علی رکاب هستم، یک کتابفروش
اتاقی برای میزم
این اتاق را بسیار دوست دارم.
اتاقی پرنور با چیدمانی که وسعت خاصی را در ذهن میگشاید.
میزی که خودم طراحی کردهام.
آن روزها که دنیایم صفر و یک و هدفم این بود که بزرگترین برنامهنویس جهان شوم.
این میز را برای لپتاپم ساختم. لپتاپی که بودنش خود حکایتی مفصل دارد.
القصه خواهر آسیه این اتاق را برای مطالعه شکل داده و میزم مهمان این اتاق زیبا در خانه پدری آسیه شده است.
هروقت اینجا مهمانیم
بساط نماز را در این اتاق پهن میکنم.
حس عجیبی دارد.
حسی که در عظمتی مبهم نهفته است.
عظمتی که هرچند مرا حسابی احاطه میکند ولی ازش سر در نمیآورم.
در این اتاق سرم باد میکند.
این اتاق از همهمه دور است.
خوشحالم که میزم را در این اتاق میبینم.
میزی که روزی مرکز دنیایم بود.
#یادداشتهای_روزانه_یک_کتابفروش
یک #کتابفروش۲۴ساعته
۰۵ فروردین ۱۴۰۰

مطلبی دیگر از این نویسنده
نیستی
مطلبی دیگر در همین موضوع
من کیستم؟! (نهایی)
بر اساس علایق شما
رولهی دلیرم