یکی از بحث های زیادی که در ارتباط با رویکرد درمانی فردی وجود دارد. این است که این امکان وجود ندارد تا قیاسی از طول زمانی که کودک و نوجوان نیاز به بودن در درمان دارد را تعیین کرد. به این علت که اهداف از یک کودک و نوجوان تا دیگری متفاوت خواهد بود . و به خاطر اینکه توانایی هر فرد برای کسب آن اهداف نیز متفاوت خواهد بود .
پس طول زمانی که کودک و نوجوان در درمان است. و تعداد جلسات مورد نیاز در هر هفته نیز متفاوت خواهد بود. بنابراین بعضی از کودکان و نوجوانان از یک برنامه زمانی یک بار در هفته سود می برند. در حالی که برنامه درمانی کودک و نوجوان دیگر ممکن است برای دوبار در هفته برنامه ریزی شود.
بسیاری از کودکان و نوجوانان از جلسات درمانی انفرادی سود می برند. در حای که سایرین از کار کردن در گروه همچنین برنامه ریزی و شکل جلسات درمانی بسته به اینکه کودک و نوجوان در کجای فرایند درمان باشد . و چه اهداف خاصی در آن زمان مورد توجه باشند متفاوت خواهد شد. برای مثال ممکن است برای یک کودک وقتی که بر روی شیوه های گفتاری کار می شود برنامه ریزی درمانی فشرده تری سودمند باشد. پس از آن زمانی که بر روی واکنش های فردی کار می شود. برنامه ریزی درمانی غیر فشرده ای نیاز باشد.
برای این نوع درمانی که توضیح داده شد کار واقعی زمانی اتفاق می افتد که کودک تلاش می کند تا روش های گفتاری را در خارج از اتاق درمان به کار برد. تغییراتی را که در واکنش های فردی ایجاد کند و توانایی های ارتباط عملکردی را در موقعیت های دنیای واقعی گسترش دهد.
هدف جلسات درمانی آموزش آنچه که کودک نیاز دارد است. در واقع به جلسات درمانی می توان به صورت درس های پیانو نگاه کرد. هدف معلم پیانو در طول یک جلسه آموزش یک فرد به نواختن پیانو نیست. بلکه بیشتر آموزش فرد در این است که به چه تمرینی از بین درس هایی برای یادگیری نواختن پیانو نیاز دارد.
نتیجه این رویکرد این حقیقت است که مشارکت کودک در درمان تعیین کننده مهمی در موقعیت نهایی است. البته برای همه درمان هایی که شامل کمک به فرد در ایجاد تغییراتی در الگوهای گفتاری یا ارتباطی هستند صدق می کند.
بسیاری از نویسندگان این حقیقت را که بسیاری از آسیب شناسان گفتار و زبان در کار با کودکان دارای لکنت احساس ناراحتی می کنند پر رنگ کرده اند. حتی درمانی که از طریق تحقیق تجربی ثابت شده که موثر است اگر مربیان با روش های درمانی راحت نباشند به صورت موفقی نمی تواند انجام شود.
برای مثال اگر درمانگری احساسا کند که برای یک کودک قابل قبول نیست که لکنت را در گفتارش ظاهر کند در نتیجه درمانگر احتمال مشکلات خاصی را در اجزا حساسیت زدایی درمان پیدا می کند. بنابراین یک نیاز مهم برای این رویکرد درمانی این است که درمانگر یاد بیگرد با این حقیقت کنار بیاید که ” اشکالی ندارد کودک لکنت کند ” .
خوشبختانه تجربیاتی که درمانگر باید یاد بگیرد تا با لکنت سازش پیدا کند دقیقا همان تجربیاتی است که کودک باید متحمل شود. کودکان دارای لکنت نیاز است که در مورد لکنت یاد بگیرند. نسبت به لکنت حساسیت زدایی شوند. ترسشان از لکنت کاهش یابد و روشهایی را برای کنترل تنش در عضلات گفتاری یاد بگیرند.
درمانگران نیز نیاز به یادگیری این چیزها دارند. درمانگران می توانند این دانش را کسب کنند و این مهارت ها را در کنار مراجعانشان به سادگی توسط شرکت کردن در درمان و انجام آنچه از کودک می خواند که انجام دهند ، رشد دهند. درمانگران توسط درگیر شدن در درمان درک بهتری از لکنت را گسترش خواهند داد. و همزمان توانایی شان را برای کمک به کودک دارای لکنت افزایش می دهند.
همانطور که گفته شد مشارکت کودک در درمان تعیین کننده مهمی در موفقیت نهایی است. این مشارکت زمانی اتفاق می افتد که مراجه آمادگی لازم برای شروع و ادامه درمان را داشته باشد.
مجبور کردن آنها به درمان زمانی که آمادگی کافی را ندارند تلف کردن زمان خودمان و آنهاست. والدین از آنها می خواهند تا به هر نحوی در درمان حضور پیدا کنند. امام این وظیفه ماست که با دقت داده ها را برای تعیین بهترین زمان برای حضور در درمان مشخص کنیم.
ستون اول : یادگیری در مورد گفتار، پایه ای برای هر کاری است که ما در درمان اجام می دهیم.
ستون دوم : یادگیری در مورد لکنت ، پایه ای است برای بکارگیری شیوه های درمانی و کاهش حساسیت نسبت به لکنت.
ستون سوم : مراجعان باید بدانند که چرا کاری را در درمان باید انجام دهند.
ستون چهارم : شیوه ها فقط زمانی کارایی دارند که مراجع آنها را بکار ببرد.
لینک های مرتبط با مطالبات ” زمانی در درمان لکنت ” :
الزامات برنامه کمپرداون (درمان لکنت زبان)
مرحله اول ملاقات های کلینیکی در لیدکامب
با ما در ارتباط باشید :