در رکود بیکاری افزایش مییابد، سود شرکتها کاهش مییابد، نظام مالی با مشکل روبهرو میشود و بازار مسکن سقوط میکند.
تعریف رسمی از رکود وجود ندارد؛ اما بهطورکلی رکود اشاره به کاهش فعالیتهای اقتصادی دارد. معمولاً اگر در دو فصل متوالی (6 ماه) تولید ناخالص داخلی حقیقی (تعدیل شده با تورم) کاهش یابد، زنگ رکود به صدا در میآید. البته به نظر میرسد صرف تمرکز بر تولید ناخالص داخلی حقیقی مطلوب نباشد و میبایست از شاخصهای گستردهتری استفاده کنیم. برای مثال برخی کشورها از شاخص تولید صنعتی، فروش، اشتغال و درآمد واقعی نیز استفاده میکنند. در این صورت مشکلی که ممکن است پیش بیاید این است که روند این شاخصها با یکدیگر تعارض داشته باشد و تصمیمگیری درباره ورود یا عدم ورود به رکود را ناممکن سازد.
چرا رکود اتفاق میفتد؟
یکی از دلایل رکود، افزایش قابلتوجه قیمت نهادههای تولید است. برای مثال افزایش قیمت نفت میتواند برای برخی کشورها به معنای شروع رکود باشد. همچنین سیاستهای انقباضی پولی یا مالی جهت کنترل تورم میتواند (با کاهش تقاضای کل) به رکود دامن بزند. در برخی رکودها، مسئله بر سر بازارهای مالی است. افزایش قیمت داراییها و یا توسعه اعتبارات میتواند به انباشت سریع بدهی کمک کند و دارندگان این بدهیها جهت بازپرداخت آنها، از سرمایهگذاری و یا مصرف خود بکاهند. همچنین در کشورهایی که بخش صادراتی قوی دارند، کاهش تقاضای خارجی میتواند منشأ رکود شود. تمام این مواردی که ذکر شد درعینحال که میتوانند دلیل رکود باشند، نتیجه آن نیز میتوانند باشند.
اگر چه رکودهایی که تا الان اتفاق افتاده است، ویژگیهای منحصربهفردی دارند؛ اما چند ویژگی میان آنها مشترک است:
رکود عمیق (depression) چیست؟
تعریف رسمی از آن وجود ندارد؛ اما معمولاً به رکودهای بسیار بحرانی (به لحاظ مدتزمان و اثرش بر تولید داخلی) «depression» میگویند. معروفترین رکود عمیق معاصر، رکود دهه 1930 آمریکا و اروپا است. از دهه 1960 نیز عمیقترین رکود آمریکا از دسامبر 2007 تا ژوئن 2009 (18 ماه) اتفاق افتاد که همراه با کاهش 3.6 درصدی در تولید داخلی بود.