alireza
alireza
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

مروری بر تاریخ رنسانس در اروپا-قسمت ۵

معرفی قرون وسطی به مثابه عصر تاریکی ها در ابتدا نوعی شعار خود ستایانه از سوی اومانیست های شهرنشین جوان از زمان فرانچسکو پترارکا (۱۳۷۴-۱۳۰۴) به این سو بود. این اندیشه سپس توسط اراسموس رتردام (۱۵۳۶-۱۴۶۶) به مکتب اومانیست های شمال اروپا راه یافت. فرانسوا رَبله (۱۵۵۳-(?۹۴)۱۴۸۳) نیز در رمان های خود گوت ها (دسته ای از قبایل ژرمن) را به عنوان تجسم این عصر تاریکی به استهزا کشانده است. و چنین است درک یواخیم دو بِله از قرون وسطی که در اثر فاخر وی «حمایت و تصویر سازی از زبان فرانسه» به سال ۱۵۴۹ منعکس شده است. اینگونه ست که این اندیشمندان برای تاباندن نوری بر عصر نوزایی، قرون وسطی را به عصر تاریکی ها فرو کاسته اند. فیلسوف و تاریخ نگاری چون لئوناردو برونی (۱۴۴۴-۱۳۷۰) بازگشت به نظام اجتماعی کمون ها را بازگشت به جمهوری روم -در برابر امپراتوری روم- دانسته و نیکولو ماکیاولی ( ۱۵۲۷-۱۴۶۹) در «تاریخ فلورنتین» سربرآوردن ایتالیا را نتیجه پیدایش کمون ها می داند. وسرانجام تبلور اندیشه گسست بیش از هر کس دیگری مدیون جورجیو وازاری دآرِتزو (۱۵۷۴-۱۵۱۱) معمار پاپ و خاندان مدیسی و از دوستان میکل آنژ است. هرچند وی در «زندگی نقاشان» (۱۵۵۰) صرفا به نقاشان ایتالیایی و بیش از همه به نقاشان توسکانی پرداخته است، اما این نخستین شرح حال نویسی از هنرمندان است که اثر عمیقی بر تاریخ هنر اروپا گذاشت.

یک میهمانی قرون وسطایی، در تالار کُرد سور سیل در تارن فرانسه
یک میهمانی قرون وسطایی، در تالار کُرد سور سیل در تارن فرانسه


بنابر این:

  • قرون وسطای فروکاسته به عصر گوت ها و اوستروگوت ها- قبایل کمتر متمدن ژرمن- (آنطور که ربله عنوان می کند) بیش از هر چیز عصری است مرجع که قربانی سوء نیت اومانیست های رنسانس شده تا ایشان با عاریت گرفتن بسیاری انگاره ها از آن، خود را تعریف نمایند. ربله شخصا در جای جای آثار خود فرم های قرون وسطی را به سخره می گیرد، در حالیکه خود تا حد زیادی وامدار آنهاست.
  • امروز می دانیم که اروپاییان در قرون وسطی تا اندازه ای شناخت از عصر باستانی داشته اند که توانسته اند آن را با شرایط خود سازگار نموده، اخلاقی و مسیحی نمایند، اما این شناخت عمیق و علمی نبوده است. بخصوص که گسست ها در درک زبان های باستانی به ویژه یونانی، شناخت همه جانبه از گذشته را با اشکالاتی روبرو می نموده است. به هر حال در همین اعصار است که «اوید» باستانی الهام بخش «اوید مورالیزه» شده و قهرمانان اساطیری باستانی جای خود را به شوالیه ها می دهند.

پس می توان گفت که دنیای باستان از طریق قرون وسطی است که به حیات خود ادامه می دهد. بخصوص به واسطه ی فلسفه و ریاضیات وارداتی توسط اعراب مسلمان، هر چند که این امر از چشم فرهنگ غرب پنهان مانده است. اروپایی رنسانس از دستنوشته های قرون وسطی بهره ها برده است چنانکه پترارکا در نوشتن سومین سروده ی حماسی خود «آفریقا» به لاتین، به طور قطع از لغت نامه ی اسطوره ای «Liber ymaginum deorum» (کتاب تصویر خدایان) اثر آبریکوس استفاده نموده است.

چنین است که اروپایی رنسانس در قرن پانزدهم به طور وسیعی از مجموعه آثار وسطایی که انعکاس فرهنگ اروپای باستانی است، سود جسته است.


رفرنس ها ذیل قسمت نخست


پیشنهاد برای مطالعه:

Du Bellay, une révolution poétique?: La Deffence, et Illustration de la Langue Françoyse & L'Olive (1549-1550) Broché- 22 novmbre 2007

de Bruno Roger-Vasselin (Auteur), Collectif (Auteur)

رنسانساروپافرهنگتمدنتاریخ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید