ویرگول
ورودثبت نام
روان پریشی در سایه روان پریشی
روان پریشی در سایه روان پریشیبا سلام و درود ، این صفحه به نشر مطالب علی سلطانی رواندرمانگر تحلیلی با تمرکز بر روان پریشی ، هنر و خوانش مطالب روانکاوی می پردازد .
روان پریشی در سایه روان پریشی
روان پریشی در سایه روان پریشی
خواندن ۹ دقیقه·۲ ماه پیش

تحلیل روانکاوانه فیلم پیر پسر از علی سلطانی رواندرمانگر تحلیلی

پیر پسر

علی سلطانی مهرماه 1404

خانم ها و آقایان

مورد بحث من امروز در خصوص فیلم پیر پسر ، ساخته ی اکتای براهنی می باشد .بحث من امروز معطوف به پدرکشی و مسئله میل است . ابتدای امر به خود واژه ی پیر پسر می پردازم .

در ساختار فرهنگی ایران، ازدواج یک «نقطه عطف» مهم است که فرد را به مرحله‌ای از بلوغ و تکامل اجتماعی می‌رساند. فرد «پیر پسر» در اینجا کسی است که هنوز به این مرحله نرسیده، یا بهتر بگوییم، میل اجتماعی و فرهنگی به ازدواج را برآورده نکرده است. واژه «پیر پسر» نمادی است که سوژه (فرد) را در شبکه نمادین جامعه جای می‌دهد؛ یعنی او را به عنوان فردی «ناموفق» یا «نامتعارف» در تحقق میل اجتماعی ازدواج می‌شناسد.

یعنی «پیر پسر» در این زبان نمادین نشانه‌ی فردی است که میل اجتماعی‌اش نادیده گرفته شده یا به تعویق افتاده است.طبق نظر لاکان، میل همیشه به فقدانی اشاره دارد که هرگز به‌طور کامل پر نمی‌شود. «پیر پسر» به عنوان کسی که ازدواج نکرده است، نماد میل ناتمام است؛ او میل به یک دیگری (l'Autre) دارد که ازدواج یا رابطه عاشقانه است، اما این میل برآورده نشده یا تحقق نیافته است. یا بهتر است در خصوص این فیلم بگوییم پدری که مانع تحقق میل می شود. این میل ناتمام، نوعی «عدم-تمامیت» در هویت سوژه ایجاد می‌کند که منجر به نوعی اضطراب یا حس ناکامی می‌شود.

قانون زاده قتل !

برادر ، برادر را به موت تسلیم خواهد کرد

و پدر فرزند را ، و فرزندان بر والدین خود خواهند برخاست و ایشان را

به قتل خواهند رسانید .

(انجیل مرقس 13:12)

برای جایگاه پدر در فیلم پیر پسر برای پسران به توتم و تابو از زیگموند فروید اتکا می کنم شرح اسطوره ای که در خصوص پدر نخستین است یا گناه مشترک تمام ابنا بشر ! فروید شرح می دهد که:

تمام آنچه نظريه داروين فرض مي كند، يك پدر خشن و حسود است كه همه زنها را براي خود نگه مي دارد و پسـران را به تدريج كه بزرگ مي شوند طرد مي كند. يك روز برادران رانده شده، به گرد هم آمده اند و پدر را كشته و او خورده انـد و بـا اينكـار، جماعـت پدري را از ميان برداشته اند. آنها در حالت اتحاد، جسور و بي باك شده اند و توانسته اند دست بكاري بزنند كه منفرداً از انجام دادنش عاجز بوده اند -این بخش یادآور لحظه اتحاد دو پسر در فیلم مذکور بوده-. تحلیل فروید دلالت دارد که پدرکشی شرط لازم برای برپایی قانون نمادین و تمدن است . قانون در این دیدگاه نه یک ممانعت پیشگیرانه بلکه یادبود و جانشینی برای پدر مقتول است که بر اساس احساس گناه جمعی پس از ارتکاب جنایت بنا می شود. محرك گروه برادران، در حالت طغيان؛ احساساتي متضاد نسبت به پدر بوده است، احساساتي كه به موجب آنچه مي دانيم محتواي دوگانه عقده پدري را در هر يك از كودكان و بيماران رواني ما تشـكيل مـي دهد. پسران از پدر كه به شدت در برابر قدرت طلبي و تمايلات جنسي آنها مخالفت مي ورزيده است، متنفر بوده اند، ولي در همان حال او را دوست مي داشته اند و به ديده تحسين به وي مـي نگريسـته انـد . از این رو تمدن بر پایه یک گناه ازلی و سپس تبدیل این گناه به سوپر ایگو جمعی استوار است .

به خود فیلم بازگردیم ، حکایت دو پسری که محصور امیال پدر هستند و مدام اختگی شان توسط پدر مرور و تاکید می گردد . پدر مستبد مدام درصدد نشان دادن برتری خویش در تصاحب میل زنان برای پسران می باشد . پسران در خلوت خود وقتی برتری پدر را مرور می کنند ، میل دوگانه ای به امحا و نابودی او و از طرفی احترام تجربه می کنند.

فروید (۱۹۱۳) در مقاله خود با عنوان «رابطه ادیپی» بیان می‌کند که میل کودک به امحای پدر یا رقابت با او، بخشی از فرایند طبیعی رشد روانی کودک و تحقق آرزوهای ناخودآگاه است؛ به گونه‌ای که کودک میل به تصاحب مادر و در نتیجه حذف پدر را دارد .

رضا : غلام که بمیره کل کوچه رو حجله می چینم

تماشاگر در مواجهه با تصویر سینمایی، دقیقاً مثل کودک در مرحله‌ی آینه‌ای، با یک "خودِ خیالی و کامل" مواجه می‌شود. این تصویر ایده‌آل و فریبنده باعث می‌شود تماشاگر با کاراکترها همذات‌پنداری کند و به شکلی ناخودآگاه درگیر روایت شود. جایی که در سالن سینما گلایه هایی را از زنده نگهداشتن پدر از سمت تماشاگران می شنیدم.

برای شرح نوع رابطه پدر در فیلم به سراغ اساطیر ایرانی همچون رستم و سهراب می رویم .

 

قتل پسر در اساطیر ایرانی

وقتی به داستان رستم و سهراب عمیق نگاه کنیم ، متوجه می شویم که مسئله در خصوص تصاحب مادر نیست بلکه بر سر جایگاه پدری متمرکز ست . پدر برای حفظ جایگاه خود تهدید بالقوه نسل بعدی را حذف می کند . این عمل در راستای تحکیم قانون نیست ، بلکه تداوم استبداد خیالی است که مانع جایگزینی نسل جدید میشود .

در داستان رستم و سهراب پدر غایب است و سهراب بدنبال شناخت و پیدا کردن پدر دارد . او بدنبال یک دال است برای پر کردن فقدان پدر ! او در حقیقت بدنبال تثبیت جایگاه خود در نظام سمبولیک است . در نبرد رستم و سهراب پدر به مثابه قانون گذار عمل نمی کند بلکه وارد ساحتی می شود که در آن رقیب خیالی پسر است . پسر را یک عنصر تهدید کننده قدرت و میل خود می بیند . در چنین مواقعی نظم نمادین ناکارآمد است و مرگ سهراب نتیجه این شکست کارکرد نمادین است . در واقع سهراب هویت را کسب نکرد و به سطح واقع و هجوم ژوییسانس پرتاب شد.

این همان حالتی است که در رقابت غلام و علی کاملا مشهود است ، غلام ، علی را عاملی تهدید کننده و رقیبی خیالی در مسیر ارضا امیال خود می بیند . و در فیلم رضا  و علی بارها با درخواست هایشان در جستجوی دالی هستند که با آن بتوانند جایگاه سمبولیک پدر را بازنمایی کنند . پدر در فیلم رابطه ای سمبولیک با پسران ندارد ندارد و رابطه او با پسرانش یک رابطه تصویری است .این همان بخشی است که مسائل عمده ی پدر با فرزندانش را توجیه می کند .

در سطح تصویری پسر ،  پدر را همچون دیگری هم قد می بیند . یعنی پدر بجای آنکه نماد قانون یا نام پدر باشد ، به شکل یک رقیب ، همزاد یا دشمن تجربه می گردد . این وضعیت باعث حسادت ، خصومت و رقابت می شود:

پسر ← پدر میل مادر را تصاحب کرده

پدر ← پسر تهدیدی برای قدرت و جانشینی او

اگر پدر نتواند از سطح تصویری عبور کند و جایگاه سمبولیک را اتخاد کند ، ایگو پسر دائما خودش را در آینه ی پدر می بیند و یا باید او را شکست دهد یا از او تقلید کند .

داستان خانوادگی

علاقمندم در این بخش به مسئله رمان خانوادگی که فروید سال 1905 مقاله ای در خصوص آن نوشته بپردازم . جایی که در آفرینش متون ادبی تا فانتزی ابنابشر رد پای یک کشمکش در مسیر رشدی با دیگر خواهران و برادران مشاهده می گردد . در مقطعی که کودک انسان مجبور است محبت و توجه والدین را با دیگری تقسیم نماید، این رنج حاصله را با خلق رمان خانوادگی تسکین می دهد . ایده ی فرزند نامشروع ! با این ایده کودکان دیگر خانواده نامشروع معرفی شده و تنها خود قهرمان مشروع تلقی می گردد . جایی که در فیلم بارها برادر کوچکتر نامشروع معرفی می گردد .

و در سکانس های متعدد از سمت پدر این ایده تایید می شود که تو فرزند من نیستی و از خسرو هستی !

فیلم با یک کشمکش ادیپی پیش می رود تا آنجا که پای زنی مجهول و در پیله ی میل به میدان رقابت پدر و پسران باز می شود . پسر در برابر پدر ، چشم در چشم ! مسئله ای مطرح می گردد در باب میل ! صراحتا می گویم که فیلم در خصوص میل زنانه است نه میل مردان . یک زن چه می خواهد ؟ پدر علی رغم علاقه ی پسرش به زن ، مدام فالوس را برای زن با پول و قدرت بازنمایی می کند  . زن جایگاه ابژه لیبیدینال را در مثلث ادیپی اشغال می کند . این زن در جایگاه مادر نیست ! بلکه جایگاه ابژه میل پدری را به خود اختصاص می دهد ، ابژه ای که پدر با بدست آورن آن قدرت خود را بر پسران و دیگر افراد نشان می دهد و پسران برای تصاحب آن رقابت می کنند .

پدر در مواجهه با اضطراب وارده از احتمال شکست ، دست به دامن ساحت تصویری شده و در ارتباط با دیگری مدام به مرور فانتزی هایش می پردازد . و این فانتزی جایی تکمیل می شود که پدر با دادن پول قرار است با حد زدن میل پسر به اختگی او مهر تایید بزند . و این فانتزی در سکانس رقص در قهوه خانه جلوه می کند .

زن با دیالوگ هایی این مفهوم را تکرار می کند که : تو میل مرا نخواهی داشت !

وقتی که پدر در جدال میل با شکست مواجه می شود تصویر فانتزی شکسته شده و در واقعیت پرتاب می شود و این تصویر شکسته شده با قتل زن جبران می شود . در کتاب اضطراب ترجمه دوست خوب من سیاوش طلایی زاده عبارت زیبایی را برای شرح فانتزی بکار می گیرد که : فانتزی کارکرد محافظتی دارد ، فانتزی از سوژه در برابر اضطراب محافظت می کند -در اینجا اضطراب اختگی-  به گونه ای می توان گفت تمتع بی حد و مرز پدر بعلت همین اضطراب است . فانتزی راهی برای سوژه است تا از طریق خلق یک سناریو ، یعنی خلق داستانی که به او انسجام می بخشد تا فقدان خود را پنهان سازد ، فانتزی صحنه ای خیالی است که سوژه در آن قهرمان داستان خویش است . نشان دادن صحنه هایی که ما را به سمت فتیش راهنمایی می کند مهر تایید این بخش است ، لکان در سمینار چهارم می گوید که :  فتیش از سوژه در برابر اضطراب اختگی محافظت می کند .

این بخش از فیلم ما را به شرایطی که در فیلم بزرگراه گمشده پیش می آید رهنمون می سازد . جایی که کاراکتر فیلم هم در ساحت سمبولیک و هم در ساحت تصویری در قبال میل زن شکست می خورد .

مردی که قانون نداشته باشه همیشه پسر می مونه !

این یکی از دیالوگ هایی ست که در فیلم از زبان پدر گفته می شود که مادر پسر به او گفته است . علاقمندم این جمله را این طور تعبیر کنم که : پدری که رابطه سمبولیک برقرار نکرده ، همیشه پسرش رو رقیب می بینیه !

با توجه به رفتار های خارج از قانون پدر این مسئله می تواند نشانه ای از کژکرداری در درونی شدن پدر باشد . کارکرد پدر در افراد به منزله ی قانون و ناموس می باشد . پدری که هنوز پسرگونه رفتار می کند و هنوز دنبال میل است !  پدربزرگ در فیلم به مراکز نگهداری سپرده شده و حتی از تعفن زخم بستر او یاد می شود . مادر در فیلم غایب است و  و نکته ی حائز اهمیت ایستادن پسر کوچک روبروی آینه ی آرایشگاه مادر مرده و تجسم زنانگی مادر است ، بگونه ای بازآفرینی مادر در کالبد خود و جستجوی میل او-و بازنمایی قانونی ولی بسیار دیر هنگام .

این تحلیل مختصری بر ابعاد گسترده این فیلم است . این فیلم فارغ از انتقاداتی که به آن وارد است ، شایسته ی تقدیر ویژه ای است . در زمانی که پرده سینما محصور ساخته هایی ماقبل نقد هستند . برای جناب آقای براهنی و دست اندرکاران این فیلم آرزوی توفیق روز افزون دارم .

علی سلطانی

مهر 1404

 

فیلمروانکاویروانشناسی
۱
۰
روان پریشی در سایه روان پریشی
روان پریشی در سایه روان پریشی
با سلام و درود ، این صفحه به نشر مطالب علی سلطانی رواندرمانگر تحلیلی با تمرکز بر روان پریشی ، هنر و خوانش مطالب روانکاوی می پردازد .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید