میرعلیرضاراهنمامهریار
میرعلیرضاراهنمامهریار
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

غزل

ای که هرشب می گذاری سر به روی شانه ام!
من در آغوش تو گویا ساکنِ گلخانه ام

هیچ گل هم نام با تو نیست اما پس چرا
از پیِ نام تو قمصر پخش شد در خانه ام؟

موشرابی! تو چه داری در خودت اینبارنیز
شانه گفت: امشب همانا مست شد دندانه ام

عشق یعنی گاه گاهی روبروی آینه
درخودم می بینمت انقدر که دیوانه ام

زنده خواهم شد پس از مرگم اگر باد آورد
برمزارم تارِ مویی از سرت دردانه ام!

میرعلیرضاراهنما

ازکتاب: قسم برشب چشم هایش

شاعر اثر چاپ شده: قسم بر شب چشم هایش پل ارتباطی اینستاگرام: morphinnevise
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید