.
تصدقتان شوم سلام،
این نامه را در یک صبح بهاری همراه با صدای مرغکان بهاری برایتان مینویسم،
.
این مرغکان بهاری چونان صدای شادی سر میدهند که گویی همه آنها مانند من جشن گرفته اند برای این #روز_مبارک.
.
عمرم فدای عمرتان،
یکسال پیش در چنین روزی برایتان مرقومهای فرستادیم، حال با گذشت یکسال باورم نمیشود که همه آنچیزی که از معبودم خواستهام به واقعیت مبدل شده است.
.
خاتونِ زیبای من،
بند بند وجودم در این روز غرق شادی و شکرگذاری میشود،
شادی برای آنکه قدوم مبارکتان را روی جانِ بیجانِ زمین گذاشتید،
و شکرگزاری برای آنکه این خاتون زیبا اکنون دستهایش در دست من است...
.
نور چشمهای من،
حقیقتش را بخواهید چند باری شده که با دستانم محکم به صورتم میزنم که مبادا این همه با شما بودن برایم خوابی #شیرین باشد.
.
استادِ ماه،
اصلا باورم نمیشود که این شما هستید در کنارِ من،
دستانتان در دستم است و همان هوایی را تنفس میکنم که شما تنفس میکنید،
در کنارتان قدم میزنم،
با شما گریه میکنم و با شما میخندم.
باور نکردنیاست!!!
.
زیبایِ من،
ای کاش میتوانستم صدای این پرندگان را همراه با این نامه برایتان میفرستادم،
همه امروز دور من جمع شدند و با هم برای #تولدتان آهنگ شادی سر میدهند.
.
چشمانمان کف پایتان،
امروز گویی نفسهایم تازگی دارد،
خون تازهای در رگهایم جاری شده،
از خوشحالی میخواهم بالی داشته باشم و پرواز کنم،
امروز شما افتخار حضور در زمین را به زمینیان دادهاید.
.
تصدقتان شوم،
حقیقتاً باید دست مریزاد گفت به اسمی که پدرمحترم و مادرعزیزتان برای شما انتخاب کردند،
«طوبی» یعنی درختی در بهشت،
و ریشههای این درخت اکنون سراسر قلبم را محصاره کردند و من عاشقتان شدم...
.
محبوبِ من،
اگر من میخواستم برایتان اسمی برگزینم ابتدا «شیرین» را پیشنهاد میدادم،
گزینه بعدی هم «زیبا» بود،
حتی میتوانستند نامتان را «مهتاب» بگذارند،
یا حتی میشد «حورا» که یعنی ملکهی حوریهای بهشت است گذاشت،
«دریا» هم میشد، چون قلبتان به بزرگی و عمق آن است.
.
نور چشمهای من،
اگر بخواهم شما را بهتر توصیف کنم اینگونه خواهم گفت که،
برای پرندگان صدای زیبا،
و برای من دلیل زنده بودن هستید.
.
دلبر زیبایِ من،
وقت شریفتان را بیشاز این نمیگیریم،
همه اینها بهانهای است تا تولدتان را تبریک و عشقم را ابراز و خدا را شکر کنم بابت این اتفاقات زیبا،
و امیدوارم سال دیگر که میخواهم نامهای برایتان بنویسم مخاطب نامههایم نفر سومی باشد درکنارتان با دستهای کوچک و لطیف، ان شاءالله.
تصدقت
عطا
۱۵خرداد۱۴۰۰