در عصر مدرن چگونه میتوان به توسعه متوازن و پایدار دست یافت؟
محمد فلاحی
کارشناس ارشد مهندسی سیستمهای انرژی دانشگاه صنعتی شریف، شرکت بیتا توان
شهر اراک یکی از کلانشهرهای کشور است که هر از چندگاهی آلودگی هوا گریبان شهروندانش را میگیرد. علاوه بر وجود کارخانههای صنعتی آلومینیوم و پالایشگاه و پتروشیمی، اراک هم همچون تهران خودروی تکسرنشین کم ندارد. اما در زمستان 94 بود که ایدهای به ذهن یک جوان اراکی به نام محمد بختیاری عضو موسسه زیستمحیطی «حافظان طبیعت اراک» خطور کرد و آن راهاندازی پویش سهشنبههای بدون خودرو بود. پویشی که با یک پوستر در شهر اراک شروع شد اما توان این را داشت که تا به امروز در بیش از 112 شهر ایران، مورد توجه و حمایت مردم و مدیران قرار بگیرد. وقتی از خود محمد بختیاری میپرسند خودرو شخصی دارد یا نه؟ بعد از یک بله قاطع میگوید «من یک دوچرخه دارم و اکثر کارهایم را با آن انجام میدهم، پیادهروی میکنم و در برخی موارد از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنم.»
در شرایطی که با ادامه وضع موجود در کلانشهرها، کیفیت هوا هر سال میتواند بدتر شود عدهای از مردم ما در کنار انتقاد از تصمیمگیران دولتی، پیکان انتقاد را به سمت خود و شیوه زندگیشان نیز نشانه رفتهاند. این حرکت علاوه بر بُعد زیستمحیطی، از بُعد اجتماعی نیز یک پله ترقی در جامعه ایران محسوب میشود. اینکه بدون انتظار آمدن دستی از غیب، خود برای بهبود کیفیت زندگیمان تلاش کنیم و به چارهسازی برای مشکلاتی بپردازیم که خواه ناخواه خودمان در ایجاد آنها سهم به سزایی داشته و داریم. پیام ساده پویش سهشنبههای بدون خودرو این است که «برای اینکه سزاوار زندگی در سرزمینی برخوردار از مواهب متنوع گیاهی و جانوری باشیم، باید تغییرات را از خودمان شروع کنیم و نباید انتظار داشته باشیم دیگران سرزمینی را تدارک ببینند که در شأن ما باشد». بسیار روشن است که این شعار مؤید ناچیز شمردن سهم مدیریت کلان کشور در برخورد با بحرانهای زیست محیطی نبوده اما حامل این پیام است که با آغاز تغییر از خود میتوان تغییرات بزرگی را در رفتار شهروندان، مدیران و حاکمان ایجاد کرد.
در شهر تهران 3 میلیون خودرو و 780 هزار موتور سیکلت تردد میکنند. شهری که 550 کیلومتر شبکه بزرگراهی دارد اما خط دوچرخه در آن به ندرت به چشم میخورد و انگار این شهر بیشتر برای خودروها توسعه داده شده است. همین توسعه خطوط جادهای در شهر، خود میتواند عاملی برای افزایش تقاضای تردد ماشینی باشد. اما در مورد شهر تهران که نگارنده میتواند از تجربه زندگی و دوچرخهسواری در آن بگوید؛ هنوز رانندگان دوچرخه را به عنوان یک وسیله نقلیه به رسمیت نمیشناسند. البته نبود خطوط ویژه دوچرخه هم تا حدی دوچرخهسواری در تهران را با مخاطره همراه میسازد. اما امید میرود که عزم شهروندان تهران و دیگر شهرها، تفکر توسعه شهری مدیران را به سمتی سوق دهد که در آینده نزدیک، دوچرخه یکی از ابزارهای متداول و امن سفر در شهر باشد.
در شهر تهران، 85% درصد آلودگیها به منابع متحرک نسبت داده میشود و از منابع متحرک، خودروهای شخصی و موتورسیکلتها به ترتیب سهم 45 و 19 درصدی دارند. موضوع دیگر این است که هر موتورسیکلت به اندازه سه خودرو آلودگی تولید میکند. سازمان محیط زیست با علم به این موضوعات است که از این پویش در عمر یک سال و نیمهاش حمایت کرده است. یکی از افرادی که حضورش در سازمان محیط زیست در سمت مدیر مشارکتهای مردمی سازمان، جای افتخار دارد مهندس محمد درویش است که به واقع و در عمل حامی محیط زیست ایران است و در گسترش و شناساندن این پویش در شهرهای مختلف نقشآفرینی مهمی داشته است و خود نیز اهل رکاب است. درضمن سازمان محیط زیست برای آن دسته از کارکنانش که از خودروی شخصی استفاده نمیکنند، ابزارهای تشویقی در نظر گرفته است.
زندگی شهری، صنعتی شدن، جهانی شدن و رسیدن به رشد سریع جزو علایق انسان عصر حاضر است. اما پرسش این است که آیا اینها با توسعه متوازن او همراه است؟ در سال 1986 میلادی مفهومی در ایتالیا زاده شد به نام جنبش آهستگی (Slow Movement) که در مقابل زندگی سرعتبنیاد عصر مدرنیته است. در طی سالیان اخیر حدود بیست شاخه از این جنبش در کشورهای مختلف پا گرفته است. از جمله مدیریت آهسته، علم آهسته، سفر آهسته، گردشگری آهسته، شهر آهسته، طراحی آهسته و خواندن آهسته.
لازم به ذکر است که این جنبش مخالف پیشرفت علم و فناوری نیست و حتی مردمان را به کنار گذاشتن مظاهر مدرنیته دعوت نمیکند. بلکه خواستار تغییر در نگرش سرعت زده و پرشتاب به زندگی است، که در آن همه چیز باید به سرعت اتفاق بیافتد. در رویکرد مبتنی بر آهستگی قرار نیست هواپیما سوار نشویم یا از قطار تندرو استفاده نکنیم. بلکه هدف این است که مراقب وسواس زمانزدگی باشیم که نتیجه آن بی قراری و شتاب جنونآمیزی است که آسایش را از زندگی سلب میکند. آنچه در هسته جنبش آهستگی نهفته است، افزایش کیفیت و عمق فهم ما از زندگی است.
جنبش آهستگی میتواند بیشترین پیوند را با توسعه پایدار و مسائل زیست محیطی داشته باشد. از این رو شاید بتوان دوچرخهسواری در شهر را یکی از وجوه سفر آهسته و شهر آهسته دانست و من بر این باورم که بهتر است نام آنها را «سفر آرام» و «شهر آرام» بگذاریم. با قدم گذاشتن در این راه و شناساندن اهمیت این موضوع میتوان حتی سهشنبههای بدون خودرو را به روزهای بیشتری گسترش داد. در حالیکه همزمان با فراهم شدن زیرساختهای شهری مناسبتر، خود خودروسواران در روزهای بیشتری به خودرو خود و ریههای شهر استراحت بدهند و از دوچرخه که چربی را میسوزاند و پول را ذخیره میکند؛ استفاده کنند.