خود زندگی غیر از شرایط زندگی است
آیا زندگی یعنی نفس كشیدن و هوا را فرو بردن و بیرون دادن؟ نه، این معنی زندگی نیست، اینها برای ما شرایط زندگی است نه خود زندگی. خود زندگی بینایی (به معنی دانایی) و توانایی است. ما از آن جهت به خدا حیّ مطلق می گوییم كه دانا و توانای مطلق است، از آن جهت به خداوند تبارك و تعالی حیّ می گوییم كه آثار حیات بر وجود مقدس او بار می شود. رأفت و رحمت است، رحیم و رحمن است
.مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 450
پس زندگی یعنی دانایی و توانایی؛ و برنامه ی اسلام برنامه ی دانایی و توانایی است، همان برنامه ای كه قرنها اسلام آن را در عمل پیاده كرد. پس آن طرز تفكری كه نتیجه اش دانایی یا توانایی نباشد و نیز طرز تفكری كه نتیجه اش سكون و عدم تحرّك و بی خبری و بی اطلاعی باشد، از اسلام نیست.اسلام دین حیات است. دین حیات با بی خبری و با ناتوانی و عجز ناسازگار است.اسلام به خاطر اینکه دانایی و علم توانایی می آورد . آن را ستون ایمان به حساب آورده است. اسلام بدون دانش نمیتواند سرزنده باشد. و اگر سرزنده نباشد. نه زندگی بخش . و نه اثر بخش است.مسلمانان آن موقع که گوشه عزلت گزیدند. و تنبلی و شکم بارگی را پیشه خود ساختند . و به انواع مفاسد اخلاقی روی آوردند. و خود را از مسئولیت هایی که بر دوششان بود .کنار کشیدند . و به گوشه ای خزیدند . پیام مصلحان اجتماع را نشنیدند. قدرت و توانایی را از دست دادند . بدکاران جامعه بر آن ها مسلط شدند . درست است که در اسلام خود قدرت هدف نیست . ولی اگر نادیده اش بگیری . وسیله ای میشود در دست فرصت طلبان برای ظلم و تعدی و اجحاف در حق مردم .
عده ای ناآگاه به اسلام و مکتب تشیع آن را مکتب توکل و دعای صرف معرفی میکنند. و دلیل ادعای شان را دوران حکومت صفوی و سرنگونی اصفهان به دست افغان ها میدانند.
آن ها فرهنگ انتظار را هم موجب ضعف میدانند . حال آنکه این فرهنگ انتظار را همراه با عملکرد مثبت و تلاش برای فراهم کردن عوامل ظهور توصیه میکند
حال اگر اسلام حقیقی را بشناسند. و با دیده انصاف دست به قلم نقد ببرند
میبینند تمام عموامل سقوط سلسله صفوی ناشی از کنار گذاشتن اسلام حقیقی . و تفسیر اسلام توسط آن ها مطابق منافع شان بود .
اینکه تخصص و تعهد کوچک ترین نقشی در سپردن مناصب نداشت .
یکی از عوامل سقوط این سلسله بود . و عامل دیگر هم بهره برداری نکردن از فرصت های پیش آمده بود که میتوانستند دست به اصلاح بزنند.
دانایی و توانایی هم در عرصه فردی و هم عرصه اجتماعی باید جزو مهم ترین اهداف ما باشد . در عرصه اجتماعی نیز مطالعه تاریخ میتواند کمک موثری را به ما کند .
کتاب قرآن به عنوان معجزه پیامبر اکرم . حاوی درس های مهم تاریخی . و تجارب تاریخی عبرت آور است .
تاریخ میتواند سبب ترغیب انسان به کار های نیک شود . هم برای افراد و هم برای حکومت ها یک منبع خوبی برای آینده نگری شان است. نه عمر بشر و نه حتی عمر حاکمیت ها میتواند کافی باشد برای اینکه با حذف تاریخ . درصدد تجربه کردن به درازای چندین قرن باشند.
البته تجربه کرد ن از گذشته باید همراه با نگاه به آینده. و تجزیه و تحلیل حال هم باشد . تا نتیجه ای مثبت گرفته شود. و مهم ترین مانع هم در راه رسیدن به پیشرفت خود کم بینی . و از خود بیگانگی است. این است که به جای گام برداشتن . همواره نحوه قدم برداشتن دیگران را با آه و تاب فراوان تعریف کنیم. و اعتماد به نفس را در خود ذبح کنیم.
برخی روشنفکران طریقی را برگزیده اند که در حال نابودی فرهنگ .سنت . و هویت است.و به جای هرس کردن . در حال آتش زدن درخت . برای کاشتن نهال جدید که هیچ چیزی و شرایطی برای رشد ش فراهم نیست.
نه تاریخی دارد. ونه هویت . ونه فرهنگی . همه ابزارش ترجمه ای ناقص و به به و چه چه کردن از فرهنگ بیگانه . و تمام اتفاقات و زمین و زمان را به هم دوختن برای انتقاد از فرهنگ خود است.