علیرضا طاعتی
علیرضا طاعتی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

مرقومه‌ای باز ناز خاتون دربار(۱)


مرقومه‌ای به نازخاتونِ دربار

.

.

تصدقتان شوم، سلام.

امروز چگونه هستید؟

حالتان خوب است؟

امیدوارم ایام به کامتان باشد.

.

از حالِ منِ دل‌خسته هم اگر سوالی دارید باید بگویم، امروز حال دلم بسیار شاداب است.

.

دلیلش را هم شما می‌دانید و مطلع بودنتان این شادابی‌ام را دوچندان می‌کند.

.

دردتان به جانم،

دیشب کُتُبِ فلسفه ومنطقم را مرور می‌کردم،

اکثر فلاسفه اتفاق نظر داشتند که برای هر چیزی دلیلی وجود دارد...

.

و #شما، دلیل لبخندهایی هستی که هفت ماه است از اعماق وجودم بر لبان بی‌جانم می‌نشیند.

.

عمرم روی عمرتان،

چه حس خوش و زیبایی دارد، زمانی که در اوج روزمرِگی‌هایم فقط ثانیه‌ای فکر به شما، #لبخند را ساعت‌ها میهمان لبانم می‌کند.

.

نور دیدگانم،

به قول آن شاعر عرب زبان که میگفت:

خاورمیانه را از روی #چشمانتان آفریدند،

مظلوم، غریب، آواره و زیبا...

.

و چشمانتان من را نیز مظلوم، غریب و آواره کرده.

.

ای کاش ذره‌ای از شاعری را نزد این شاعر تلمذ می‌کردم، تا بتوانم از کهکشان چشمانتان اندک شعری بسرایم.

.

چشمانمان کف پایتان،

شاعری را نیاموختم، اما می‌توانم بنا به ذره فلسفه‌ای که از عشقتان آموخته‌ام، این شادابی‌ام را توضیح دهم.

.

امروز روزی است که لبخندهای من، آفریده می‌شوند.

اصلا به منطقِ من، دلیل تمام اتفاقات خوب و مهم دنیا، امروز است.

.

تصدقتان گردم،

#شما پا به دنیا گذاشتید و #پانزده_خرداد قیام شد.

.

یا اینگونه به محضر عزیزتان بگویم که، شما فصل تازه‌ای از زندگی این کره خاکی هستید و دنیا با قدوم مبارکتان جان تازه‌ای گرفت.

.

اگر اجازه دهید میخواهم اینگونه خطابتان کنم: محبوب من!

.

محبوب من،

اگر میشود مرحمتی کنید، همانگونه که به دنیا جان بخشیدید، با قدم‌های پُر برکتتان مانند عیسی مسیح، جان دوباره و‌ رونقی بیشتر به زندگی من بدهید.

.

الهی قربانتان بروم،

وجود نازنینتان برای هر فردی یک معنی پ مفهوم خاصی دارد،

برای عکاس‌ها هنری‌ترین عکس،

برای نویسنده‌ها بهترین کتاب،

برای نقاش‌ها زیباترین تابلو،

برای ریاضیدان‌ها سخت‌ترین مسئله،

برای خواننده‌ها دلنشین‌ترین صوت،

برای پزشکان راحت‌ترین جراحی،

و برای ما خبرنگار‌ها داغ‌ترین سوژه هستید.

.

همه این‌ها بهانه‌ای بود تا زادروزتان‌ را به محضر شیرینتان تبریک عرض کنم.

.

حرف بسیار است،

لیکن همین یک جمله کفایت میکند که بگویم:

دلم از دوری شما پوسید و بی‌صبرانه انتظار میکشم، روزی دست تقدیر، دستهایمان را در دست هم قرار دهد.

ان شاءالله

.

تصدقت عطا

۱۵ خرداد ۱۳۹۹

دنیاغریب آوارهمظلوم غریب
یه خبرنگار خسته و مثلا کارشناس تولید محتوا که عاشق نوشتنه?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید