(این یادداشت در پی مجادلهای مذهبی که رسانهای شد در 31 مرداد 1401 در کانال تلگرام آکادمی هدی منتشر شده است.)
۱. بیایید فرض کنیم تبادل نظرهای تند، پیرامون موضوع "نذری" بالا گرفته است. مثلا بعد از پایین کشیدن تصویر آقای فوتبالیست از تابلوهای تبلیغات شهری تهران، طرفداران ایشان اعلامیه سخنران مذهبی و سیاهیهای عزاداری را پایین کشیدند. بیایید بالاتر برویم. فرض کنیم این موضوع به درگیریهای خیابانی و زد و خورد مردم کشیده و از دو طرف ماجرا عدهای مجروح شدند. در همین نقطه بایستیم؛ از بالا به جامعه نگاه کنیم. رسانههای شیعیان کجا هستند؟ غیر از تعداد کمی چهره مذهبی در تلگرام و اینستاگرام (که در مقیاس بزرگ تاثیرگذار نیستند) از کسی خبری هست؟ اصلا رسانهی مستقل مذهبی که بتواند در جامعه ایران نقشآفرینی کند وجود دارد؟
۲. بیایید فرض کنیم میدانیم در محرم سال بعد موضوع نذری به صورت شدیدتری موجب نزاع مردم خواهد شد. یک سال فرصت داریم از طریق رسانه برای این معضلی که در دل رسانه بزرگ شده است کاری بکنیم. چه کار موثری برای پیشگیری و حل این مسئله خواهیم کرد؟ پاسخ روشن است، تقریبا هیچ! اینکه شیعیان در ایران با این گستردگی در منابع مادی، منابع معنوی و منابع انسانی جریان رسانهای مستقل و موثری در کشور ندارند عجیب نیست؟!
۳. به نظر میرسد رسانههای مستقل مذهبی در اتاقی دربسته که فقط قشر خاصی از متدینین در آن حضور دارند به پژواک سخنان خود گوش میدهند. تقریبا هیچ رسانهی مستقل مذهبی را در کشور نمیبینیم که با جامعه ایران گفت و گو کند. خود گوییم و خود خندیم و از هنر خویش به وجد آییم! متدینان ایران چند رسانه باکیفیت و پرمخاطب در کشور دارند؟ قرار نیست با مردم گفت و گو کنیم؟ هم بگوییم و هم بشنویم؟ تا به کی فقط گروه خاص و محدودی از متدینان باید مخاطب هدف رسانههای مذهبی باشند؟ قرار نیست دغدغههای امروز و جهانبینی خود را با عموم مردم به اشتراک بگذاریم؟ تا به کی به صورت مستقیم فقط از عقاید و تاریخ و فقه سخن بگوییم؟ اصلا بدنه مذهبی جامعه چه زمانی قرار است به سخن درآید؟
۴. لکنت رسانهای شیعیان ایران مزمن و گسترده است. نمونهای دیگر، عدم واکنش بدنه مذهبی جامعه در مسئله حجاب به صورت عام و نسبت به درگیری داخل اتوبوس و برخورد با سپیده رشنو به صورت خاص است. یعنی واقعا بدنه مذهبی ایران هیچ حرفی برای گفتن ندارد؟ هیچ نقش رسانهای مثبتی در این زمینه نمیتواند داشته باشد؟ این لکنت زبان فقط مربوط به مسائل خاص مذهبی هم نیست. در مسئله مقابله با فقر و امور خیر که بدنه مذهبی جامعه حضور عملی جدی دارد، آیا حضور رسانهای هم دارد؟ آیا متناسب با حجم فعالیت خیری که انجام میدهد تلاشی برای بازنمایی تصویر خود به عنوان خیرخواه مردمان این سرزمین انجام داده است؟ آیا تلاش رسانهای در جهت حمایت از نیازمندان کرده است؟
۵. رسانههای دولتی ایران در راستای وظایف حاکمیتی خود اهداف و نگاهی مشخص به مسائل مذهبی و اجتماعی دارند. آیا بدنه مذهبی ایران به صورت مستقل حرفی برای گفتن ندارد؟ به سخن درآمدن جامعه مذهبی الزاما به معنای تقابل با سیاستهای رسمی کشور نیست که عدهای نگران هستند. بنابر دلایل تاریخی-سیاسی، سنت محافظکارانه متدینان سنتی برای بنده قابل فهم و محترم است. این قلم نیز خود برخاسته از جریان محافظهکار است اما میتوان در عین محافظهکاری و عدم تقابل در مسائل سیاسی در بخش بسیار مهمی از مسائل اجتماعی حضور رسانهای داشت. میتوان با عموم مردم سخن گفت، میتوان تصویری که میخواهیم را از دین، متدینین و روحانیت به جامعه نشان بدهیم؛ اما دریغ و درد در روزگاری که استفاده از ابزار رسانه مرزهای خلاقیت را درنوردیده است حتی مقدمات اولیه این امر را فراهم نکردهایم و اولویتی برای آن قائل نیستیم!
۶. جامعه ایران آبستن شکافها، تقابلها، خشمها و کینهها است که دین و دینداران در بسیاری از این تلاطمها نقش دارند. محتوایی که در رسانههای مذهبی ارائه میشود کمکی به رفع این مشکلات که موانع عملی دینداری در ایران هستند نمیکند. باید زودتر دربهای گفت و گو با مردم این سرزمین را باز کنیم. بگذاریم فشار این دیگ بخار جوشان به شکل بیخطری از راه گفت و گو تخلیه شود. بگذاریم قبل از اینکه پرسشها و نقدها به متلک و متلکها به نزاع تبدیل شود، گفت و گو جریان پیدا کند؛ متدینان بشنوند و به سخن درآیند. به جای اینکه از کلمات به عنوان پدافند استفاده کنند از سخن به عنوان ابزار تفاهم و روشنگری بهره ببرند. بادهای فراوانی کاشتهاند، قبل از طوفان تدبیری کنیم!