امیرحسین مستقل
امیرحسین مستقل
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

قسمت نهم: شکاف تولیدی؛ انحراف از ظرفیت بالقوه

The Output Gap: Veering from Potential | Back to Basics | IMF
The Output Gap: Veering from Potential | Back to Basics | IMF

مقدمه

اگر چه بالا و پایین شدن اقتصاد در چرخه‌های کسب‌وکار (business cycles) برای سیاست‌گذار اهمیت دارد؛ اما یک مسئله دیگر نیز مورد نگرانی است: چقدر تولید فعلی نزدیک به میزان بلندمدت و بالقوه آن است؟

شکاف تولیدی (output gap) به معنای تفاوت تولید واقعی و تولید بالقوه است. تولید بالقوه حداکثر مقدار کالا و خدماتی است که در صورت استفاده از تمام ظرفیت‌ها به‌صورت کارا به دست می‌آید. از تولید بالقوه با عنوان ظرفیت تولید (production capacity) نیز یاد می‌شود.

شکاف تولیدی مثبت و منفی

شکاف تولیدی مثبت (positive output gap) به معنای بیشتر بودن تولید واقعی از مقدار بالقوه آن است. این اتفاق زمانی رقم می‌خورد که تقاضا بسیار بالا باشد و برای پاسخ‌دادن به آن، کارخانه‌ها و کارگران بالاتر از ظرفیت خود (overemployment) مورداستفاده قرار می‌گیرند. شکاف تولیدی منفی (negative output gap) به معنای این است که تولید واقعی زیر مقدار بالقوه قرار گرفته است که در این صورت اقتصاد دارای ظرفیت خالی و مازاد (underemployment) است و دلیل آن، تقاضای ضعیف است؛ بنابراین شکاف تولیدی نشان می‌دهد که اقتصاد بیش یا کمتر از حد توانش کار می‌کند.

شکاف تولیدی؛ تورم و بیکاری

شکاف تولیدی شاخصی برای عرضه و تقاضا در اقتصاد است. همچنین می‌تواند فشارهای تورمی (inflation pressures) را نشان دهد. اگر تمام عوامل دیگر ثابت فرض شوند، شکاف تولیدی مثبت باعث بالارفتن قیمت‌ها در پاسخ به فشار تقاضا (demand pull inflation) می‌شود. در شکاف تولیدی منفی نیز قیمت‌ها پایین می‌آیند و این نشانه از تقاضای ضعیف در اقتصاد است.

مفهوم نزدیک به شکاف تولیدی، شکاف بیکاری (unemployment gap) است. اگر میزان تورم در نرخی ثابت فرض شود، نرخ مشخصی از بیکاری متناظر با آن خواهد بود. اگر بیکاری واقعی برابر با همین نرخ باشد، یعنی شکاف تولیدی وجود ندارد.

شکاف تولیدی و سیاست‌های پولی و مالی

شکاف تولیدی نقش مرکزی در سیاست‌گذاری ایفا می‌کند. یکی از اهداف بانک‌های مرکزی، رسیدن و ماندن در اشتغال کامل (شکاف تولیدی صفر) است. همچنین یکی دیگر از اهداف بانک‌های مرکزی، مدیریت تورم است. معمولاً در شرایط رکودی، شکاف تولیدی منفی وجود دارد. در این شرایط، یک سیاست پولی انبساطی (مثلاً با کاهش نرخ بهره) می‌تواند تقاضا را تحریک کرده و از کاهش تورم به زیر مقدار هدف‌گذاری شده (targeting rate) جلوگیری می‌کند. در شرایط رونق که شکاف تولیدی مثبت وجود دارد و اصطلاحاً اقتصاد دچار overheat شده است، بانک مرکزی با یک سیاست پولی انقباضی سعی در کنترل فشار فزاینده تورم خواهد داشت. همچنین دولت‌ها ممکن است از سیاست مالی (بودجه‌ای) بهره بگیرند. یک سیاست مالی انبساطی (مثلاً با کاهش مالیات‌ها) در شرایط شکاف تولیدی منفی می‌تواند تقاضای کل را افزایش دهد و یک سیاست مالی انقباضی می‌تواند تقاضا را کاهش و از فشار تورم بکاهد.

«فرضیه شکاف تولیدی جهانی» (global output gap hypothesis) بیان می‌دارد که رونق در اقتصاد جهانی (افزایش تقاضای جهانی) می‌تواند فشارهای تورمی در اقتصاد داخلی داشته باشد. البته هنوز شواهد کافی برای اثبات این فرضیه وجود ندارد.

تخمین زدن شکاف تولیدی

بر خلاف تولید واقعی، محاسبه مقدار بالقوه تولید سخت است؛ زیرا قابل‌مشاهده نیست و معمولاً «برآورد» می‌شود. یک راه برآورد تولید بالقوه، تقسیم تولید به دو جزء «ادواری» (cyclical) و «روند بلندمدت» (trend) است. در واقع در این روش، با حذف تغییرات ادواری، روند بلندمدت (=مقدار بالقوه تولید) به دست می‌آید. یک روش دیگر، محاسبه تفاوت بین تغییرات کوتاه‌مدت و روند بلندمدت است. ازآنجایی‌که این روش‌ها آماری هستند، همواره دارای عناصر تصادفی هستند و بنابراین قطعی نیستند. از طرف دیگر، ازآنجایی‌که روابط زیربنایی اقتصاد (=ساختار اقتصادی) نیز در حال تغییر است، مقدار بالقوه تولید نیز می‌تواند به‌مرورزمان تغییر کند.

برای حل‌کردن مشکلات تخمین‌زدن مقدار بالقوه، سیاست‌گذاران از چند شاخص اقتصادی استفاده می‌کنند تا خوانش دقیق‌تری از ظرفیت اقتصادی داشته باشند. این شاخص‌ها شامل اشتغال، کمبود نیروی کار، متوسط ساعات کار، متوسط دستمزد ساعتی، رشد پول و اعتبار و انتظارات تورمی است.

متن کامل مقاله


تولیدتورمسیاستگذاریاقتصادآموزش اقتصاد
دانشجوی رشته اقتصاد | دانشگاه امام صادق (ع)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید