تقریبا یکونیم ماه تا آخر تابستون مونده. یا به یه دید دیگه، تقریبا 7 هفته تا آخر تابستون مونده. خیییلی سریع گذشت. ولی خب اگر دیدمون رو بیشتر عوض کنیم، 48 روز مونده. یعنی 1,152 ساعت. ولی خب کل ساعتهاش حساب نیست چون آدم به صورت طبیعی نیاز به خواب داره. اگه بگیم روزی 7 ساعت هم خواب باشه، 816 ساعت وقت باقی میمونه. اگه فرض کنیم که وقت خواب از ساعت 12 تا 7 صبح باشه، یعنی از 7 صبح تا 12 شب برای انجام دادن کارهامون وقت هست.
میتونیم اینطوری بهش نگاه کنیم که یکونیم ماه گذشت یا میتونیم اینطوری بهش نگاه کنیم که 48 بار دیگه از ساعت 7 صبح تا 12 شب (17 ساعت) وقت داریم که کلی کار انجام بدیم. تازه این با فرض اینه که از روز اول تابستون تا الان هیچ کاری انجام نداده باشیم.
معمولا به شکل اول به همه چی نگاه میکردم ولی خودم خسته شدم. سعی کردم دید دوم رو تمرین کنم. گیر کردن توی چیزی که توی گذشته رخ داده یا دوست داشتیم رخ بده و نداده جز آزار دادن خودمون چیزی نداره. هرچند اگه آزار دادن به طور معمول تکرار بشه، به طور ناخودآگاه اعتیادآور میشه و عوض کردنش سخته ولی اگه چیزی سخت باشه دلیلی بر این نیست که انجام نشه. اگه همه چی آسون بود الان همهی آدمها، همهی چیزهای خوب رو داشتن. دنیا جای عادلانهای نیست ولی حتی توی جایی که انواع جبر بهش حاکم هستش، فرق بین کسی که چیزهای سخت رو تحمل کرده و تهش به جایی رسیده با کسی که هیچ کاری نکرده و به خاطر موقعیتش به همون جایگاه رسیده کاملا مشخصه.
یه جمله هست به زبان ایسلندی که میگه “Ekki Hugsa” یعنی "فکر نکن". جملهی قشنگیه. بعضی وقتها باید واقعا سعی کرد که جلوی بعضی فکرها رو گرفت. شاید نشه جلوشون رو کاملا گرفت ولی به سعی کردنش کاملا میارزه. فکرهایی که جز تخریب اثری ندارن. گفتن این جمله هیچ تاثیر عملیای نداره. از شنیدن این جمله تا عملی کردنش کلی فاصلهست. همه چی به شنونده برمیگرده. ولی میدونم که شدنش ممکنه چون خودم هم توی این فرآیند هستم. بین اون لحظهای که مثل قبل داری زندگی میکنی و لحظهای که تصمیم میگیری که دیگه مثل قبل زندگی نکنی و آدم بهتری بشی، فقط چند هزارم ثانیه فاصلهست. عجیبه که توی چندهزارم ثانیه چه اتفاقهایی که نمیافته! اولین اجرامی که منفجر شدن که باعث بشن Big Bang رخ بده و ما به وجود بیایم هم توی چند ثانیه ترکیدن.
48 تا 7 صبح تا 12 شب وقت هست که آدم بهتری بشیم نسبت به کسی که امروز هستیم. به نظر من چالش خوبی میاد. میخوام انجامش بدم. شاید داکیومنتش هم کنم. مطمئن نیستم. خیلی برام خوشحالکننده میشه اگه کسی این متن رو بخونه و اون هم سعی کنه این کارو عملی کنه.
این نوشته رو توی وبلاگم هم بخونین: www.theamouie.com