اثری فاخر از ویلیام گلسر که معتقد است همه ما انسانها پنج نیاز اصلی و اساسی روانشناختی داریم. که این نیازهای پنجگانه عبارتند از:
میتونیم اینطوری تصور کنیم همه ما پنج تا ظرف داریم و بقیه نیازهای دیگه زیر مجموعه یکی از نیازها هستند. مثلا نیاز به امنیت زیر مجموعه بقا و زنده ماندن قرار میگیره یا نیاز به خوابیدن، کار کردن، غذا خوردن.
همه ما انسانها از زمانی که متولد میشیم تا زمانی که میمیریم در تلاش برای رفع این نیازها هستیم. به طور غریزی در صدد برآورده نمودن این نیازها هستیم. ما در کل طول زندگی فقط داریم رفتار میکنیم. یه رفتار در جهت برطرف نمودن یکی از اون پنج نیاز اساسی.
به طور مثال دوست پیدا کردن یه نوع رفتار برای نیاز عشق و تعلق است.
برای مثال در دوران کرونا و ضدعفونی کردن و قرنطینه نمودن یه نوع رفتار هست برای نیاز به بقا و زنده ماندن.
این برمیگرده به اینکه ما نیازهامون رو نمیشناسیم و به اونها آگاهی نداریم. به همین دلیل هست بعضی از روزهای خلقمون پایینه و حوصله نداریم. به طور خلاصه وقتی ظرف یکی از اون نیازها خالی میشه به صورت فیزیولوژی ما حالمون بد میشه. دست به یه سری رفتارها میزنیم که اون کمبودها رو جبران کنیم.
اندازه هرکدوم از ظرف های نیازهای پنج گانه در انسان متفاوت هست. بسته به هر فردی این ظرف میتونه کوچکتر یا بزرگتر باشه. مثلا در بعضی از افراد ظرف قدرت خیلی بزرگتر از ظرف نیازهای دیگه شون هست. ممکنه کسی که احتیاج به قدرت داره نیاز به تفریح یا رابطه عاطفی نداره.
مثلا کسی که ظرف قدرت بزرگتری داره احتیاج داره که حرف خودشو به کرسی بشونه، همیشه حرف با اون باشه، ترجیح میده که لیدر یا رهبر یه گروه باشه. اینجور افراد موقعیت اجتماعی یا کارشون خیلی براشون اهمیت داره.
مثلا کسانی که ظرف عشق و تعلقشون بزرگتر هست معمولا بیشتر درگیر رابطه عاطفی میشن. اصن باید با یه نفر تو رابطه عمیق باشن که حالشون بهتر باشه. اونجوری از زندگی لذت میبرن.
بعضی افراد هم ظرف تفریحشون خیلی بزرگه، بیشتر تایم زندیگشون رو به تفریح سپری میکنن. با تفریح کردن حالشون بهتر میشه.
جالبه که افراد در خصوص آزادی هم ظرف نیاز متفاوت دارن.
معقوله ازدواج و رابطه آن با ظرف نیاز انسانها، مثلا شنیدیم که یکی از طرفین نیاز خیلی زیادی به تفریح کردن داره، اهل معاشرت، بگو و بخند، مهمونی و گردش هست. اما طرف مقابل به اون اندازه نیاز به تفریح نداره. همین تفاوتها اگر آگاه نباشیم موجب اختلاف میشه. به همین دلیل هست که افراد شروع میکنن به برچسب زدن به همدیگه، مثلا تو چقدر عیاشی و همیشه مسافرت و مهمونی میری.
به همین دلیل چیزی که ویلیام گلسر در این کتاب به اون اشاره میکنه، ما باید به اولویت بندی ظرف نیازهامون آگاه باشیم، این کمک بزرگی در خودشناسی میکنه. همچنین با درک نیازهای اطرافیانمون میفهمیم که با این رفتاری که انجام دادن قصد دارن کدوم نیازشون رو برطرف کنن. چی براشون اولویت داره.
سایز ظرف نیاز افراد با همدیگه متفاوت است. برای همین ما باید یاد بگیریم که با انجام کاری حالمون خوب میشه و با انجام اون کار سرحال تریم، دلیلی نداره که برای دیگری هم همینطوری باشه. ما قربانی این نیازهای پنج گانه نیستیم و ما انسانها پیچیده تر از این حرفا هستیم.
سوالات مهمی که میتونیم با نیازهای خودمون یا اطرافیانمون بیشتر آگاهی کسب کنیم.
1- تو ترجیح میدی با کسی که عاشقش هستی و اونم خیلی دوست داره تو رابطه عاطفی جدی باشی یا ترجیح میدی مدیر یه موسسه معروف باشی یا کلی پرسنل زیر دست؟
2- ترجیح میدی با دوستات هفته ای دو سه بار بری تفریح و گردش و خوش گذرونی یا اینکه ترجیح میدی دیر به دیرتر بری تفریح و بیشتر به کارهای شخصیت برسی؟
3- تو اگه عاشق کسی باشی و تو یه رابطه عمیق عاطفی با اون باشی حاضری به خاطر طرف مقابلت ارزش هاتو تغییر بدی؟ مثلا برخوردت با دیگران یا پوششت رو تغییر بدی؟