وکیل مدافع شیطان کیست؟
«وکیل مدافع شیطان» در صحبت عامیانه (بیشتر مسیحیت) کسی است که استدلال خاصی را ارائه میکند و مواضعی می گیرد که لزوماً با هنجار پذیرفته شده در جامعه (در اینجا تیم) مطابقت نمی کند.
فردی با چنین موضع گیری، سعی میکند دیگران را در روند بحث استدلالی درگیر کند. مقصود از چنین روندی آزمودن کیفیت استدلال اصلی و تشخیص ضعف های ساختاری آن و استفاده از آن اطلاعات به منظور بهبود یا رد کردن موضع اصلی مخالف است.
وجود یک شخصیت «وکیل مدافع شیطان» که بتواند با بیان مباحث و تحریک مناظره ها یا آزمایش توان در مباحثات وارد شود، برای هر پروژه ای ضروری است.
(چه یک تیم با رویکرد مدیریت با ساختار درختی باشد یا یک تیم استارتاپی بدون مدیریت خاص)
در واقع مدیریت (یا بنیان گذاران) یک تیم در جایگاه فرد اول یک کسب و کار و کسی که تصمیم گیری های عمده را بر عهده دارد به فردی نیاز دارید که بتواند خود شما را به چالش بکشد و بدین ترتیب شما را به سمت مسیر صحیح هل دهد.
استفاده از «وکیل مدافع شیطان» باعث جلوگیری از پدیده «گروه زدگی»(۱) یا «قطبی شدن نظرات در تیم»(۲) می شود. وجود چنین شخصیتی صرفا برای شرایط بحرانی و سخت در نظر گرفته نشده است بلکه از روز اول فعالیت برای هدایت تیم به یک مسیر درست مورد نیاز است.
عبارت «وکیل مدافع شیطان» مربوط به زمانیست که کلیسای کاتولیک قصد داشت فردی را به مقام قدیس منصوب کند.(۳) چند قرن هست که مسئولان کلیسا از یک وکیل می خواهند تا در نقش «وکیل مدافع شیطان» حاضر شود و در طی مراسم، دلایلی را که فرد مذکور نباید به درجه قداست برسد را مطرح کند و به این ترتیب آنها مطمئن می شوند این مراسم تا حد ممکن بی طرفانه برگزار شده است.
طبق تحقیقاتی که بر روی روانشناسی اجتماعی انجام شده است مشخص شده «وکیل مدافع شیطان» در کارهای تیمی به ایجاد خلاقیت بیشتر و حل مشکلات تیمی کمک می کند، چرا که مخالفت با یک موضوع باعث می شود که اکثریت در تصمیم خود تجدید نظر کنند یا مصمم تر شوند. محققان معتقدند که وقتی مخاطبان در مورد انتقاد بحث میکنند، در حقیقت مشغول مطرح کردن (و رفع) اشکالات تصمیم خود هستند و جایگزینهای بهتری برای استدلال های خود پیدا میکنند. بنابراین تصمیم درست تری خواهند گرفت.
دو روز به عنوان روزهای تراژدی فضانوردی در تاریخ وجود دارد:
۲۸ ژانویه ۱۹۸۶، روزی که شاتل Challenger در هنگام پرتاب به فضا منفجر شد
۱ فوریه ۲۰۰۳ که شاتل Columbia هنگام بازگشت به جو زمین،منفجر شد.
در هر دو حادثه تمام هفت سرنشین این دو شاتل کشته شدند، اگر چه در یکی از این حوادث علت انفجار ایراد در یکی از حلقههای فنری در سیستم پرتابگر بود و در دیگری صدمه وارد شده به لبه بال شاتل در هنگام پرتاب؛ ولی ریشهیابی هر دو حادثه یک علت مشترک را نشان می داد و آن ایراد در فرآیند تصمیمگیری در ناسا بود.
برای درک بهتر این نقیصه بهتر است نگاهی به مکالمه بین بازرس ویژه پیگیریکننده سقوط کلمبیا و رییس پروژه کلمبیا بیاندازیم:
بازرس: شما به عنوان مدیر پروژه چگونه با نظرات مخالف برخورد میکنید؟
مدیر پروژه: هنگامی که با این نظرات مواجه می شویم!
بازرس: به خاطر سمتی که شما دارید، اینگونه نظرات کمتر به شما می رسد، شما چه روش هایی را برای بیرون کشیدن نظرات مخالف استفاده می کنید؟
مدیر پروژه: سکوت...
بررسی چنین فجایعی به ما نشان می دهد که ما نباید تنها به دنبال ترغیب دیگران و نفوذ در رای و نظر آنها باشیم، بلکه به عنوان مدیر و رهبر یک سازمان باید گاهی نیز به دنبال راه هایی باشیم که دیگران بتوانند با ابراز نظر خود بر رای ما اثرگذار باشند. ولی چگونه نظرات مخالف دیگران را بشنویم و آنها را در تصمیمگیریهای خود دخیل کنیم؟ پیشنهاد من داشتن یک وکیل مدافع شیطان در تیم هست اما اگر شما پیشنهاد دیگری هم دارید می توانید برای من ارسال کنید
هم تیمی خوشبین و بدبین، هر دو برای تیم مفید هست
خوشبین، هواپیما اختراع می کند و بدبین، چتر نجات
در آخر از دوست خوبم علیرضا نظامی عزیز بابت نظراتش که همیشه منو راهنمایی می کنه تشکر می کنم
همچنین برای مطالعه بیشتر دو مقاله زیر پیشنهاد می شود:
1- گروه زدگی: پدیده ای روانشناسانه است که در بین گروهی از مردم رخ می دهد، بدین شکل که میل به هارمونی و همگرایی در گروه، منجر به یک تصمیم گیری غیر عقلانی یا ناکارامد می شود. اعضای گروه سعی می کنند با سرکوب کردن فعالانهی دیدگاه های مخالف، و با ایزوله کردن خود از اثرگذاری های بیرونی، اختلاف را حداقل کرده و به یک تصمیم مورد اجماع برسند بی آنکه دیدگاه های رقیب را مورد ارزیابی انتقادی قرار دهند.
2- قطبی شدن نظرات در تیم: به گرایش گروه ها به گرفتن تصمیماتی گفته می شود که نسبت به تمایلات ابتدایی اعضای آنها افراطی تر است. اگر تمایلات ابتدایی افراد ریسکی باشد این تصمیمات متمایل به ریسک بیشتر و اگر تمایلات ابتدایی افراد محتاطانه باشد، متمایل به احتیاط بیشترند
3- برای قدیس معرفیکردن فردی در کلیسای کاتولیک، باید (به باور کلیسا) معجزهای از فرد مورد نظر، به کلیسا اثبات شود.