نوع دوستی، علاقه به انسان و محبت از آن یاد شده است.
3- اشتیاق شدید بشر به داشتن حیات شایسته
4- تصحیح و تنظیم ارتباط چهارگانه:
الف- ارتباط انسان با خویشتن
ب- ارتباط انسان با خدا
ج- ارتباط انسان با جهان هستی
د- ارتباط انسان با هم نوع خود
دو بعد فرهنگ
هر فرهنگی می تواند دارای دو بعد باشد:
1- بعد محسوس و ملموس، عبارت است از اندیشه ها و آرمان های انسانی که در یک واقعیت عینی تجسم پیدا می کند، مانند آثار هنری تجسم یافته که قابل مشاهده می باشند.
2- بعد شفاف فرهنگ، عبارت است از آرمان ها و عواطف و اخلاق و هدف هایی که برای حیات انتخاب می شوند و آگاهانه یا ناآگاهانه، زندگی آدمی را چه در حالت فردی و چه در قلمرو اجتماعی توجیه می نمایند. تعبیر شفاف برای این گونه ابعاد فرهنگی، مانند آن است که برای دیدن اجسام به فضای روشن و عینک مخصوص نیاز باشد و بدون وجود این ها، اجسام یک نمود عینی محسوس و ملموس نداشته باشند.
ابعاد شفاف و ناملموس فرهنگ که توجیه کننده ابعاد ملموس آن است و دارای انواع مختلفی است که برخی از آنها عبارتند از:
1- خودخواهی و قدرت طلبی
2- نژاد پرستی و وطن پرستی غیر معقول
3- آرمان ها و ایده های کلی که در طول تاریخ مورد توجه انسان ها بوده است، نظیر علم و هنر و بهزیستی
برخی از ابعاد شفاف فرهنگ، انسان ها را چهره ای ایده آل و مطلوب، جذب خود می کند. راه اصلاح این ابعاد شفاف فرهنگ نیز رجوع انسان ها به سوی خویشتن است. چون انسان های دوران ما، خیلی از خود دور شده اند، از فرهنگ اصیل هدفدار و پیشرو کناره گرفته اند. می دانیم که ابعاد شفاف فرهنگ، تفسیر زندگی بشر را در همه شئون خود بر عهده دارد. اگر بشر به خود باز گردد و هدف اعلای زندگی خود را دریابد، می تواند ابعاد شفاف فرهنگ را اصلاح نماید.
پدید آورنده فرهنگ پیشرو، هدف اعلای حیات است. هدف اعلای حیات با پاسخ گویی به سوال های چهارگانه من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ برای چه آمده ام؟ به کجا می روم؟ می تواند موقعیت خود را در جهان هستی توجیه کرده، از فرهنگ اصیل برخوردار شود.
تنوع فرهنگ ها
آیا یک جامعه می تواند فرهنگ های متنوع داشته باشد؟ آیا با تنوع فرهنگ ها، می تواند به بقای خود ادامه دهد یا نه؟ در پاسخ به این سوال ها باید بررسی کرد که تنوع فرهنگ ها چگونه است؟در این جا چند نوع فرهنگ را ذکر می کنیم:
1- فرهنگ هایی که به جهت داشتن مشترکات اصیل، با یکدیگر هماهنگی دارند، نظیر فرهنگ های ادیان آسمانی اسلام، یهودیت، مسیحیت، زرتشت و صابئین (پیروان حضرت یحیی) این فرهنگ ها به جهت اشتراک در اصول زیر، می توانند با یکدیگر هماهنگ باشند:
الف- اعتقاد به مبدا هستی
ب- اعتقاد به حکمت و مشیت خداوندی
ج- اعتقاد به معاد
د- اعتقاد به شرافت و کرامت انسان
ه- اعتقاد به لزوم برخورداری انسان از حیات شایسته
2- فرهنگ هایی که در اصول اولیه حیات طبیعی و جهان بینی با یکدیگر اشتراک دارند. فرهنگ هایی که درباره حیات مطلوب عقلانی وحدت نظر داشته باشند هرچند رنگ دینی نداشته باشند می توانند با یکدیگر هماهنگ باشند.
3- فرهنگ هایی که در تفسیر جهان هستی و هدف اعلای حیات با یکدیگر اختلاف دارند. ممکن است که این گونه فرهنگ ها مدت زمانی محدود با یکدیگر همزیستی داشته باشند، تزاحم و تضاد میان آنها، هماهنگی ثمر بخشی نخواهد داشت.
اگر فرهنگ های مختلف در امور مفید به زندگانی مادی و معنوی بشر دارای اشتراک باشند، با یکدیگر هماهنگی خواهند داشت.
فرهنگ پذیری
با توجه به تنوع فرهنگ ها، افراد و جوامع مختلف در معرض فرهنگ پذیری و نقل و انتقال آن هستند. در بحث از فرهنگ پذیری نیز باید به این نکته توجه داشت که آیا فرهنگ پذیری به طور مطلق صحیح است یا نه؟ آیا باید فرهنگ پذیری را به طور مطلق اثبات یا نفی کرد و به بررسی فرهنگی پرداخت که می خواهیم آن را بپذیریم؟ اگر فرهنگ مورد نظر ما، فرهنگ پیشرو باشد، قطعا باید آن را پذیرفت و در راه انتقال آن تلاش کرد، زیرا استعداد کمال جویی انسان ایجاب می کند که چنین فرهنگی، مطلوب انسان ها و جوامع واقع شود. علاوه بر این، هیچ فرهنگی را بدون تحقیق و تصفیه و صرفا از روی تقلید نباید پذیرفت. ابعاد و عناصر هر فرهنگی را باید در بوته نقد و بررسی قرار داد تا عناصر ناشایست از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر انتقال پیدا نکند، زیرا انتقال فرهنگ ها همواره صحیح نیست. در واقع، فقط آن فرهنگ هایی که برمبنای ارزش های انسانی شکل گرفته باشند، باید انتقال پیدا کنند. عناصر چنین فرهنگ هایی، مانند علوم وصنایع، هنرهای پیشرو و اخلاقیات والای انسانی می توانند در جوامع بشری تحولات شگرفی را ایجاد کنند و همان گونه که وقتی فرهنگ اسلامی وارد ایران و یا سایر کشور ها شد، آثار مهمی را بر جای نهاد. گاهی نیز به عنوان انتقال فرهنگ، عوامل فساد و تباهی روح انسان ها گسترش پیدا می کند با انتقال چنین فرهنگ هایی، حیات بشری پوچ جلوه می کند و بی اعتنایی به مسائل اجتماعی و اهمیت ندادن به توده های مردم اشاعه پیدا می کند.
عوامل ثبات فرهنگ ها
برخی از فرهنگ ها دارای ثبات و استمرار هستند. یعنی در طول زمان در جوامع مختلف باقی می مانند. عوامل ثبات و پایداری فرهنگ ها را می توان امور زیر دانست:
اول- رابطه مثبت یک فرهنگ با بعضی از اجزاء ضروری یک جامعه. برای مثال: فرهنگ خاصی که مردم هند نسبت به حیوانات دارند، از ضرورت های محیطی یا برخی اصول اعتقادی آنها ریشه می گیرد، در حالی که جوامع دیگر، نه چنین اعتقاداتی را دارند و نه چنین ضرورت هایی را.
دوم- عنصر زمان. یعنی عناصر فرهنگی یک جامعه، در طول زمان تثبیت می شود و به مرور به جاذبیت آن افزوده می گردد. البته استمرار یک عنصر فرهنگی، نشانه درستی و جاذبیت آن نیست. به طور مثال: پدیده خودخواهی در طول تاریخ بشری رواج بسیار داشته است، به گونه ای که انسان ها کم تر توفیق آن را داشته اند که به ارزیابی خویشتن بپردازند و خودخواهی های خود را کنترل کنند. آیا صرف استمرار پدیده خودخواهی، دلیل بر صحت و استحکام آن می باشد؟ مسلما نه، زیرا دوام و پایداری یک پدیده در شوون مختلف حیات بشری، نشانه حق بودن آن نیست.
سوم- آداب و رسوم و عقاید و سنت های یک ملت. آداب و رسوم و سنت ها که از عناصر فرهنگی به شمار می روند، بر افراد و گروه های مختلف تاثیر می گذارند و موجب پیدایش هویتی خاص برای یک جامعه می شوند که همین هویت خاص به نوبه خود موجبات استمرار فرهنگ جامعه را فراهم می آورد.
چهارم- تطابق فرهنگ ها با واقعیات. هر فرهنگی که با اصول ثابته حیات بشری هماهنگی داشته باشد، از اثبات و استمرار بیش تری برخوردار خواهد بود

منبع (( فرهنگ پیرو .فرهنگ پیشرو )) علامه محمد تقی جعفری





فرهنگهنرتعاونکرامتوجدان
خداوندا . معبود من . آرزویم بزرگ اما دلم کوچک . و عمرم کوتاه است. معبودا در پستی و بلندی زندگی . در جزر ومد دریا در تلاطم ها میخواهم با خدا باشم. تا اینکه اعتماد به نا خدا کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید