من زندگی را دوست دارم و به نظرم زندگی کردن فقط نفس کشیدن، راه رفتن و کار کردن نیست بلکه ما باید در طول زندگی خود به کارهایی که دوست داریم هم اهمیت بدهیم و شاد و خوشحال باشیم.
مادرم می گوید زندگی ارزش زیادی دارد اما بسیاری از آدم ها ارزش آن را خوب نمی دانند و زندگی خودشان را با غصه خوردن و وقت تلف کردن می گذرانند در حالی که ما فقط یک بار زندگی می کنیم و باید قدر همه لحظه های آن را بدانیم و از این زندگی که خدا به ما داده است خوب استفاده کنیم.
زندگی خیلی قشنگ است و من وقتی به درخت هایی که باد آن ها را تکان می دهد و ماهی که در حوض خانه شنا می کند نگاه می کنم می بینم که زندگی برای همه موجودات روی کره زمین و نه فقط ما انسان ها هدیه ای از طرف خداوند است.
من برای زندگی خودم نقشه های زیادی کشیده ام و برنامه ریزی کرده ام، می دانم وقتی بزرگ شدم می خواهم چه کاره شوم و نمی خواهم وقت خودم را با انجام کارهای بیهوده هدر بدهم.
اما ما باید به همان اندازه که به فکر زندگی خودمان هستیم به زندگی دیگران هم کمک کنیم، مثلا به همکلاسی های خود در درس ها کمک بدهیم، از پول خودمان به افراد فقیر ببخشیم تا راحت تر زندگی کنند و به پدر و مادر خود احترام بگذاریم چون آن ها کسانی هستند که خداوند به وسیله آن ها به ما زندگی بخشیده و ما را به این دنیا آورده است.
مادرم می گوید این که چند سال زندگی می کنیم خیلی مهم نیست، بلکه خوب زندگی کردن است که مهم است. من از حرف های مادرم می فهمم که این که ما چقدر در این دنیا باشیم خیلی مهم نیست اما باید تلاش کنیم تا در این مدت بتوانیم کارهای خوب زیادی بکنیم و به هیچ کس ظلم و ستم نکنیم.