تصور کنید به فروشگاه IKEA میروید و به جای مشتریان، مردی را میبینید که در حال پختوپز در آشپزخانه نمایشی است، روی کاناپه لم داده یا شب را روی یکی از تختخوابها به صبح میرساند. این ایده غیرمعمول، هسته اصلی کمپین خلاقانهای بود که ایکیا برای جلب توجه مشتریان و رسانهها طراحی کرد. در این کمپین، مارک مالکوف، کمدین آمریکایی، تصمیم گرفت یک هفته از زندگی خود را در فروشگاه ایکیا بگذراند و تجربهای متفاوت را به مخاطبان ارائه کند.
مالکوف با ورود به این فروشگاه نه بهعنوان یک بازدیدکننده، بلکه بهعنوان «ساکن»، هر روز داستانی تازه خلق کرد. او از آشپزخانههای آماده برای پختن غذا استفاده میکرد، در تختهای چیدهشده میخوابید و حتی میزهای کار را به فضای کاری خود تبدیل کرد. هر گوشه از این فروشگاه تبدیل به صحنهای برای داستانگویی شد، جایی که محصولات ایکیا، بهعنوان قهرمانهای اصلی داستان، در هر بخش خودنمایی میکردند. ایدهای که مخاطب را به فکر فرو میبرد.
در این مقاله کوتاه، به بررسی نکات مهم این کمپین و دلایل موفقیت آن میپردازیم.
زندگی در ایکیا؛ کمپینی فراتر از تبلیغات
این کمپین با رویکردی خلاقانه، فراتر از تبلیغات مرسوم حرکت کرد. داستانسرایی محور اصلی کمپین بود و محصولات نه بهعنوان کالا، بلکه بهعنوان تسهیلکننده زندگی روزمره به نمایش گذاشته شدند. ویدیوهای کوتاهی که از لحظات زندگی مالکوف در ایکیا تهیه شد، بهسرعت در فضای آنلاین منتشر شدند و میلیونها بازدید جذب کردند. در فضای محیطی کمپین نیز شیطنتهای مالکوف، خاطراتی ماندگار برای افراد حاضر میساخت و از طرفی شوخیهای از پیش طراحی شده او، باعث میشد تا پوشش خبری مناسبی برای این کمپین ایجاد شود. به عبارتی در این کمپین به خوبی تلاش شد تا بهجای پرداخت پول برای رپورتاژ خبری، جذابیت و فید خبری برای رسانهها تولید شود تا آنان خود به شکل خودجوش به تولید محتوای واقعی بپردازند.
روابط عمومی در نقش قهرمان نامرئی
کمپین "Man Lives in IKEA" نشان داد که روابط عمومی میتواند با خلق روایتهای اصیل، برند را در کانون توجه قرار دهد. برخلاف بازاریابی مستقیم که هدفش فروش است، روابط عمومی تمرکز خود را بر ساختن تصویر برند و ایجاد ارتباطات احساسی با مخاطبان میگذارد. این کمپین نمونهای عالی از همگرایی این دو حوزه بود که باعث شد مرزهای سنتی میان آنها از بین برود.
به کمک تیم روابطعمومی، مالکوف در تمام طول هفته زندگی روزمره خود را در فروشگاه مستندسازی کرد، از پخت غذا در آشپزخانه گرفته تا خوابیدن در تختها. این داستان ساده اما تأثیرگذار، رسانهها را جذب کرد و در عین حال به کاربران فضای مجازی حس نزدیکی به برند داد.
جذب رسانهها، ایجاد ارتباط احساسی با مخاطبان از طریق روایتهای مستند روزانه مالکوف در فروشگاه و مدیریت تعاملات دیجیتال با نظارت بر بازخوردها در شبکههای اجتماعی و انتشار محتوای هدفمند، از جمله وظایف پیآری مهمی بود که توانست داستان کمپین را به شکلی گسترده و مؤثر منتقل کند.
نکاتی دیگر از این کمپین
خلاقیت جسورانه: زندگی کردن در فروشگاه، ایدهای تازه و جذاب بود که توانست نظر رسانهها و مخاطبان را جلب کند.
ایجاد ارتباط احساسی: این کمپین توانست نشان دهد که محصولات ایکیا چطور میتوانند در هر گوشهای از زندگی، حس خانه را منتقل کنند.
تعامل دیجیتال: انتشار محتوای روزانه در شبکههای اجتماعی، مخاطبان را درگیر کرد و آنها را به بخشی از این تجربه تبدیل کرد.
جمعبندی؛ جسارت در نو بودن و ایجاد ارتباط، کلید موفقیت برندها
این کمپین با تلفیق روابط عمومی و بازاریابی، مرزهای سنتی میان این دو حوزه را از بین برد. محتوای تولید شده نهتنها حس یک تبلیغ معمولی را القا نمیکرد، بلکه با روایت داستانی ساده و گیرا، تبدیل به ابزاری قدرتمند برای تقویت تصویر برند شد.
کمپین "Man Lives in IKEA" یادآور این نکته است که گاهی بزرگترین موفقیتها از سادهترین ایدهها شکل میگیرند. داستان زندگی در ایکیا، توانست به میلیونها مخاطب این پیام را برساند: خانه، جایی است که شما آن را میسازید، حتی اگر در دل یک فروشگاه باشد. این جسارت و خلاقیت، ایکیا را نه تنها بهعنوان یک فروشگاه مبلمان، بلکه بهعنوان برندی انسانی و قابللمس به دنیا معرفی کرد.از سوی دیگر کمپین زندگی در ایکیا نشان داد که چگونه یک ایده ساده اما جسورانه میتواند به یک شاهکار بازاریابی و روابط عمومی تبدیل شود. این کمپین با تأکید بر روایتگری و ارتباط احساسی، مرزهای سنتی تبلیغات را شکست و الهامبخش نسل جدیدی از کمپینها شد. برای برندهایی که به دنبال راهی برای جلب توجه و ایجاد ارتباطی عمیقتر با مخاطبان هستند، این کمپین یک الگوی طلایی است.
لینک ویدیوی ایکیا
من علی زارع هستم و در صورت هرگونه سوال، میتونیم در لینکدین باهم صحبت کنیم.
لینکدین من برای ارتباط بیشتر