? علی (ع) را چه کُشت؟!
اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!
البته عبدالرحمن ابن ملجم،
و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت،
باید بگوییم
همین هایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت می کردند، واقعاً خیلی تأثّرآور است...
علی به جهالت و نادانی این ها ترحّم میکرد، تا آخر هم حقوق این ها را از بیت المال میداد و به این ها آزادی فکری میداد...
و گفتند:
"ما میخواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون میخواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شب های عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم...!"
? اسلام و نیازهای زمان شهید مطهری ، ج ١
علی خود به اهمیت و فوقالعادگی کار خود از این جهت واقف است و آن را بازگو میکند، میگوید:
فَانَا فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ یکنْ لِیجْتَرِئَ عَلَیها احَدٌ غَیری بَعْدَ انْ ماجَ غَیهَبُها وَ اشْتَدَّ کلَبُها [1].
چشم این فتنه را من درآوردم. غیر از من احدی جرأت چنین کاری را نداشت پس از آنکه موج دریای تاریکی و شبهه ناکی آن بالا گرفته بود و «هاری» آن فزونی یافته بود.
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص131
ما، هم جنبههای مثبت و زیبا و هم جنبههای منفی و نازیبای روحیه آنها را- که در مجموع روحیه آنها را خطرناک بلکه وحشتناک کرد- ذکر میکنیم:
1. روحیهای مبارزهگر و فداکار داشتند و در راه عقیده و ایده خویش سرسختانه میکوشیدند. در تاریخ خوارج فداکاریهایی را میبینیم که در تاریخ زندگی بشر کم نظیر است، و این فداکاری و از خودگذشتگی، آنان را شجاع و نیرومند پرورده بود.
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص128
۲. مردمی عبادت پیشه و متنسّک بودند. شبها را به عبادت میگذراندند. بی میل به دنیا و زخارف آن بودند. وقتی علی، ابن عباس را فرستاد تا اصحاب نهروان را پند دهد، ابن عباس پس از بازگشتن، آنها را چنین وصف کرد:
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص129
خوارج به احکام اسلامی و ظواهر اسلام سخت پایبند بودند. دست به آنچه خود آن را گناه میدانستند نمیزدند. آنها از خود معیارها داشتند و با آن معیارها خلافی را مرتکب نمیگشتند و از کسی که دست به گناهی میزد بیزار بودند.
زیاد بن ابیه یکی از آنان را کشت، سپس غلامش را خواست و از حالات او جویا شد. گفت: نه روز برایش غذایی بردم و نه شب برایش فراشی گستردم. روز را روزه بود و شب را به عبادت میگذرانید [1] هر گامی که برمیداشتند از عقیده منشأ میگرفت و در تمام افعال، مسلکی بودند. در راه پیشبرد عقاید خود میکوشیدند.
علی علیه السلام در باره آنان میفرماید:
لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدی فَلَیسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَاخْطأَهُ کمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَادْرَکهُ [2].
خوارج را از پس من دیگر نکشید، زیرا آن کس که حق را میجوید و خطا رود همانند آن کس نیست که باطل را میجوید و آن را مییابد.
یعنی اینها با اصحاب معاویه تفاوت دارند. اینها حق را میخواهند ولی در اشتباه افتادهاند، اما آنها از اول حقه باز بودهاند و مسیرشان مسیر باطل بوده است. بعد از این، اگر اینها را بکشید به نفع معاویه است که از اینها بدتر و خطرناکتر است.
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص130
علی بر روی مردمی اینچنین ظاهرالصلاح و آراسته، قیافههای حق به جانب، ژنده پوش و عبادت پیشه، شمشیر کشید و همه را از دم شمشیر گذرانده است. ما اگر به جای اصحاب او بودیم و قیافههای آنچنانی را میدیدیم، مسلماً احساساتمان برانگیخته میشد و علی را به اعتراض میگرفتیم که آخر شمشیر به روی اینچنین مردمی کشیدن؟!
از درسهای بسیار آموزنده تاریخ تشیع خصوصاً و جهان اسلام عموماً، همین داستان خوارج است. علی خود به اهمیت و فوقالعادگی کار خود از این جهت واقف است و آن را بازگو میکند، میگوید:
فَانَا فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ یکنْ لِیجْتَرِئَ عَلَیها احَدٌ غَیری بَعْدَ انْ ماجَ غَیهَبُها وَ اشْتَدَّ کلَبُها [1].
چشم این فتنه را من درآوردم. غیر از من احدی جرأت چنین کاری را نداشت پس از آنکه موج دریای تاریکی و شبهه ناکی آن بالا گرفته بود و «هاری» آن فزونی یافته بود.
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص131
به هرکس میرسد گاز میگیرد و اتفاقاً حامل یک بیماری (میکروب) مسری است. نیش سگ به بدن هر انسان یا حیوانی فرو رود و از لعاب دهان آن چیزی وارد خون انسان یا حیوان بشود، آن انسان یا حیوان هم پس از چندی به همان بیماری مبتلا میگردد. او هم هار میشود و گاز میگیرد و دیگران را هار میکند. اگر این وضع ادامه پیدا کند، فوقالعاده خطرناک میگردد. این است که خردمندان بلافاصله سگ هار را اعدام میکنند که لااقل دیگران از خطر هاری نجات یابند.
وای به حال جامعه مسلمین از آن وقت که گروهی خشکه مقدس یک دنده جاهل بیخبر، پا را به یک کفش کنند و به جان این و آن بیفتند. چه قدرتی میتواند در مقابل این مارهای افسون ناپذیر ایستادگی کند؟ کدام روح قوی و نیرومند است که در مقابل این قیافههای زهد و تقوا تکان نخورد؟ کدام دست است که بخواهد برای فرود آوردن شمشیر بر فرق اینها بالا رود و نلرزد؟
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص132
خوارج بیشتر عرب بودند و غیرعرب هم کم و بیش در میان آنها بود، ولی همه آنها (اعم از عرب و غیرعرب) جاهل مسلک و ناآشنا به فرهنگ اسلامی بودند؛
علی علیه السلام روحیه اینها را همینطور توصیف میکند، میفرماید:
جُفاةٌ طَغامٌ وَ عَبیدٌ اقْزامٌ، جُمِعوا مِنْ کلِّ اوْبٍ وَ تُلُقِّطوا مِنْ کلِّ شَوْبٍ، مِمَّنْ ینْبَغی انْ یفَقَّهَ وَ یؤَدَّبَ وَ یعَلَّمَ وَ یدَرَّبَ وَ یوَلّی عَلَیهِ وَ یؤْخَذَ عَلی یدَیهِ، لَیسوا مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْانْصارِ وَ لا مِنَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ الْایمانَ [1].
مردمی خشن، فاقد اندیشه عالی و احساسات لطیف؛ مردمی پست، برده صفت، اوباش که از هر گوشهای جمع شدهاند و از هر ناحیهای فراهم آمدهاند. اینها کسانی هستند که باید اول تعلیمات ببینند.
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص135
چقدر عالی و لطیف علی علیه السلام این وضع اینها را بیان میکند، میفرماید:
ثُمَّ انْتُمْ شِرارُ النّاسِ وَ مَنْ رَمی بِهِ الشَّیطانُ مَرامِیهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تیهَهُ [1].
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص137
مانند همه کوته نظران دیگر مدعی بودند که همه بد میفهمند و یا اصلاً نمیفهمند و همگان راه خطا میروند و همه جهنمی هستند. این گونه کوته نظران اول کاری که میکنند این است که تنگ نظری خود را به صورت یک عقیده دینی درمیآورند، رحمت خدا را محدود میکنند، خداوند را همواره بر کرسی غضب مینشانند و منتظر اینکه از بندهاش لغزشی پیدا شود و به عذاب ابد کشیده شود. یکی از اصول عقاید خوارج این بود که مرتکب گناه کبیره (مثلاً دروغ یا غیبت یا شرب خمر) کافر است و از اسلام بیرون است و مستحق خلود در آتش است. علیهذا جز عده بسیار معدودی از بشر، همه مخلّد در آتش جهنماند.
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص139
یکی را گفتند منکر خدا، دیگری را گفتند منکر معاد، سومی را گفتند منکر معراج جسمانی و چهارمی را گفتند صوفی، پنجمی را چیز دیگر و همینطور، به طوری که اگر نظر این احمقان را ملاک قرار دهیم هیچ وقت هیچ دانشمند واقعی مسلمان نبوده است. وقتی که علی تکفیر بشود، تکلیف دیگران روشن است
استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص140
کسانی که ظاهرا در جبهه حق اند اما به تعبیر امیرالمومنین تیر در کمان شیاطین اند؟!
این پنج ویژگی برای شناخت این روزهای ما نیز کارساز است:
1- یکم. در ظاهر حق مدارند
امیرالمومنین در وصف این جریان می فرماید: " خویشتن را به زیور ایمان آورندگان می آرایند و به زیور مردان صالح آراسته می سازند و بدینسان ، تزویر و نیرنگ در عبادت های ظاهری را وسیله معصیت قرار داده اند" نهج البلاغه ، خطبه32.
جناب مالک اشتر درباره آنها می گوید: "ای صاحبان پیشانی های پینه بسته و سیاه؛ چنین می پنداشتم که این نماز شما، نشانه ی زهد و بی اعتنایی به دنیا و شوق به خداست..." تاریخ طبری، ج5، ص50
و پیش بینی پیامبر (ص) از این خصیصه خوارج :" دسته اى به روش گفتار انسانهاى نیک سخن مى گویند و قرآن مى خوانند امّا... از دین خارج مى شوند، چنانکه تیر از کمان بیرون مى رود." ( کنزالعمّال ) , ج . 11 / 202
2- دوم. ظاهرگرایی محض
با شعار ﴿إِنِ الْحُکمُ إِلَّا لِلَّه﴾ (انعام: 57) مقابل قرآن و حقیقت قرآن قرار گرفتند و با همین مبنا به عدالت بدون ولایت رسیدند. تا آنجا که با همین ظاهرگرایی امیرالمومنین و پیامبراکرم را به بی عدالتی متهم کردند.
شهید مطهری می گوید خوارج مقدس نما، شب نوزدهم رمضان را برای به شهادت رساندن میزان حق، حضرت علی (ع) انتخاب کردند؛ زیرا می خواستند این جنایت را که از نظر آنها عبادت بود، در شب عزیز و مبارکی انجام دهند (مطهری، بی تا، ج4، ص823 ).
ابن ملجم ملعون معتقد بود: " على به کارى تن در داد که برخلاف حکم خدا بود ."(الاستیعاب ) , ج . 3 / 219
پیشتر نیز یکی از سردمداران خوارج به نام حرقوص بن زهیر، در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) حضرت را در تقسیم غنایم به عدالت سفارش کرد و سبب برانگیختن خشم حضرت شد (مجلسی، 1404ق، ج 22، ص 38).
3- سوم بی بصیرتی
خوارج در نهایت بی بصیرتی، از شناخت زمان و تقابل حق و باطل بودند و به تعبیر شهید مطهری همین بی بصیرتی باعث می شد آلت دست دشمن شوند. (مطهری، بی تا، ج2، ص37)
حضرت علی (ع) در این باره می فرمایند: «شکایت می کنم به خدا، از مردمی که در جهالت و نادانی زندگی می کنند و در گمراهی می میرند» (ابن ابی الحدید، 1378، ج8، خطبه 17).
حضرت جای دیگر این ویژگی خوارج را بسیار لطیف و عالی بیان کرده اند: «همانا بدترین مردم هستید؛ تیرهایی در دست شیطانید که از وجود پلیدتان برای زدن نشانه خود استفاده می کند و به وسیله شما، مردم را در حیرت و گمراهی می افکند» (ابن ابی الحدید، 1378، ج8، ص112 ).
4- چهارم تکفیر و اتهام به دیگران
شهید مطهری نوشتند که خوارج در نهی از منکر دیگران منکر هرگونه منطقی بودند. (مطهری، بی تا، ج4، ص823 و ج 17، ص304). و در بیان این ویژگی خوارج دارند که: "مدعی بودند که همه بد می فهمند و یا هرگز نمی فهمند و همگان راه خطا می روند و اهل جهنم هستند. آنان تنگ نظری خود را به صورت یک عقیده دینی درمی آوردند. . (مطهری، بی تا، ج16، ص325).
امیر مؤمنان علی(ع) روحیه خوارج را چنین توصیف کرده است: «آنان مردانی خشن، بدون اندیشه عالی و احساسات لطیف، مردمی پست، برده صفت و اوباش هستند» (ابن ابی الحدید، 1378، خطبه 238).
5- پنجم جاهل مقصر و نه قاصر
یکی از شاخص های کلیدی خوارج این بود که جاهل مقصر بودند و نه قاصر. به تعبیر دیگر امیرالمومنین بارها به آنها تذکر داده و درباره مشی خطای شان نصحیت کرده بودند، اما هیچ توجهی نشد و همچنان دیگران را هتک حرمت و تکفیر می کردند و کار به جایی رساندند که ولایت امیر را به اسم عدالت و حق گرایی زیر سوال بردند. به سخن دیگر می فهمیدند و می دانستند چه خطایی می کنند و مثل عوام جاهل نبودند و اما حاضر نمی شدند از این راه بازگردند. (براى آگاهى بیشتر ر.ک: خطبه 122 شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید/7/219).