ویرگول
ورودثبت نام
علی
علی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

ترس از نوشتن

ترس از نوشتن
ترس از نوشتن


من همیشه ترس داشتم از نوشتن شایدم هنوز دارم ولی چرا؟ این ترس از کجا میاد؟ چی باعث میشه وقتی میشینی که بنویسی تا قبلش پر از ایده ای ولی وقتی شروع میکنی انگار که همه چی از یادت رفته و مغزت همه تلاششو میکنه که تورو مجاب کنه که بری و شروع نکنی؟ شاید میخواد توی تنگنا نمونه.

نمیدونم، گرچه مسلما یه دلیل علمی داره که این واکنش پیش میاد و فرار کردن رو بهترین راه حل میدونه، که تو با این ترس روبرو نشی.

البته این فرار کردن نشات گرفته از دلایل مختلفه، بنظر من یکیش ترس از قضاوت نشدن؛ ولی تا کی آدم فرار کنه از قضاوت نشدن اصلا این مردم اگه کاری کنی قضاوتت میکنن کاری هم نکنی بازم قضاوتت میکنن فرقی نمیکنه که تو بخاطره نظر مردم از نوشتن فرار کنی.

ولی در کل فک میکنم من تنها نیستم که این مشکل رو دارم ولی این توجیهی نمیشه که به دنبال راه حل نرم؛ اولش شروع کردم به رفتن کلاس خط و تمرین کردن خط که اگه قراره شروع کنم به نوشتن اول باید خط خوشی داشته باشم تا بیشتر از نوشتن لذت ببرم و بعدش مقاله های مختلف رو خوندم که چطوری شروع کنم.

وقتی شروع میکنی دیگه نباید به چیزی فکر کنی. یه قانونی وجود داره، اینکه تو باید شروع کنی تا شرایطش محیا بشه نمیشه منتظر بمونی تا شرایط به وجود بیاد و بعد شروع کنی.

من شروع کردم و یکی از مهم ترین اتفاقاتی که توی این مسیر برام پیش اومد این بود که با آدم‌هایی آشنا شدم که بدون قضاوت کردن بهم یاد دادن که بنویسم و به فکر هیچی نباشم و با خیال راحت شروع کنم به نوشتن و یاد گرفتن.

حالا شروع کردم نمیدونم ادامه راه چی میشه ولی فعلا میخوام بنویسم...

ترسقضاوتتصمیمنویسندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید