ویرگول
ورودثبت نام
سید امین افصحی
سید امین افصحی
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

سه نیاز کارآفرنیان موفق

امروز عصر از سر کار که داشتم بر میگشتم به خونه، پادکستی رو که برای گوش دادن انتخاب کردم، یکی از قسمتهای پادکست Content Inc بود که توی اون JOE PULIZZI معروف، در خصوص سه تا نیاز برای کارآفرینان موفق و رهبران موفق صحبت کرد که عبارت بودند از :

تألیف یک کتاب

برگزاری رویداد

داشتن یک بلاگ بروز !
در واقع این سه مورد اضلاع یک مثلث هستند که ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند و لازم و ملزوم یکدیگرند.

از اونجایی که من هم خودم را در مسیر کارآفرینی می بینیم و تولید محتوا را یکی از راه‌های برندسازی شخصی میدونم، سعی کردم بچه حرف گوش کنی باشم و بتونم به توصیه مربی‌های مهربون و کار درستی که داشتم و هم چنین جو عزیز این کار رو انجام بدم.

خوشبختانه تجربه همکاری در نگارش یک کتاب رو داشتم، و در حال ویرایش کتاب دوم هستم، پس یکی از این نیازها رو قبلاً بصورت اولیه برطرف کردم و در این ضلع مثلث با تجربه بیشتر قدم بردارم.

نکته‌ قابل توجهی که در زمینه فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی و احترام به ناشرین و نویسندگان عزیز و زحمتکش مطرح هست، دانلود غیرقانونی کتاب‌هاست!
گاهی اوقات هیچ راهی نیست و واقعاً دچار مشکل هستیم و موضوع بحث نیازی هست که از مسیر قانونی، قابل رفع نیست، منابع خارجی مثلاً که ما در ایران نیاز داریم به اون‌ها، اما همیشه این قصه برقرار نیست و الان به راحتی شما میتوانید کتاب‌های خارجی را با خرید شارژ دلاری از طریق سایتهای واسط ایرانی با پرداخت معادل ریالی تهیه کنید. به این توجه کنید، اکثر کتابهایی که بصورت غیرقانونی منتشر و دانلود میشوند، نخست اینکه اکثراً توسط کسانی دانلود می شوند که واقعاً آن ها را نمیخوانند و مورد دوم این که هیچ اعتقادی وجود ندارد در میان این افراد، کسی که کلیه دست اندرکاران تولید یک کتاب از محتوا تا ناشر همه و همه زحمت زیادی در این زمینه میکشند که ما با یک گوگل کردن ساده و کلیک روی دانلود و به اشتراک گذاشتن آن همه آن زحمات را به راحتی به باد میدهیم و قضیه به این جا ختم نمی شود و ما دوستانمان را هم برای تسریع این جنبش اشتباه به صورت کاملاً ناآگاهانه دعوت میکنیم و این چرخه تا ابد ادامه دارد در صورتی که تصور کنید یک کتاب چه فروشی میتواند داشته باشد اگر ما از این مسیر نرویم این قصه در خصوص آثار هنری هم وجود دارد.

تصور کنید دزدی پیدا شود که حاصل دسترنج شما را در پایان یک ماه به راحتی آب خوردن بدزدد! و تعداد این دزدان هم روز به روز بیشتر شود! آیا احساس خطر نمیکنید؟ خودتان را به لحظه‌ای به جای نویسنده یا آفریننده یک اثر هنری بگذارید، چه آسیب‌هایی می‌بینید؟ بیاید ذهن جامعه را از این تصویرهای زشت پاک کنیم!

در خصوص مورد دومی که بهش اشاره شده بود توسط آقای پولیتزی عزیز، یعنی همان برگزاری رویداد هم بزودی دست به کار خواهم شد، مدت زیادی است که میخواهم انجام بدهم اما نشده، ولی ظرف چند ماه آینده حتماً برگزاری رویداد را شروع خواهم کرد. بیشتر شاید فکر می‌کنم به این دلیل بود که حس کمال‌گرایی داشتم ولی الان چنین حسی ندارم.

در خصوص بلاگ هم فکر میکنم همین‌جا، همین یادداشت‌ها شروع کار من خواهد بود و باز به قول مربی عزیزم، مشق عشق می‌کنم و مینویسم. اساساً نوشتن خیلی بیشتر برام داره جلوه میکنه و خودش یه چیزی هستش که خوبی‌های دیگه رو هم میتونه به همراه بیاره، اگر بخواهیم و نگاهمون به این مقوله زیبا باشه !

اولین یادداشتم رو که توی ویرگول منتشر کردم و برای مربی ارسال کردم، از من خواست که روزانه حداقل هزار کلمه بنویسم، سعی کردم تلاشم رو بکنم ببینم چقدر می‌تونم ادامه بدم و با چه کیفیتی.

ابزارهای نوشتن در دنیای دیجیتال و نوشت افزارها ، همیشه حس خوبی رو در من ایجاد کرده. خیلی خوبه که به نظرم همانطور که آدم نوشت افزارها رو باید بدونه چگونه و برای چه نوع طراحی یا نوشتنی ازشون استفاده میشه، کمی با فلسفه وجودی انواع برنامه‌های یادداشت نویسی و یا یادداشت‌های روزانه هم آشنا بشیم.

پیشینه علاقه من به نوشتن و بلاگری

من یادم هست وقتی در سن نوجوانی بودم و عشق یادگیری کار و مهارت در من شروع شد که هنوز هم این عشق شعله‌وره و با پدرم که توی بانک کار می‌کرد، تابستون‌ها به شعبه می‌رفتم، یکی از چیزهای که با کارکردش آشنا شدم ماشین تحریر یا همون ماشین تایپ بود. حس خیلی خوبی داشت. برای این که حس خوب کامل بشه، بایستی چیزهایی برای تایپ کردن می‌داشتم و از اون موقع بود که شروع کردم به نوشتن متن تا بواسطه رسیدن به یک لذت، لذت دیگری را تجربه کنم.

الان که فکر میکنم، اولین تجربه‌های وبلاگ نویسی رو هم زمانی داشتم که صفحه‌ای رو توی پرشین بلاگ خدابیامرز داشتم. یه جورایی شاید ان موقع اول برام جذاب بود بخونم بقیه چی نوشتند، و بعد توی ذهنم این بود که بایستی چیزهای خاص بنویسم و البته بسیار به شاعری هم عالقه مند بودم، منظورم این بود که خودم شعر بنویسیم ، هم فارسی هم انگلیسی.

بازم که حافظه خودم رو زیر و رو می‌کنم، یادم میاد که سال 1378 که برای یادگرفتن مهارت و کار رفتم بودم پیش یکی از دوستان پدرم، مهم‌ترین و جذاب‌ترین چیزی که یادگرفتم تایپ کردن بود، اونم توی چه برنامه‌ای، زرنگار! نمی‌دونم کسی یادشه یا نه؟یک برنامه تحت سیستم عامل DOS بود که اون موقع خیلی روی بورس بود چون هنوز بحث مایکروسافت آفیس جانیوفتاده بود. یادم من یکی از کارها و تجربه‌های خاصی که اون موقع برای تایپ کردن داشتم بحث تایپ کردن یک سری متون عربی بود که بایستی حرکات فتحه و کسره و ضمه می‌گذاشتم که بسیار وقت گیر بود ولی مهارت من رو واقعاً خیلی زیاد کرد.

و من تایپ کردن ده انگشتی رو از دو تا شخص یادگرفتم که تایپیست‌های روزنامه بودند و کامپیوترهایی هم که روش تمرین می‌کردم کامپیوترهای IBM 586، بودند که کیبردهای واقعاً جذابی داشتند برام، خصوصاً اگه اشتباه نکنم دکمه‌های Lock مثل Caps lock بود که وقتی میزدیم پایین می‌موندند و اینطور نبودند که با یکبار فشردن دکمه به حالت اولش برگرده و از روی یک چراع شما بفهمید که وضعیت این کلید کنترلی به چه شکلی است.

یادگرفتن تایپ انگلیسی هم برمیگرده به اون موقع‌ها که چت یاهو مد بود و فارسی‌نویسی با حروف انگلیسی یا همون فینگیلیش خودمان که بعضاً برای یک سری هنوز رایج هست توی نوشتار پیامکی بیشتر. یادم میاد وقتی میخواستیم نیمه شب‌ها چت کنیم و سایر اعضای خانواده می‌خواستن بخوابن همه چراغ‌ها خاموش می‌شد و من که میخواستم چت کنم مجبور بودم فقط از نور مانیتور برای تایپ کردن استفاده کنم که در واقع میشه گفت نوری در کار نبود. انقدر توی تاریکی همینجوری تایپ کردم و یواش یواش شروع کردم کلماتی رو که بیشتر کار میکنم را یاد بگیرم از حفظ بزنم و روشی رو که برای یادگیری تایپ فارسی استفاده می‌کردم رو سعی کردم این‌جا هم به کار ببرم که در نهایت تعجب شبی ناخودگاه متوجه شدم که دارم بطور کامل انگلیسی تایپ می‌کنم بدون این که دیگر حواسم و نگاهم به صفحه کلید باشد. برای خودم هم عجیب بود هم جالب.

در زمینه شعر و شاعری که بهش اشاره کردم بودم بالاتر بایستی براتون بگم اولین شعر به زبان انگلیسی رو وقتی سال دوم راهنمایی بودم نوشتم. یادم هست بلاگ شعر به زبان انگلیسی هم داشتم بعداً حتما پیداش می‌کنم و اشعارم رو یکجا متمرکز میکنم شاید در همین بلاگ شاید در جایی دیگر.

یه جورایی نوشتن همیشه با من بوده، بعضی مواقع کم شد، بعضی مواقع زیاد شد، ولی همیشه حضور پر رنگ در زندگی من داشته. و حالا خوشحالم که بایستی بیشتر بنویسم تا راه را برای تجربه‌های تازه و موفقیت‌های بیشتر برای خودم در زمینه کارآفرینی و تولید محتوا بیشتر باز کنم.

ماشین تایپ
ماشین تایپ




عکس از Erika Rivas

بلاگروبلاگ‌نویسیکارآفرینتولید محتوا
برای تمرین تفکر و خوشکفری به دنبال نوشتن و مؤثرنویسی هستم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید