مقاله راجب نویسندگی مهدی منصوری
به نظر من نویسندگی عجیب ترین شغل دنیاست. وقتی قلم رو روی کاغذ میاری، کلمات چنان باهات بازی می کنن که انگار می خوان تو رو سرگرم کنن.
گاهی وقتا نمی دونی می خوای چی بنویسی و هدفت از نوشتن چیه؟! ولی یه چیزی مثله جاذبه تورو میکشونه سمت کاغذ و قلم و شروع میکنی به نوشتن؛
وقتی نوشتنت تموم شد میبینی که هر حرفی که تو دلت جا باز کرده و مدت هاست که باهات همراه هست رو با چندتا جمله بیرون میریزی، جوری که این جمله ها رو فقط روی کاغذ میتونی ببینی و دیگه مثله گذشته اذیتت نمی کنن.
تا حالا شنیدین نویسنده ها تنها هستن؟ اونقدری تنها هستن که موقع نوشتن با ذهن خودشون حرف می زنن، مشورت می کنن و در آخر تصمیمی که با هم گرفتن رو می نویسن.
حتی یه ویژگی عجیبی هم که دارن اینه که از هیچی نمی ترسن چون همیشه بدون ترس و بی پروا شروع به نوشتن می کنن که فکر می کنم به راحتی می تونن بر ترسشون غلبه کنن.
نویسنده ها آدم های عجیبی هستن که با نوشته هاشون درگیرن و نمیدونن چی میخوان و دقیقا برای همینه که می نویسن، اونا می نویسن تا بفهمن دنبال چی هستن...
نویسندگی یه همچین شغلیه!!!
میشهگفتنویسندگی،موسیقی بیصداست ، نویسندگی،آتشعشقدروناستکهزبانه میکشد امابجایاینکهبرزبانجاریبشه،بوسیلهی دست به قلممنتقلمیشهوآنگاهالفاظ،چونآهن مذاب درقالبعباراتبرصفحهیصافکاغذحکمیشه. __________________________
همهینویسندگاناغلبخصوصیات مشترکی دارند،امابارزترینوجهمشترکشانایناست که روحیلطیفدارند.
واینروحلطیفوقتیبابیعدالتیهامواجهمیشه سخت رنجیدهمیشه،گاهی سکوتمیکنه، وبارنجیدنها کنار میاد تا گرفتار سیلابی طغیانگر نشه،وگاهیطغیان میکنه تا سکوتهایمرگآفرینرادرهمشکند.