محک تجربه؛ معیار تشخیص دانش از شیادی
علم با مابعدالطبیعه/متافیزیک چه نسبتی دارد؟ آیا علم مدرن دربارهی متافیزیک سکوت میکند؟ دربارهی شبهعلم چطور؟ آیا میان علم و شبهعلم نیز نسبتی برقرار است؟ برای پاسخ به پرسشهای بالا و تبیین نسبت یا موضِع هریک از این حوزهها به یکدیگر، ابتدا باید به اجمال از واژههای مابعدالطبیعه یا متافیزیک، علم و شبهعلم تعاریفی عملیاتی ارائه دهیم. یعنی بگوییم مقصودمان از این واژهها در این متن چیست و آن را در چه معنایی بکار میبریم. پیش از شروع باید یادآور شویم که مسائلی مانند چیستی علم و چیستی متافیزیک از مهمترین مسائل فلسفهی علم به طور خاص و فلسفه بهطور عام است که دربارهی آن تاکنون هزاران مقاله و کتاب نگاشته شده و همین حالا نیز در حال نگارش است. در این نوشتار تعاریف ارائه شده بسیار مختصر و دمدستی هستند.
اول به سراغ یک اشتباه بسیار رایج می رویم. شاید بسیاری از ما گمان کنیم متافیزیک همان است که در آن به پدیدههای ماورایی (ماوراءالطبیعه) میپردازند، مثلا علوم غریبه، طالعبینی، جادوگری و پیشگویی، هالهبینی، انرژی درمانی، همیوپاتی و... یعنی به حوزههایی که علوم طبیعی و فیزیکی قادر به توضیح و شناخت آنها نیستند. به عبارت دیگر چون فیزیک تاکنون از توانایی درک آنها عاجز بوده، به آنها متافیزیک میگوییم! این غلط مصطلح و کژفهمی شاید حاصل نوعی اشتراک لفظ -equivocation- است (اشتراک لفظ یعنی استفاده از کلمات و عبارات مبهم و یا دارای چند معنا در یک توضیح و یا استدلال، بهطوری که آن عبارت مبهم، سبب گمراهی خواننده و یا شنونده شود). دست کم در فلسفه آنچه که از متافیزیک مراد میشود هیچ ربطی به اموری ازین دست ندارد.
۱. متافیزیک
ریشهی کلمهی متافیزیک در فلسفه به طرز تعجبآوری پیش پا افتاده است. ارسطو کتابی دارد که ما امروز آن را متافیزیک مینامیم و در آن دربارهی اموری سخن میگوید که خود، آن را جوهر اشیاء مینامد. یکی از کسانی که در روزگاران قدیم آثار ارسطو را تنظیم میکرد، کتاب مزبور را که امروز به مابعدالطبیعهیا متافیزیک معروف است، بعد از کتاب طبیعت یا فیزیک قرار داد و بدین جهت بعدها اسم این کتاب را متافیزیک گذاشتند! پس متافیزیک یعنی کتابِ بعد از کتابِ فیزیک. در واقع متافیزیک، شاخهای مهم از فلسفه است که به بنیادیترین امور هستی، یعنی پژوهش دربارهی چیستی و کُنهِ وجود، به ماهو وجود، میپردازد. یعنی مسائلی دربارهی اصول اساسی شکل دهندهی تجربه های ما از قبیل علیّت، چیستی مکان، زمان، ماده و مسائلی مانند ارادهی آزاد (جبر و اختیار)، آگاهی و ذهن انسان.
۲. علم
علم به معنای ساینس (Scinece) نوعی فعالیت سازمانیافته است که هدف آن تولید و ساماندهی دانش دربارهی جهان طبیعی و یا پدیدههای طبیعی، بر مبنای امور تجربی و در قالب تبیینها و پیشبینیهای آزمونپذیر است. یعنی به عبارتی همان کاری است که دانشمندان در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی انجام میدهند. این فعالیت چند ویژگی منحصر بفرد دارند که آن را از حوزههای دیگر معرفت بشری متمایز میسازد. یکی از مهمترین ویژگیهای نهاد علم، گشتن به دنبال اطلاعاتی است که تعیین صحت و سقم آنها برای دیگران امکانپذیر باشد، یعنی آن اطلاعات در چنان شرایطی به دست آمده باشد که دیگر افراد صاحب صلاحیت نیز بتوانند مشاهدات مشابهی انجام دهند و ببینند که آیا همان نتایج به دست خواهد آمد یا نه. دومین ویژگی مهم روش علمی کنترل است. یعنی به کارگیری فرآیندی خاص برای کاستن از خطا، هم در مشاهدات و هم تفسیر نتایج تحقیقات، سومین ویژگی مهم روش علمی دقت در بکارگیری زبان است. از آنجا که بسیاری از کلمات و مفاهیم رایج در زبان معمولا مبهم و یا نامفهوم هستند، در روش علمی سعی بر این است که از زبان به صورت دقیق و بدون ضدونقیضگویی استفاده شود. ویژگی مهم دیگر شکسازمانیافته است. در علوم تجربی تقریبا هیچ گزارهی یقینی و نهایی وجود ندارد و فعالیتها و محتویات علمی همیشه در پروسهی اصلاح و بهبود دائم قرار دارند. همچنین در علوم تجربی آزمایشها صحت یک نظریه را تایید می کنند و یا رد و هیچ وقت آن نظریه را اثبات نمیکنند. در واقع هر مشاهده که موید یک نظریه باشد درجهی صحت آن نظریه را افزایش میدهد. یکی از مهمترین ویژگیهای دیگر گزارههای علمی این است که آنها همواره باید تن به محک تجربه بدهند. فرض کنید شخصی ادعا کند در تخم مرغ قورباغهای وجود دارد که با اولین و کوچکترین ضربه به تخممرغ تبدیل به سفیده و زردهی تخم مرغ میشود و همچنین هرگونه فعالیت در راه شناخت محتویات درون آن، مثلا روش ایکس-ری، بازهم قورباغه را تبدیل به محتویات معمول تخم مرغ میکند! خوب این روش در هیچ حالتی تن به محک تجربه نمی دهد و نمی توان آن را به راستیآزمایی نهاد. حتی اگر چنین ادعایی درست باشد، علمی نیست. فیلسوفان علم، برای چیستی فعالیتهای علمی و روشهای تشخیص آنها از ناعلم تعاریف و روشهای فراوانی ارائه دادهاند که حتی مرور مختصر آنها در این نوشتار نمیگنجد.
۳. شبهعلم
و اما شبهعلم ادعاها و باورهایی است که خود ادعای علمی بودن دارند اما با روش های علمی فرسنگها فاصله داشته و در واقع به طور فریبندهای از ادبیات و کلمات جهان علم برای بیان اموری خلاف واقع و تاییدنشده استفاده میکنند. شاید مهمترین ویژگی آن ها این باشد که تقریبا هیچ یک از ویژگیهایی که برای روش علمی ذکر شدند را ندارند! هدف شبهعلم جذب مخاطب غیرمتخصص و سوءاستفاده از عدم اگاهی آنها و در بسیاری از موارد سوءاستفادههای مالی از این ناآگاهیها است. همهی آنها خصوصیات تقریبا مشترکی دارند که تشخیص آنها را از محتویات اصیل علمی آسان میسازد. شاید بخشی از آنچه را که به غلط از متافیزیک برداشت میشود بتوان در دستهی شبهعلم قرار داد. اموری مانند انرژی درمانی، طالع بینی، فال قهوه، احضار ارواح، پیش بینی سرنوشت و بیان ویژگیهای شخصی براساس ماه تولد، چاکراههای بدن، انرژیهای فراکیهانی! و اموری از این دست که در مواقع لزوم همه ادعای علمی بودن دارند و در مواقع نالزوم میگویند هنوز دانش بشری به این چیزها دست پیدا نکرده! بعضی از ویژگیهای آنها را مرور مختصری میکنیم.
۱.تن به محک تجربه نمیدهند
۲. از عبارات مبهم شبه علمی استفاده میکنند که معنای مشخصی ندارد. مثلا وقتی میگویند انرژی امواج، معلوم نیست مقصودشان آیا همان انرژی حاصل از امواج الکترومغناطیسی است که همهی اشیاء بسته به دمایشان در طول موجهای مختلف از خود گسیل میدهند؟!
۳. از مراجع مشکوک و نامعلوم استفاده میکنند، مثلا میگویند دانشمندان ژاپنی اثبات کردهاند که ... این روش ارجاع یکی از مشخصههای بارزشان است و معمولا در آخر هم معلوم میشود که چنین دانشمندانی وجود خارجی نداشتهاند. ارجاع دقیق علمی یعنی به شما نام فرد، دانشگاه یا تیم تحقیقاتی و یا نام ژورنالی که نتایج پژوهش در آن منتشر شده است را ارائه دهد.
۴. توطئه اندیشی، استفادهی ناشیانه از کلمات قلمبه سلمبهی علمی مانند فیزیک کوانتوم، نسبیت، اشعهی کیهانی و...
۵. تکیه بر همهمه و شایعه بجای انتشار مدعاها و استدلالات متقن
۶. تکیه بر تکنگاری تجربه های شخصی، طرح کردن قوانین تازه برای طبیعت ویژگیهایی است که معمولا در عموم آنها یافت می شود.
حالا با داشتن چنین تعاریفی میتوانیم نسبت هریک از سه حوزهی مطرح شده را با یکدیگر مشخص سازیم.
۴. موضع علم در برابر شبهعلم چیست؟
جواب کوتاه و ساده است. بشدت آن را رد میکند و در بسیاری از مواقع ادعاهای آنها را به محک آزمون میگذارد (اگر آزمونپذیر باشند اساسا) و ابطال میکند. واقعیت این است که به دلیل حجم عظیم ادعاهای شبهعلمی در جهان، دانشمندان و محققان فرصت کافی برای بررسی همهی آنها ندارند و در واقع وقت آنها بسیار با ارزشتر از آن است که به بررسی همهی این توهمات بپردازند! اما با این وجود بسیاری ازین ادعاها با روش های علمی و توسط مراکز معتبر علمی مورد آزمون قرار گرفتهاند. مثلا در مورد اثر داروهای هومیوپاتی تحقیقات مفصلی انجام شد و در همهی آنها هیچ اثر درمانی معناداری از این داروها گزارش نشد. مقالاتی که نتایج این تحقیقات را گزارش دادهاند در سایت pubmed که یکی از مهمترین و معتبرترین منابع علمی در حوزهی پزشکی و سلامت است منتشر شده و در دسترس عموم است. تحقیقات فراوان دیگری برای تایید و راستیآزمایی موارد فراطبیعی و ماورایی انجام شدهاست اما تاکنون هیچ مرجع معتبر علمی صحت ادعای هیچ کدام از آنها را گزارش نکردهاست. در همه جای جهان افراد زیادی وجود دارند که ادعاهای عجیبی از قبیل ارتباط با مردگان، ارسال انرژی، در اختیار داشتن نیروهای ماورایی و .... دارند. جالب است که بعضی از نهادها و مراکز علمی جایزههای بزرگی را در نظر گرفتهاند برای اینکه شخصی بتواند در شرایط آزمایشگاهی و تکرارپذیر صحت ادعاهای اینچنینی را نشان دهد که تاکنون هیچ کدام ازین اشخاص موفق به اثبات صحت ادعاهای خود نشدهاند. بنیاد جیمز رندی یکی از این نهادهاست که جایزهی یک ملیون دلاری برای اثبات چنین ادعاهایی در نظر گرفته است. جیمز رندی جادوگر، دانشمند، شامورتیباز و همزمان استاد بر ملا کردن چرندیات است. این تد را از او ببینید.
۵. در مورد رابطهی علم و متافیزیک چه می توان گفت؟
البته باید دوباره تاکید کنیم منظورمان از متافیزیک در اینجا همان تعبیری است که در فلسفه بکار میگیریم. قضیه در مورد رابطهی علم با مابعدالطبیعه یا متافیزیک (و نه ماوراءالطبیعه) به همان سادگی رابطهی علم با شبهعلم نیست. در اینباره نظرات دانشمندان و فیلسوفان علم بسیار متفاوت است. مثلا بسیاری از پوزتویستهای منطقی مانند راسل و ویتگنشتاین که عمدتا فیلسوف-دانشمند بودند و فضای حاکم بر علم بخصوص در اوایل قرن بیستم متاثر از افکار آنان بود، گزارههای متافیزیکی را بیمعنا میدانستند و معتقد بودند نه تنها علم مدرن کاری با متافیزیک ندارد بلکه اصولا هرگونه اظهار نظری در حوزهی متافیزیک بیمعناست. اما از اواسط قرن بیستم دیگر افراد کمی از فیلسوفان علم به چنین نظری قائل هستند. شاید در سطوحی علم با متافیزیک در ارتباط نباشد و یا به عبارتی علمِ مدرنِ متعارف، در مورد متافیزیک موضع خنثی داشته باشد. اما در سطوح دیگری، علم با متافیزیک در تعامل است و یا به اعتقاد بسیاری از فیلسوفان علم، مانند کارل پوپر، حتی بنیادهای خود علم بر متافیزیک استوار است. یعنی ما در علوم بنیادی در بدو امر باید پیشفرضهایی را بپذیریم که این پیشفرضها در بسیاری از مواقع پیش فرضهای متافیزیکی هستند. مثلا اینکه شما اعتقاد داشته باشید فیزیک در همه جای عالم یکسان است، و یا معتقد باشید گزارههای علمی در مورد امور واقعا حقیقی جهان سخن می گویند و مستقل از ذهن ما صادقاند، اینها همه پیشفرضهای متافیزیکی است. یعنی نه اینکه معقول و یا درست نباشند، ازین جهت علمی نیستند که تا این زمان راهی برای آزمونپذیری آنها بهطور کامل، پیشنهاد نشده است. شاید بهتر است برای تبیین نوع ارتباط علم با متافیزیک، علم را نیز به دو بخش تقسیم کنیم. بخشی از علم که شاید بیشتر سروکارش با تکنولوژی و علوم کاربردی و مهندسی است چندان سر و کاری با متافیزیک ندارد. اما در علم هرچقدر به سمت علوم نظری و بنیادیتر نزدیک می شویم، همزمان به متافیزیک هم نزدیک می شویم. مثلا فیزیکدانی را در نظر بگیرید که در حوزهی نظریهی ریسمان فعال است.خوب او در واقع در حال تحقیق و پژوهش در مورد بنیادیترین امور عالم است. چنین فردی به احتمال فراوان با متافیزیک هم سر و کار دارد و هم در بسیاری از مواقع موضع متافیزیکی اوست که سمتگیری تحقیقاتش را جهت میدهد. چنین نظری دربارهی عصبپژوهی (نوروساینتیست) که در حوزهی آگاهی انسان و یا بررسی افعال ارادی انسان کار می کند هم صادق است. کمااینکه مشاهده میکنید امروز بعضی از بنامترین متافیزیکدانان، فیلسوفان ذهن و یا فیلسوفان علم در واقع از بنام ترین فیزیکدانان، کیهان شناسان، زیستشناسان و یا ریاضیدانان جهان هم هستند. مثالها فراوان است، جورج الیس، پن روز، الیوت سوبر، جان بارو، لی اسمولین برخی از مهمترین این نامها هستند. علاوه بر این در بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان کنفرانسهای مشترک بین فیلسوفان و دانشمندان برگزار می شود و حتی رشتههای دانشگاهی مشترک تاسیس شده است. برای نمونه می توان به رشتهی فلسفهی کیهانشناسی اشاره کرد که چند سالی است با همکاری مشترک دانشگاههای کیمبریج و آکسفورد تاسیس شده است.
۶. جمعبندی
در پایان می توانیم پاسخ روشنتری به پرسشهای ابتدایی بدهیم. ارتباط علم با متافیزیک موضوع پیچیدهای است که نظرات فیلسوفان علم و دانشمندان نیز پیرامون آن متفاوت است و بسیاری از پرسشها در مورد ارتباط آنها همچنان مطرح است و بسیاری از مراکز معتبر علمی و فلسفی جهان همین حالا مشغول بررسی چنین پرسشهاییاند. اما در مورد ارتباط علم با شبهعلم، قضیه روشن و بدیهی است. علم به شدت آن ها را محکوم و رد می کند. در واقع تفکر و روش علمی همان سلاح دانایی را در اختیار ما انسانها قرار داده تا به کمک آن از شر جهل و خرافات و شبهعلم رهایی یابیم.
منابع:
Stanford Encyclopedia of Philosophy
The Routledge Companion to Philosophy of Science
فلاسفهی بزرگ، برایان مگی، ترجمهی عزت الله فولادوند
راهنمای تفکر نقادانه، ام. نیل براون، ترجمهی کورش کامیاب