مشاهدات چند ماهه من از شبکه های اجتماعی و مطالعه و بررسی افراد معروف منجر به این نتیجه گیری شد که شنیده شدن دو حالت داره:
حالت اول شنیده شدن برای وقتیه که چیزی رو بگی که بقیه دوست دارن بشنون. مثلا [توی شبکه توییتر ایران] اگه به مشکل روز جامعه گیر بدی همه گوش می دن. چون حتی اگه به این موضوع آگاه نباشن، توی ناخودآگاهشون دنبال یه مشکل یا یه خبر بد هستن و یه جورایی اعتیاد دارن به شنیدن این چیزا. شنیدن خبر بد یه جورایی از نظر روانشناسی باعث آرامششون می شه که اعتیاد انرژی و خبر بد رو ارضا می کنه. یا کلا قاعده این طوریه که یه موضوع ناجور یا بد یه نفری انتخاب کنه و همه تا چند روز به اون گیر بدن. در صورتی که توی سراسر دنیا مردم با موضوعات مختلف توییت می کنن. هر گروهی برای یه هدفی. یا مثلا [توی ویرگول] اگه راجع به تکنولوژی بگی به احتمال زیاد شنیده می شی (که قاعدتا نباید این جوری باشه) و در غیر این صورت خیلی سخت شنیده می شی. درصورتی که ویرگول و مدیوم همه برای این به وجود اومدن که هرکسی به راحتی هر حرفی داره بزنه و شنیده بشه.
حالت دوم شنیده شدن برای وقتیه که شناخته شده و معروف باشی و به نحوی اعتبار پیدا کنی. یه آدم شناخته شده می تونه چیزی که هیچ کسی بهش فکر نمی کنه رو باعث بشه عده زیادی به اون موضوع فکر کنن. یه آدم معروف می تونه فرهنگی که به هیچ وجهی توی جامعه ای وجود نداره رو به وجود بیاره و گسترش بده.مثلا چیزی که به نظر من خیلی بولد و زیبا اومد حمایت جادی از دوچرخه سواری توی سطح شهر تهران بود. مطمئنم اگه یه دانشجو یا یه آدم عادی شروع می کرد که با دوچرخه بره به دانشگاهش تا محیط زیست رو از اینی که هست خراب تر نکنه و قصد داشت که بقیه هم این کار رو کنن و این رو با دنیا به اشتراک می ذاشت، عمرا تا چند سال دیگه هم شنیده نمی شد ولی چون جادی که آدم شناخته شده ایه از این کار حمایت کرد، آدم های بیشتری به این گروه پیوستن. حتی مثلا اگر من ابتدای این نوشته مدرک ها و اعتبارم رو می گفتم شاید عده زیادی بیشتر به این متن توجه می کردن.
و با این اوصاف، بدترین حالت برای وقتیه که آدم معروفی نباشی و چیزهایی رو بخوای بگی که عامه پسند نیستن. مثل این می مونه که روی زمین آدم فضایی باشی. با این شرایط به احتمال زیاد شنیده نخواهی شد مگر این که آدم معروفی تو رو به بقیه معرفی کنه یا این که ابتدای کار چیزهایی بگی که بقیه دوست دارن و بعد که تا حدی معروف شدی حرف های جدیدی بزنی.
چیز خیلی بدی که وجود داره اینه که اکثر آدم ها در مواجهه با حرف جدید فکر و استدلال نمی کنن. اول به این نگاه می کنن که چه کسی اون رو گفته و اگه معروف بود حاضر می شن که حرفش رو گوش بدن. وقتی که گوش می دن بررسی می کنن که آیا با منافع اون ها سازگاره یا نه یا خنثی هستش و همین طور توی ناخودآگاه بررسی می کنن که آیا این چیزیه که دوست دارن بشنون یا خیر. اگر سر موضوع خاصی بخواید جلوی بقیه مردم با یه فرد شناخته شده بحثی داشته باشید و حتی استدلال شما محکم تر از اون فرد معروف باشه به احتمال زیاد بقیه باز هم حرف اون فرد رو گوش می دن و نه شما.
از طرفی این نتیجه گیری های من وجودشون منطقی به نظر میاد و طبیعیه. طبیعیه که کسی که شناخته شدست حرفش رو همه قبول کنن. طبیعیه که همه دنبال شنیدن چیزهایی باشن که دوست دارن ولی از طرفی یه جای کار درست نیست. قوه استدلال درصد زیادی از آدم ها خاموشه. اگر فکر عمیقا به کار گرفته بشه خیلی از مشکلات انسان ها حل می شه. اگه حرف ها رو بشنویم بدون توجه به اسم و اعتبار گوینده (یا حتی آهنگ رو بدون توجه به اعتبار خواننده گوش بدیم یا فیلمی ببینیم بدون توجه به اعتبار بازیگر و کارگردان) و بعد با ذهنمون درباره درست یا غلط بودن و یا زیبا یا زشت بودن فکر کنیم دنیا بسیار جای زیباتری خواهد شد. (البته انتخاب بر اثر عقل یا اعتبار بقیه روی یه بازه هستن که توی هر موضوعی درجه شون فرق می کنه)
همین طور مثلا در مورد اعتیاد ناخودآگاه به اخبار منفی می تونم بگم که این اعتیاد یه چیزیه که اگر از خودمون شروع کنیم می تونیم درستش کنیم و همه جامعه رو به تدریج بهتر کنیم. می تونیم انتخاب کنیم که اکانت های خنده دار رو هم دنبال کنیم. می تونیم به این موضوع کمی فکر کنیم که درصد زیادی از اخبار و رسانه های خبری تنها دنبال چیزهای منفی و بزرگنمایی اتفاقات هستن (به خاطر پول و سیاست های خودشون) و دنیا فقط چیزهای منفی نداره. ایران فقط مشکلات نداره. چیزهای زیبایی توی این جا پیدا می شه که می تونیم اون ها رو هم ببینیم.
حتی تایتل این نوشته هم کمی دور از مطلب اصلی انتخاب شد با هدف شاید شنیده شدن.