نگارنده: علی شامی
انسان و دنیایش سرشار از زشتی ها و زیبایی هاست. جنگ و صلح، کشتار و ایثار، جنایت و شجاعت، سقوط و صعود، اسارت و آزادی و بسیاری دیگر از ویژگی های این جهانی همه توسط انسان خلق می شوند. آفرینش شگفت آورترین نیکی ها و پست ترین بدی ها از دریچه ذهن انسان روی می دهد. ذهنی که در بستر پیرامون خویش بارور می شود و رشد می یابد و بر سیاق آنچه آموخته عمل می کند و البته این توان را هم دارد که از مرزهای پیرامون خود بگذرد و بر آن اثر بگذارد و آن را تغییر دهد و در سطحی بالاتر این امکان را هم دارد که بر خود نیز بشورد و آنچه هست را بر هم ریزد و هستی دیگری از خویش بیافریند و این شگفتی متمایز کننده انسان است با همه کوچکی اش در اقیانوس بیکران این جهان.
همه این پیشینه را گفتم تا بدانجا برسم که در میانه همه این دوگانه های متضاد که انسان خالق آن است آنچه راه بر ما می گشاید احتمالا نگرشی نوین به هستی و چیستی آدمی است. نگرشی که در آن هیچ چیز و هیچکس مطلق نیست و هر کس در حد ممکن و مقدور خود بخشی از هستی و چیستی انسانی و نه همه آنرا با خود دارد و از اینرو پذیرفتن، شنیدن و فهمیدن همه نگرش های انسانی و تلاش در اثرگذاری و اثرپذیری آزادانه و محترمانه اصلی است که تعامل گروهی و اجتماعی ژرف و سازنده را ایجاد می کند.
این اصل را پیشتر کسانی بسیار گفته اند ولی همچنان و به فوریت و ضرورت تمرین و یادگیری و بکارگیری آنرا در سطح فردی، گروهی و اجتماعی حس می کنم و می کوشم تا این رکن مهم را بیشتر و بهتر درک کنم.