ایران در دریای پرتلاطم مسائل، میزبان موجهای سهمگین بحران است. در میان این فراز و فرودها، نهاد اندیشکده (Think tank) به عنوان مشاوری آگاه برای ارائه پیشنهادهای سیاستی و راهکارهای حل مسائل، میتواند نقش فانوس دریایی را برای این کشتی کهن داشته باشد.
در سالهای اخیر تعداد اندیشکدهها در ایران افزایش یافته است. اتفاقی که به خودی خود معلوم نیست باید موجب خوشحالی باشد یا ناراحتی! اگر نتیجه افزایش اندیشکدهها پاسخگویی بهتر به سوالات بیشتری باشد، موجب خرسندی است؛ اما اگر افزایش اندیشکدهها موجب گسترش فعالیتهای شبهاندیشکدهای و زرد بشود، خطری برای هویت این نهال نحیف است.
نهاد اندیشکده در ایران هنوز ریشههای محکمی ندارد. اگر اندیشکدهها نتوانند محصول و خدمتی قابل استفاده عرضه کنند، کورسوی این شمع جوان خاموش خواهد شد. از سمت دیگر نیز اگر فعالیتهای شبهاندیشکدهای و زرد گسترش پیدا کنند، موجب تشدید کاهش اعتماد عمومی به هویت این نهاد میشود و معلوم نیست از پس این بیاعتمادیها، فعالان زیستبوم اندیشکدهای ایران بتوانند کمر راست کنند یا خیر!
برای مقایسه میتوان هویت زیستبوم استارتاپها را در کشور بررسی کرد. فعالان آن عرصه با پاسخگویی مناسب به نیازهای مشخصی از جامعه توانستهاند عنوان و نماد خود را به صورت مثبتی در کشور تثبیت نمایند. به عبارت دیگر توانستهاند با رفع نیازهای مخاطبان، کارآمدی خود را اثبات نمایند. آیا اندیشکدهها مشابه استارتاپها در مسیر اثبات کارآمدی خود پیش میروند یا در جهت عکس آن؟
به نظر میرسد از سوالات مهمی که امروز اندیشکدههای ایران باید به آن پاسخ بدهند این است:
کدام نیاز جامعه و حکمرانی را برطرف کردهاند؟
طی ده سال گذشته چند مسئله را در کشور حل کردهاند؟
این سوالات را در بازه زمانی کوتاهتر هم میشود طرح کرد. در مهمترین مسائل شش ماه اخیر ایران، اندیشکدهها کجای فرآیند حل مسئله بودهاند؟ برای مثال در موضوعاتی مثل: برجام، تورم، طرح صیانت، اعتراضات اخیر و ... . چقدر از فضای رسانهای و کارشناسی کشور را اندیشکدهها به خود اختصاص دادهاند؟ چه مقدار نماینده جامعه نخبگان و خبرگان بودند؟ چند پیشنهاد سیاستی قابل دفاع عرضه کردند؟ و ... . اینها همه سوالاتی است که اندیشکدهها برای اثبات کارآمدی باید به آنها پاسخ عملی بدهند.
ای کاش این یادداشت میتوانست بر سر همین چند سوال بایستد و به اندیشیدن پیرامون آن دعوت کند. بیم آن میرود که فضای اندیشکدهای با اشباعی از فعالیتهای غیراثربخش، تبدیل به زیستبومی بودجهگیر شود و مثل فضای تولید علم کشور، تکیه بر تعداد مقالات منتشر شده کند؛ فارغ از اینکه پاسخگوی کیفیت و اثربخشی اقدامات خود باشد. این چالشها روی میز فضای اندیشکدهای و به تبع آن تک تک اندیشکدههای ایران است و نیازمند همت جمعی برای گذر از آن است.
با توجه به تجربه محدودی که به واسطه فعالیت در گروه بررسیهای راهبردی میراث در محیط اندیشکدهای ایران داشتم، نکات و پیشنهادات اولیهای را برای باز کردن باب گفت و گو پیرامون ارتقای این نهاد مهم عرض مینمایم. این پیشنهادات ابتدایی مصداق با صدای بلند فکر کردن است که صرفا جهت کمک به توسعه گفت و گو پیرامون مسئله میباشد و ادعایی بیش از این ندارد. امید است با ورود هرچه بیشتر فعالان این عرصه به بحث، پیشنهادهای کاربردی برای مواجهه با چالشهای پیش روی اندیشکدهها به دست آید.
پیشنهادات:
ایجاد تشکل صنفی برای عبور اندیشکدهها از میان مسائل فراوانی که پیش رو دارند، به نظر میرسد اولین گام، هماندیشی و همکاری خود اندیشکدهها با یکدیگر است. میبایست با هماندیشی، درباره منافع و مسائل مشترک اندیشکدهها، به اجماع رسید تا در گام بعد برای چارهاندیشی و اقدام کاری کرد. نباید وجود رقابت و اختلاف نظر مانع تحقق این همکاری شود، همانگونه که اصناف مختلف کشور با وجود تضاد منافع شخصی و رقابت، این همبستگی را برای منافع مشترک صنفی رقم زدهاند. لازم به ذکر است تا وقتی اندیشکدهها دارای یک تشکیلات صنفی مشخص و نظام همکاری مدونی نشوند، چیره شدن بر مشکلاتی که روبروی همه آنها است کاری بس دشوار مینماید. برای مثال اگر اندیشکدهها نهاد صنفی مستقل و توانایی داشتند، میتوانستند با نمایندگان بخش خصوصی جهت همکاری وارد مذاکره شوند و یا با دولت و مجلس در ارتباط با مسائل مهم کشور رایزنی کنند. شاید برای تحقق این هدف نیاز باشد از همکاری و هماندیشی حول مسائل کوچک و قابل حل اندیشکدهها شروع کرد تا به مرور این همکاری را گسترش داد. به عبارت دیگر موفقیت کوچکی را با همکاری اندیشکدهها محقق کرد در گام بعد با گسترش همکاری موفقیتهای بزرگتری را رقم زد. در این راستا میتوان برای تفاهم بر مسائل مشترک، گزارشی مانند "گزارش مدیران عامل" تهیه کرد تا نشان دهنده مسائل و دغدغههای مشترک مدیران اندیشکدهها باشد.
تصویب قانون حمایت از اندیشکدهها یکی از مسائل مهمی که موجب شده است تا نهاد اندیشکده در ایران رشد کافی را نداشته باشد مسئله روش تامین مالی است. با توجه به نوظهور بودن اندیشکده در فضای کشور، تامین مالی این نهاد توسط جامعه، امر دشواری است. از طرفی وابستگی اندیشکدهها به حاکمیت موجب از بین رفتن نگاه انتقادی آنها به حکومت و سرایت معایب کارهای دولتی به اندیشکدهها است. به نظر میرسد یکی از راههای مناسب حمایت از اندیشکدهها تصویب قانونی مشابه "قانون حمایت از شرکتها و موسسات دانش بنیان" باشد. برای مثال میتوان موارد ذیل را در قانون حمایت از اندیشکدهها طرح کرد: - جذب منابع مالی از بخش خصوصی (به صورتی که حمایت بخش خصوصی به عنوان بخشی از مالیات پرداختی آنها حساب شود) - تسهیل استفاده از منابع وقفی مربوطه - دریافت تسهیلات دولتی - معافیت مالیاتی - استفاده اندیشکدهها از امریه سربازی برای جذب نخبگان - تسهیل استفاده اندیشکدهها از امکانات صدا و سیما - موظف نمودن دستگاههای دولتی برای پاسخگویی رسمی به پیشنهادات سیاستی اندیشکدهها - الزام دستگاههای دولتی به دعوت از اندیشکدههای تخصصی در مراحل سیاستگذاری و ... اگر اندیشکدهها بتوانند برای جذب منابع مالی راههای مناسبی غیر از راهروهای حکمرانی پیدا کنند شاید بخشی از ناکارآمدی آنها خود به خود حل شود. به عبارت دیگر اگر اندیشکدهها بتواند از بخشهای مختلف جامعه تامین بشوند آن وقت موظف خواهند بود کارآمدی خود را به حامیان خود اثبات نماید؛ در این نقطه تازه تلاش برای کارآمدی بیشتر در حل مسائل شروع میشود.
رتبهبندی و مواجهه با زردی دانشگاه پنسیلوانیا هرساله گزارش خوبی در ارتباط با شرایط اندیشکدههای جهان همراه با رتبهبندی آنها منتشر میکند. خلاء چنین گزارش سالانهای برای ارزیابی کیفی شرایط اندیشکدهها در ایران به صورت جدی احساس میشود. این گزارش میتواند تعداد واقعی اندیشکدهها و سطح توانمندی آنها را در ایران نشان دهد و مواجهه مناسبی با فعالیتهای زرد و شبهاندیشکدهها داشته باشد. از طرفی ایجاد شاخصهای مناسب و رتبهبندی، رقابتی سالم برای این زیستبوم رقم خواهد زد تا تلاشها برای ارتقا به سمت خوبی هدایت شود. این گزارش درصورتی که با روش صحیحی تهیه شود برای اندیشکدههای بزرگ و کوچک راهنمایی خوبی خواهد بود.
ارتباط با سران کشور غیبت و سکوت اندیشکدهها در مسائل مهم و جاری ایران نشانهای بر ضعف این نهاد است. اندیشکدهها در مسائلی همچون اعتراضات اخیر، طرح صیانت، برجام و ... غایب هستند. این غیبت بیارتباط با عدم حضور نخبگان مطرح کشور در اندیشکدهها و روشهای تامین مالی آنها نیست. نه حرف جدی از سمت این نهاد شنیده میشود، نه رسانهها از آنها دعوت میکنند و نه مسئولین سراغ این نهاد میآیند! اندیشکدهها برای اثبات خود باید تلاش کنند و صلاحیت خود را نشان بدهند نه اینکه منتظر فرش قرمز باشند. یکی از راههایی که به نظر میرسد میتواند برای شروع خوب باشد، جلسات منظم (سالانه/شش ماهه/فصلی) با سران کشور و بازتاب رسانهای آن است. نظم این جلسات کمک میکند تا اندیشکدها بتوانند خود را از قبل آماده کنند. در این دیدارها اندیشکدهها میبایست جامعه نخبگانی را نمایندگی کنند و مجرای جمعبندی و انتقال دیدگاه آنان باشند؛ پیشنهادهای سیاستی مناسبی ارائه کنند و راههای همکاری با نهادهای مختلف حکومت را باز کنند. بازتاب همین دیدارها در رسانه به مرور موجب کمک به رسمیت یافتن بیشتر اندیشکدهها خواهد شد. اگر اندیشکدهها تشکیلات صنفی داشتند، تشکیلات مذکور میتوانستد هماهنگی ارتباط با بخشهای مختلف حکمرانی را بر عهده بگیرد.
محمل نخبگان در حال حاضر نخبگان کشور یا در صفحات شخصی خود در فضای مجازی حرف میزنند، یا میهمان برخی رسانههای عمومی هستند و یا سکوت در پیش گرفتهاند. اندیشکدهها میبایست محمل اصلی گفت و گوی نخبگان باشند نه فضای رسانههای غیرتخصصی. میبایست اندیشمندان ایران تریبون اندیشکدهها را به عنوان محل مناسب و موثری برای اظهار نظر و تبادل اندیشه بیابند. علاوه بر این اندیشکدهها باید بکوشند بعد از ایجاد فضای تضارب آراء، خبرگان را نمایندگی کرده و پیشنهادات و نظرات آنها را به صورت منسجم و قابل استفادهای ارائه کنند.
در پایان این سوال را باید طرح کرد که: اگر اندیشکدهها نتوانند برای برون رفت از مسائل پیش روی خود راهکارهای مناسبی پیدا کنند، چگونه میتوانند ادعای ارائه پیشنهاد جهت حل مسائل کلان کشور را داشته باشند؟
امیدوارم فعالان اندیشکدههای کشور با ورود به بحث و نوشتن یادداشت و برگزاری جلسات همفکری کمک کنند تا در کنار یکدیگر بتوانیم با ارتقای توان فانوس دریایی ایران ادای دین کوچکی به این آب و خاک نماییم.