مرحله تبلیغات به نوعی بدنام ترین بخش ساخت هر فیلم سینمایی است. اگر ساکن هالیوود باشید، از همان مراحل پایانی پیش تولید تهیه کننده و نوچه هایش روی سرتان آوار می شوند تا فیلمنامه را از کلیشه های تبلیغاتپسند و تریلری اشباع کنند. در کشور خودمان هم گرچه رقابت به آن شکل وجود ندارد، ولی تبلیغات با قدرت در جریان است و هیچکس به کمدی خانوادگی که در پوسترش عکس بهرام افشار یا هادی کاظمی رویت میشود نه نمی گوید.
گفتیم پوستر، پوستر ها از معدود بخش های هنرطلب تبلیغات فیلم هستند. پوستر ها معمولا توسط گرافیستها و تصویرگران حرفه ای طراحی می شوند و ماموریت دارند کل حس و حال فیلم را در یک عکس که قرار است در بیلبورد های عظیم کنار اتوبان ها، روی دیوار یا بر سردر سینما به نمایش در می آید خلاصه کنند. پوستر ها در حکم عکس روی جلد کتاب هستند. اگرچه مطمئنا "نباید کتاب را از روی عکس جلد قضاوت کرد" ولی در اکثر اوقات پوستر اولین چیزی است که به مخاطب این ایده را می دهد که فیلم به درد سلیقه اش می خورد یا نه.
قبل از آن که ببینیم یک پوستر خوب چه ویژگی هایی دارد، باید ابتدا ببینیم پوستر ها چه سیر تحولی ای را طی کرده اند. فیلم های نخستین مسلما نیازی به تبلیغات گسترده نداشتند. تعداد استودیو ها کم و شناخت مخاطبان از سینما نیز محدود بود. اما نیاز به تبلیغات طبیعتا زمانی احساس شد که رقابت شکل گرفت. در نظام استودیویی هالیوود ابتدایی، هر استودیو باید با پول درآمد خودش از پس خودش بر می آمد و در اینجا بود که اولین تبلیغات سینمایی پا به هستی نهادند.
می توان پوستر ها را جزو اولین روش ها دانست. پوستر ها کم هزینه بودند، به سادگی تکثیر می شدند و بخاطر ماهیت تصویری سینما دست کارگردان برای هدایت آنان باز بود. پوستر های ابتدایی توسط تصویرگران ایجاد میشدند و به همین خاطر اکثر آنها در زمان حال منزجر کننده بنظر می رسند. در ادامه که سینمای همه کس پسند و پاپ کورنی شکل گرفت، ویترین سینماها مملو از پوستر های اروتیک و دارای تصاویر غیرمحترمانه از بازیگران خانم شد که حتی سه قسمت اول جنگ ستارگان نیز از این قافله عقب نبوده اند.
تحول بعدی در پوستر نگاری، شکل گیری نظام سوپراستارسازی هالیوودی بود. به این ترتیب طراحان پوستر ها وظیفه داشتند حتما به حضور بازیگران بزرگی که کارگردان ساعت ها برای استخدام کردنشان با مدیر برنامه های آنها چانه زده اشاره ای کنند. پوستر های شخصیتمحور به وجود آمدند تا به طرفداران دو آتشه ی مریلین مونرو اجازه دهند راحت تر فیلم های مربوط به او شناسایی کنند.
احتمالا در چنین روزگاری بود که اولین بار کارگردانان به خود اجازه دادند که نامشان را روی پوستر ها یاد کنند. چون بالاخره تعدادیشان اسم و رسمی دست و پا کرده بودند و جمله ی معروف "اثری دیگر از خالق..." به تنهایی طیف وسیعی از مشتریان را به خود جلب می کرد.
اما مهم ترین تحول پوستر نگاری احتمالا تغییر نقش اول آن از تصویرگر به گرافیست بود. در چنین موقعیتی بود که پوستر ها از نقاشی های کلکسیونی به موجوداتی گرافیکی و نظام مند تر تبدیل شدند. پوستر های گرافیکی معمولا شباهت بیشتری به محیط بصری فیلم اصلی شان داشتند و کامپیوتر دست خالقان را برای خلاقیت های بیشتر باز می کرد.
امروزه طراحی پوستر وظیفه گرافیست است و اصول طراحی گرافیکی در آنها به کار گرفته می شود. به همین دلیل جای بیشتری برای اسامی سوپراستار ها باز شده و نظم هندسی بهتری بر تصاویر پوستر ها حاکم است.
و اما بپردازیم به این سوال که پوستر خوب چه ویژگیهایی دارد. در طول مقاله به پوستر های متعددی اشاره خواهد شد و این مگسک اتهام ما به هیچ وجه به این معنا نیست که این پوستر ها، ارزشمند نیستند. بلکه مشکل اصلی از جایی ناشی می شود که تیم پشت این پوستر ها زیادی خود را جدی گرفته اند.
در هالیوود امروزی پوستر ها وظیفه دارند بودجه هنگفت و تیم بازیگری گسترده فیلم را به رخ مخاطب بکشند. به همین خاطر می بینیم تکرر شخصیت، اشاره به آیتم های ساخته شده توسط CGI و رنگ پردازی عجیب و غریب از ویژگی های عمده ی پوستر های رایج امروزی است. همهی اینها برای این است که فیلم جار بزند "من یک محصول گرانقیمت چندصدمیلیون دلاری هستم که بازیگر محبوب شما هم در من بازی کرده است. حالا در همین گیشه ی کناری پول بپردازید و مرا تماشا کنید"
گفتیم که پوستر قرار است اولین ایده ها را به مخاطب بدهد که فیلم بدردش می خورد یا نه. متاسفانه اکثر پوستر های اخیر از این ویژگی محروم اند. اخیرا سر و کلهی مصیبت تازه ای هم به نام هوش مصنوعی پیدا شده که به عقیده برخی قرار است کل دپارتمان پوسترپردازی را خانه نشین کند. پوستر های فیلم Civil war که توسط هوش مصنوعی ساخته شده بودند واکنش های منفی زیادی را برانگیختند. جالب است هیچکدام از تصاویر به نمایش در آمده در این پوستر ها در فیلم اصلی وجود یا حتی مصداق نداشتند.
بهترین پوستر ها داستان کلی فیلم را با یک تصویر به مخاطب عرضه می کنند. به عنوان مثال به پوستر معرفی فیلم Oppenheimer نگاه کنید. رنگ بندی غالب این پوستر نارنجی-سیاه است، انگار که از داخل یک شعله کبریت در حال نگریستن به آن هستیم. شخصیت در این تصویر حقیر و ضعیف تصویر شده و در موقعیت ضدنوری قرار گرفته است. همه ی اینا ایده ی اصلی فیلم یعنی عذاب درونی رابرت اوپنهایمر قبل و بعد از اشتباه بزرگش را به ما نمایش می دهند. نامواره ی فیلم در بالای تصویر نیز حالتی معذب کننده و فونتی رسمی دارد و حروف ان با فاصله از هم قرار گرفته اند که این حس "اکنون من مرگ شده ام..." را حمایت می کنند.
به عنوان حسن ختام مقاله بیایید نگاهی بیاندازیم به چند پوستر هوشمندانه ی دیگر که در عین سادگی، زیبا و مجذوب کننده اند. این پوستر ها شاید به اندازه همتایان مارولی خود فریبنده و رنگارنگ نباشند، اما با یک نگاه میتوانید پی ببرید فیلم آنها درباره ی چیست.