آره این تویی که بدی..
تویی که انقدر حواست پرت شده که اصلا نمیدونی داری چیکار میکنی..
تویی که خودخواهی..
این تویی که از بقیه میخوای همونجوری باشن که تو دوست داری ولی تو هیچ وقت اونجوری که اونا دوست داشتن نبودی.. حتی به خیلی از قولات عمل نکردی..
این تویی که اون سالا در حق امیرمحمد نامردی کردی..
واقعا چرا؟! چرا دیگه بهش محل ندادی؟ تو که میدونستی اون تنهاست.. تو که میدونستی بهت نیاز داشت..
تو که میدونستی رو رفاقتت حساب میکرد.. چرا؟! چرا اینجوری کردی؟ نامرد. نامردی کردی.. خودخواهی کردی.. خودخواه بودی.. گفت بخشیدمت گفت حلالت کردم چون مهربون بود چون دوست خوبی بود هرچقدر که اون خوب بود تو بد بودی..عذابش دادی.. تو که بغض تو چشاشو دیدی وقتی داشت اینارو میگفت..
تویی که به جواد گفتی خودخواه چون دوست نداشت همه ی وقتشو با تو باشه.. اما خودت خودخواه بودی.. این همه مادرت حرص خورد به خاطرت گریه کرد.. این همه پدرت برات زحمت کشید.. تنها جایی که میتونستی یخورده از محبتاشونو جبران کنی رو با داستانی که خودت ساختی خرابش کردی..
این تویی که به جای تلاش بهونه آوردی..
این تویی که حتی به خودتم رحم نکردی.. همش خودتو عذاب دادی.. میدونستی کارایی که میکنی اشتباه محضن اما باز انجامشون میدادی..
این تویی که تا یکی یکم بهت محبت کرد خامش شدی.. خودتو احساساتتو.. تو جای اشتباه برای آدم اشتباه تو زمان اشتباه حروم کردی.. آره این سردردای شبا.. این قرصایی که میخوری.. اینا همش تقصیر خودتو اون دنیا باید جواب تک تکشونو بدی..
این تویی که امروز برای دومین بار دل مادرتو شکوندی.. عمرا" فکر میکرد یه روزی اینطوری بشی.. چرا آخه؟؟ تو همونی؟! چیکار کردی با خودت؟ چرا اینارو نمیبینی.. چشم کورتو وا کن لعنتی دیگه چیزی نمونده
هر چقدرم که بدباشی نمیتونم ازت متنفرم باشم.. اگه بخوام دروغ نگم.. ممم خیلی دوستت دارم..
تمومش کن.. از این لجنزار بیا بیرون.. دقیقا امشب وقتشه.. همین امشب!
رفتی مسجد از خدا بخواه.. از ته دلت.. روتو زمین نمیندازه.. بخواه کمکت کنه اونی باشی که اون دوست داره..
باشه؟! آفرین پسر خوب.. عاشقتم عوضی!
دورامو زدم دوباره برگشتم...