ویرگول
ورودثبت نام
امین علائی | Amin Alaei
امین علائی | Amin Alaei
خواندن ۲۴ دقیقه·۵ سال پیش

انگیزه! واقعا به آن نیاز داریم...

تا به حال برای شما پیش آمده که به عنوان رهبر یک تیم در رسیدن به نتایج مطلوب شکست بخورید؟ یا در مسیر رسیدن به اهدافتان نا امید و از ادامه دادن مسیر منصرف شوید؟ و یا به عنوان عضو یک جامعه ی کوچک مثل خانواده در همراه کردن دیگران برای رسیدن به چیزهای خوب نظیر نشاط، سلامت و آرامش پایدار با مشکل عدم همکاری دیگران مواجه گردید؟

در این متن می خواهم کمی راجع به یک واژه ی بسیار آشنا و فراموش شده و ابزار یافتن آن صحبت کنم. انگیزه!

انگیزه یعنی : سبب و باعث چیزها...! این تعریفیست که در لغت نامه ی دهخدا در مقابل واژه‎ی انگیزه یافتم. چقدر مختصر، مفید و البته ظریف! می شود اینگونه برداشت کرد که برای رسیدن به هر چیزی که فکرش را بکنید، هر هدفی، هر ساخته ای، و هر اتفاقی باید قبلش انگیزه‎ای بوجود آورد.

چه به عنوان یک انسان نیاز به خود انگیزشی و حرکت به سمت اهدافتان دارید و چه تصمیم دارید به عنوان رهبر، تیمتان را برای حرکت به سوی اهداف مشترکتان سرشار از انگیزه کنید، این متن می تواند با ارائه ی چند گام عملی کمک حالتان باشد.

گام اول: شناخت نیاز

شناخت نیاز ها و پاسخ به آنها، مهمترین عامل ایجاد انگیزه است.


فرض کنید در سال جدید تصمیم دارید درآمد خود را 10 درصد افزایش دهید، این هدف را خیلی واضح و روشن روی کاغذ یادداشت کنید. قطعا برای رسیدن به این هدف استراتژی و رویکردی خواهید داشت. هدف من در این متن ارائه استراتژی برای دنبال کردن اهداف نیست. بلکه می خواهم توضیح دهم که پشت هر هدف و احساسی که دارید، نیازی وجود دارد و شناخت این نیازها چقدر در ایجاد انگیزه برای تلاش بیشتر در راه رسیدن به هدف اهمیت دارد. قطعا برای رسیدن به هدف، چه برای یافتن مسیر و چه برای پیمودن مسیر نیاز به آمادگی ذهنی خواهید داشت. یک ذهن آماده در انتخاب مسیر درست، کمتر اشتباه می کند و در طول مسیر نیز کمتر دچار خستگی خواهد شد. حالا لطفا به سوال زیر پاسخ دهید.

چرا تصمیم دارید 10 درصد افزایش درآمد داشته باشید؟

خیلی مهم است که یاد بگیرید نیاز خود را درست تشخیص دهید. برایان تریسی در کتاب 7 قدم تا آزادی مالی، نیاز های انسان را در 5 نیاز اساسی خلاصه کرده است.

1- نیاز به اطمینان و آرامش

2- نیاز به تفاوت

3-نیاز به اهمیت

4- نیاز به عشق و رابطه

5- نیاز به کمک به دیگران

حالا لطفا به سوالی که در بالا مطرح شد خیلی روشن و واضح پاسخ دهید. شاید این 10 درصد افزایش درآمد به شما کمک کند تا در زمینه مالی به اطمینان و آرامش درونی برسید. یا شاید با وجود استقلال مالی نیاز دارید تفاوت و بهبودی در وضع درآمدی داشته باشید و از اینکه درآمدتان ثابت باشد احساس رضایت ندارید.

حالا اجازه دهید مثال دیگری بزنم. چطور است شما را رهبر یک تیم در نظر بگیریم که قرار است در سال جدید به کارمندانش انگیزه‎ای برای کارکرد بهتر در جهت رشد سازمان و رسیدن به اهداف بدهد. نیاز است که به عنوان یک رهبر توانایی لازم را در زمینه ی درک نیازهای کارمندانتان کسب کنید. قطعا اطمینان و آرامش اساسی‎ترین نیاز هر انسانیست. باید مطمئن شوید کارمندانتان تا حد امکان در محیط کارشان احساس اطمینان و آرامش دارند. قرار نیست شما به عنوان رهبر، تمام مشکلات کارمندانتان را حل کنید. اول مطمئن شوید، خودتان عاملی برای کاهش حس اطمینان و آرامش کارمندانتان نیستید. می توانید در جلسات دو نفره و یا نظر سنجی ها، موانع موجود بر سر راه اطمینان و آرامش را شناسایی کنید و جوری عمل کنید که کارمندانتان بدانند به عنوان یک رهبر شما آخر غذا می خورید! ( برای یادگیری این مهارت به کتاب «رهبران آخر غذا می خورند» نوشته‎ی سایمون سینک مراجعه کنید).

یکی دیگر از نیازهایی که به عنوان رهبر و لیدر تیم خیلی باید به آن توجه کنید، نیاز به اهمیت است. در سیستم مدیریت سنتی کشور ایران، خیلی به این مساله بر می خوریم که مدیران سنتی به اندازه کافی به نیاز اهمیت نیروی انسانی توجه نمی کنند. آنها با غرور بر صندلی خود تکیه می زنند و برای حفظ مقام خود سعی می کنند تلاش‎های کارمندان خود را کم اهمیت جلوه دهند، سر آنها داد بزنند و به قول معروف گربه را دم حجله بکشند. خیلی از این مدیرها واقعا انسانهای بزرگ و با استعدادی هستند ولی از این واقعیت قافلند که در جهان امروز هیج نوآوری و ارزش جدیدی جز با کار تیمی منسجم حاصل نمی شود. اگر شما از آن دسته مدیرانی هستید که اعتقاد دارید با اهمیت دادن به کارمندانتان، آنها پر رو می شوند و ممکن است اعتماد به نفس کاذب پیدا کنند، بهتر است در جهان امروز با رشد مداوم کسب و کارتان خداحافظی کنید. شما نمی توانید با انتقاد مداوم از عملکرد کارمندانتان آنها را وادار به بهبود عملکردشان کنید. کارمندان شما ماشین نیستند. آنها نیازهای بسیار با ارزشی دارند که تنها دلیلشان برای زندگی کردن است. اگر نگاه سنتی خود را تغییر ندهید خیلی زود افراد با استعداد و توانمند تیمتان را از دست خواهید داد. به نیازهای اساسی هر انسانی توجه کنید. به قدر ارزش واقعیشان به آنها حقوق بدهید. همین امروز از کارمندان سخت کوشتان قدر دانی کنید و حتی به آنها پاداش بدهید. اجازه دهید در سازمان شما این انگیزه وجود داشته باشد که آنهایی که کار بیشتر و هوشمندانه‎تری انجام می دهند، اهمیت بیشتری دارند. وقتی به عنوان یک رهبر موفق شدید نیازهای کارمندانتان را بشناسید و در حد توانتان قدمی برای تامین این نیازها بردارید، کارمندانتان نیز انگیزه خواهند داشت تا به سازمان شما در جهت بهبود عملکردش کمک کنند. باید این حقیقت را قبول کنید که آنها برای نیازهای خودشان کار می کنند و نه برای اهداف سازمان شما! سعی کنید نیازهای مشترکتان را پیدا کنید. نیاز های مشترک، انگیزه های مشترک را خواهند ساخت!

با شناسایی هر یک از نیازهای اساسی فوق می توانید راهی برای ایجاد انگیزه در خودتان و آدم های اطرافتان پیدا کنید. فقط باید کمی دقیق تر به اطرافتان نگاه کنید و این نیازها را با چشم دل و احساستان ببینید. این مهارت قطعا نیاز به تمرین دارد. برای این کار همین حالا کاغذ و قلم بیاورید و نیاز های اساسی خود را یادداشت کنید. هر روز به یادداشتتان نگاهی بیاندازید و سعی کنید باز هم با توجه به اهدافتان نیازهای پشت هر هدف را خیلی روشن و واضح پیدا کنید. این تمرین به شما کمک می کند ذهنتان را در شناسایی این نیازها آماده تر کنید.

گام دوم: نیاز ها را تبدیل به انگیزه کنید.

نیاز ها، انگیزه ها را می سازند.


حالا که نیازها را شناختید، باید آستین ها را بالا بزنید و انگیزه‎هایتان را جهت تامین این نیازها پیدا کنید. هیچ کس در موتور ماشینش نفت خام نمی ریزد. باید نفت را پالایش کنید و از بخشی از آن به عنوان بنزین و سوخت ماشین استفاده کنید. ذهن شما پالایشگاه نیاز هایتان است. در یکی از کلاس‎های تونی رابینز دیدم که معتقد است 80 درصد موفقیت را ذهن و روان انسان می سازد و مهارت تنها 20 درصد در رسیدن به موفقیت به ما کمک می کند. همه ی ما انسانها بسیاری از نیاز های خود را میشناسیم ولی به آنها اهمیت نمی دهیم و نتیجه این می شود که یک عمر در بیهوگی و سرخوردگی طی می شود.

در مثال هدف افزایش 10 درصدی درآمد، اگر نیازمان حس اطمینان و آرامش است، بهتر است در جایی که نیازتان را یادداشت کرده اید ادامه دهید که چقدر برای رسیدن به این اطمینان و آرامش نیاز به آن افزایش حقوق دارید. خود را در شرایطی تصور کنید که به هدف افزایش 10 درصد درآمد رسیده‎اید. چقدر از اینکه به نیاز خود پاسخ داده اید خوشحال هستید؟ باور کنید این پیروزی‎های کوچک، خود مقدمه ایست تا با نیاز به
تفاوت، با انگیزه هایی بالا تر به سمت اهداف بالاتر حرکت کنیم. باید ساعت‎ها و ساعت‎ها به نیازتان و اهمیت آن فکر کنید. بهتر است در تنهایی این کار را انجام دهید و می توانید هرچه در ذهن دارید یادداشت کنید. با این کار ذهن شما دارد نیازها را به انگیزه، یعنی بنزین حرکتتان به سمت هدف درآمد بیشتر، تبدیل می کند. باز هم تاکید می کنم در این متن به دنبال یافتن استراتژی نباشید. استراتژی را قرار است یک ذهن با انگیزه و آماده بسازد. فقط به عنوان مثال اگر کارمند یک شرکت هستید می توانید با بهبود عملکردتان، مدیرتان را قانع کنید که باید به شما حقوق بیشتری بدهد. اگر یک کارآفرین و یا رهبر تیم هستید می توانید با شناسایی نیازهای هر یک از اعضای تیمتان، برای آنها شرایط کاری بهتر و انگیزه برای کار مفیدتر ایجاد کنید. استراتژی را ذهن با انگیزه شما می سازد. شما فقط باید این دستگاه منحصر به فرد را برای یافتن انگیزه روشن کنید.

همین حالا دست به کار شوید. قبل از رفتن به گام بعدی لیست نیازهایتان را در مقابل خود قرار دهید. باید به اهدافتان فکر کنید و نیاز های پشت هر یک را بیابید و بعد از آن در ذهنتان انگیزه ای بسازید که شما و یا تیمتان را برای حرکت به سمت هدف آماده کند.

گام سوم: حالا که انگیزه را ساختید، سریعا حرکت را آغاز کنید.

انگیزه هایی که در ذهن می مانند می پوسند و فکر را خسته و درمانده می کنند.

وقتی در قرنطینه‎ی خانگی بیماری کرونا، تصمیم به نوشتن این متن کردم، انگیزه‎ی زیادی برای برآورده شدن نیازهای عشق و رابطه و کمک به دیگران در خود ساخته بودم. ذهنم آماده بود و دوست داشتم بنویسم. می دانستم که تجربیات زیادی در سال 98 کسب کرده ام که می‎توانم با خیلی‎ها در میان بگذارم. شاید این متن سرآغاز آشنایی با دوستانی باشد و شاید خیلی‎ها را مثل خود من, که از قرنطینه در خانه آن هم به دلیل یک بیماری عجیب بیزار هستند، وادار به حرکت کردن کند.

ما انسانها، عجیب ترین مخلوقات عالم هستیم، پر از ایده و نوآوری، ارزشمند و خیلی خیلی منعطف. هر کداممان یک کتاب ناطقیم که در دل روزگار در حال نوشته شدن است. باید تا می توانیم در هر شرایطی چه در دوران شکوفایی اقتصادی و اجتماعی و چه در دوران رکود، انگیزه بسازیم. دیل کارنگی جمله ای معروف دارد که می گوید اکثر موفقیت‎های مهم در جهان توسط افرادی بدست آمده که در زمانی که به نظر می رسید هیچ امیدی وجود ندارد، به تلاش کردن ادامه دادند.

حرکت کردن خیلی ساده است. لازم نیست با انگیزه‎ای که ساخته اید به فکر یک گام بلند باشید. می توانید با خواندن یک کتاب شروع کنید که هم به ذهنتان در یافتن انگیزه های بهتر و بالاتر کمک کند و هم مهارت هایتان را در دنبال کردن اهدافتان ارتقا بخشد. همین امروز به کارمندانتان نشان دهید که چقدر برای شما اهمیت دارند. من مدیری را می شناسم که خیلی سنتی فکر می کند ولی بارها و بارها با یک اقدام به موقع در ارزش گذاشتن به کارمندانش و یک تماس تلفنی خیلی کوتاه، تصمیم کارمندان خوبش را برای ترک محل کارشان تغییر داده است.

شاید اسم آقای ری دالیو به گوشتان خورده باشد. ایشان به سبب توانایی هایش در حوزه اقتصاد خیلی خیلی شناخته شده است. شاید بتوان گفت بزرگترین اقتصاد دان امریکاییست. در یک ویدئو از ایشان من اقتصاد را خیلی خلاصه فهمیدم. فهمیدم که شکل رشد اقتصاد دنیا این شکلیست.

پر از بالا پایین و گودال و تپه! امکان ندارد اقتصاد همواره رشد کند و رکود و شکست نداشته باشد. زندگی و تمام سیستم های انسانی هم دقیقا همین رفتار را دارند. فرهنگ، افکار، شاخص بورس، میزان خوشحالی آدم ها و بهداشت و سلامتی در جامعه و ... همه و همه مثل شکل بالاست. چرا که سیستم های انسانی خیلی پیچیدگی دارند و خروجی هر سیستم پیچیده ای، چیزیست شبیه منحنی فوق! هرگز از آن انتظار رفتار خطی و یا حداقل نرم و مسطح نداشته باشید. اگر در اوج هستید انتظار شکست را داشته باشید و اگر در قعر هستید مطمئن باشید اگر حرکتتان را با انگیزه ادامه دهید دوباره رشد می کنید. درست فهمیدید من برای رشد و نجات از چاله ها یک شرط گذاشتم. حتی در نظام اقتصادی دنیا هم اگر بانک‎های مرکزی در زمان شروع رکود با تنظیم سرمایه در گردش با استفاده از کنترل نرخ بهره و نقدینگی حرکتی نکنند، اقتصاد با کله به زمین خواهد خورد. می خواهم تاکید کنم که با شناخت نیازهایتان، هر روز انگیزه هایتان را گسترش دهید و با هر انگیزه ی ارزشمند سعی کنید حرکتی را آغاز کنید. نمودار فوق را در ذهن ثبت کنید و یادتان باشد پس از هر شکست امکان رشد تنها با حرکت کردن وجود دارد و اگر در اوج هستید و حرکت را متوقف کرده اید مطمئن باشید که رکود به شما، اجتماعتان و سازمانتان از رگ گردن نزدیک تر است. ( این را برای آن دسته از دوستانی گفتم که در قرنطینه کار کردن را کنار گذاشته اند! لطفا به جای تعطیلی و نپرداختن حقوق به بهترین کارمندانتان، به فکر ارتقاء سیستم فناوری اطلاعات سازمانتان و انتقال کار به منزلتان باشید.)

پس همین حالا انگیزه هایتان را تبدیل به کار و حرکت کنید و مطمئن باشید در دل این کار و فعالیت با نیاز های جدیدی آشنا خواهید شد که خود نفت خام انگیزه های جدیدتان خواهند بود. به یاد داشته باشید که مهم نیست چقدر آهسته می روید، مهم حرکت کردن است.

گام آخر: انگیزه را جایگزین رقابت به عنوان نیرو محرکه کنید.

رقابت ها خود عاملی برای بی انگیزگی و فساد سازمان ها و اشخاص هستند.

هر کس باید راه زندگی خودش را پیدا کند و از راه زندگی خودش برود نه از راه زندگی دیگری. (آندره ژید)

حتما بارها و بارها شنیده اید که روانشناسان پدر و مادران را از ایجاد حس رقابت در فرزندانشان منع می کنند. اینکه موفقیت فرزند دیگری را به رخ فرزندمان بکشیم تا برای او انگیزه بوجود بیاوریم باعث می شود ذهن کودک را شرطی و سقف انگیزه و آرزوهایش را محدود به موفقیت کودک دیگری کنیم!

بارها و بارها با مدیرانی مواجه شده ام که برای انگیزه دادن به من، از کارمندان قدیمی سازمان در مقابل من تعریف کرده اند. آنها به صورت مستقیم و غیر مستقیم به مقایسه نتایج کار من با همکارانم و حتی با خودشان در جایگاه مدیر پرداخته اند. آیا مقایسه ی نتایج کار شما با همکارنتان باعث ایجاد انگیزه در شما می شود؟

پاسخ روشن است و قطعا منفی است. شاید این مقایسه در کوتاه مدت اثرات مثبت کوچکی هم داشته باشد اما در دراز مدت قطعا نتایج منفی خواهد داشت. اول اینکه همه قرار نیست قادر به رقابت با استیو جابز باشند! فراموش نکنید که استعداد آدم‎ها موهبتیست که طبیعت به آنها ارزانی داشته و ما حق نداریم با مقایسه نتایج کار آدم‎های با استعداد با انسانهایی که از آن بی بهره اند زمینه‎ی سرخوردگی آنها را فراهم کنیم. این مقایسه دقیقا مثل این است که شما مدام در حضور یک شخص روشن دل (نابینا) از مزایای بینایی صحبت کنید.

لطفا از ایجاد انگیزه در خودتان با مقایسه خودتان با دیگران نیز دست بکشید! این مقایسه که دوستتان، حسن ،ماشینش پورشه است و ماشین شما پراید است و بنابراین شما نیز باید یک پورشه داشته باشید، یک انگیزه نیست. اگر هدفتان داشتن یک پروشه است بهتر است نیاز پشت آن را پیدا کنید، اگر پرایدتان مشکل فنی دارد و برای سفر به آن اطمینان ندارید فعلا با داشتن یک پراید نو می توانید به نیاز احساس ارامش و اطمینانتان پاسخ دهید و اگر با داشتن پورشه به دنبال ارضای نیاز تفاوت خود هستید بهتر است واقع بینانه تر، هدفی برای افزایش درآمد خود تعیین کنید و در پایان امسال خود را با خرید یک 206 صندوق دار سورپرایز کنید. وقتی به 206 رسیدید، انگیزه های جدیدتان به شما کمک خواهند کرد که هر سال خود را با ماشین بهتری خوشحال‎تر کنید.

فراموش نکنید که هر گل یک بویی دارد و قطعا به اندازه ی همه آدمها، راه برای رسیدن به خدا هست! ( دیالوگ ماندگار فیلم مارمولک !)

با مقایسه ی خودتان با دیگری و رقابت با آنها، سقف آرزوهایتان را محدود به دنیای دیگری خواهید کرد. با این کار، موتور ساخت انگیزه ذهنتان را خاموش خواهید کرد و نیازهای خودتان را فراموش می کنید. در واقع شما دارید با مقایسه ی خودتان با دیگری و رقابت با او انگیزه های او و نیاز های او را دنبال می کنید. حتی اگر پیش از او به موفقیتی که او مد نظر دارد برسید، شما به هدفی رسیده اید که پاسخ گوی نیاز شما نیست!

تصور کنید شما استعداد این را دارید که یک مخترع باشید و اتفاقا در زمان تحصیل دریافته اید که خیلی خوب مدار های الکتریکی می سازید. چون سرمایه لازم برای دنبال کردن ایده هایتان را ندارید، تصمیم می گیرید برای رسیدن به اهدافتان و استقلال مالی برای مدتی کارمند باشید. به عنوان یک کارشناس کاربلد وارد سازمانی می شوید که هدف آن صرفا فروش است. شروع به رقابت با مدیر فروش سازمانتان می کنید. اگر در رقابت برنده باشید خوب شما یکی دیگر از استعداد های خود را یافته اید و به شما تبریک می گویم! شما خوش شانس بوده اید! ولی اگر بازنده باشید که احتمالش خیلی زیاد است قطعا دیگر آن کارشناس کاربلد هم نخواهید بود.

با دلی از دور گرفتار او *** رفت به شاگردی رفتار او

باز کشید از روش خویش پای *** وز پی او کرد به تقلید جای

بر قدم او قدمی می کشید *** وز قلم پا رقمی می کشید

در پیش القصه در آن مرغزار *** رفت بر این قاعده روزی سه چار

عاقبت از خامی خود سوخته *** ره روی کبک نیاموخته

کرد فرامش ره و رفتار خویش *** ماند غرامت زده از وار خویش

* داستان زاغ و کبک، هفت اورنگ - جامی

می خواهم به شما بگویم که شما اگر بدون رقابت با توجه به اهدافتان، نیازهایتان را می شناختید، و آهسته در جهت تامین نیازهایتان حرکت می کردید دیر یا زود متوجه استعدادتان در زمینه فروش می شدید. حالا که در یک رقابت به این استعدادتان پی برده‎اید می خواهم به شما گوشزد کنم که شما شانس ارتباط، دوستی و همکاری با مدیر فروشتان را از دست داده اید! او می توانست کمک خوبی برای شما در سازمانتان باشد. فراموش نکنید که نیاز شما به عشق و ارتباط و کمک به دیگران یک نیاز اساسی انسانی بود.

با بیان داستان فوق می خواستم به شما ثابت کنم که مقایسه و رقابت یک بازی دو سر باخت است. درست است گاهی با یک محرک و انگیزه اشتباه گرفته می شود، اما هیچ وقت نمی توان با آن انگیزه‎ای ماندگار ساخت. فراموش نکنیم که در تعریف دهخدا انگیزه یعنی باعث و علت چیزها ! انگیزه باید همیشه جاری و پویا باشد و شما نباید خود را با انگیزه‎ی اشتباهی،به نیاز های دیگری محدود کنید!. ممکن است خوش شانس باشید و قبل از افتادن در بازی رقابت در کتابی راجع به اینکه شما فقط باید با خودتان رقابت کنید، مطلبی خوانده باشید. بهتر است بجای استفاده از عبارت رقابت با خود، از توجه به نیاز متفاوت بودن استفاده کنید. اینکه هر روز دوست دارید بهتر از دیروز باشد ریشه در نیاز شما به تفاوت و تنوع دارد و اگر به این نیازتان توجه کنید بدون نیاز به کمک دیگران و رقابت با دیگران قادر خواهید بود انگیزه‎ و قدرت لازم را برای بهتر شدن در تمام زمینه‏‎هایی که علاقه مندید بدست آورید.

چرا من جایگزین کردن ایجاد انگیزه به جای رقابت را یک گام معرفی کردم؟ چون متاسفانه اکثر سازمان ها و اجتماع هایی که میشناسم، درگیر نابودی خود با استفاده از ابزار رقابت به جای ایجاد انگیزه‎های واقعی هستند. سازمان هایی را می شناسم که چشم اندازهای بسیار روشن و واضحی پیش پایشان دارند اما افراد در آن فقط و فقط کار می کنند تا گوی سبقت و صندلی ریاست را از هم بربایند. این اتفاق سبب می شود حتی آنهایی که به دنبال رقابت نیستند و دارند به درستی حرکت می کنند، آسیب ببینند و از رسیدن به اهدافشان ناکام بمانند. پیشنهاد می کنم اگر در خودتان استعداد رهبری می بینید همین حالا تلاش کنید صندلی ریاست خودتان را بسازید. برای دیگرانی که با زحمت به جایگاهی رسیده‎اند احترام قائل شوید و به جای رقابت با آنها، از دوستیشان لذت ببرید. ممکن است در ابتدا پاسختان این باشد که مگر با مدیران می توان دوستی کرد؟! قطعا خیلی بستگی به مدیرتان و شما دارد! شاید سخت بنظر برسد اما با تلاش، صبر و اثبات صداقتتان او خودش به دوستی با شما تمایل نشان خواهد داد. اگر اینگونه رفتار کردید و پاسخی نگرفتید بهتر است موقعیت های کاری بهتری را نیز امتحان کنید.

بگذارید یادآوری کنم که در جهان امروز ساختن ارزش‎های نو ، نیازمند همکاری و کار تیمیست. رقابت‎ها فقط استعدادها، انگیزه‎ها و نیازهای مشروع انسانی را زیر هزاران خروار خاک دفن خواهند کرد و فقط و فقط شعار بخور تا خورده نشی را ترویج خواهند داد. آدم‎هایی که با رقابت به دنبال برتری و کسب قدرت هستند، به دلیل ساختار ذهنی که دارند هیچ وقت قادر نخواهند بود رهبران خوبی باشند و بنابراین پس از اینکه در استفاده از توانمندی هایشان به اشباع برسند، خیلی زود در مسیر رکود و افول قرار خواهد گرفت. چون هیچ کس دوست ندارد با آنها همکاری کند!

اما وقتی شما نیازهای پشت اهداف و احساساتتان را به درستی بشناسید، ذهنتان را برای ساختن انگیزه و برآورده ساختن نیازهایتان به کار اندازید و آرام آرام با سوخت انگیزه به سمت اهدافتان حرکت کنید، مطمئن باشید آینده از آن شماست. نه تنها خودتان انسان سعادتمندی خواهید بود، بلکه خیلی زود با عبور از نیازهای اولیه به فکر کمک به دیگران خواهید افتاد و جامعه‎ی انسانی را نیز در مسیر نیل به اهدافش یاری خواهید نمود.

در پایان می خواهم به شما بگویم که تقریبا در تمام مکاتب فلسفی و دینی، شناخت خویشتن مقدمه‎ای برای رسیدن به کمال معرفی شده است. اگر کمی جستجو کنید در هر مکتبی، سخنی در این باب خواهید یافت. حضرت علی می فرمایند: خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجاست و به کجا خواهد رفت. ریچارد باخ نویسنده‎ی به نام آمریکایی می گوید: تو نیاز داری به شناختن خود ادامه دهی، هر روز کمی بیشتر از روز پیش. انیشتنین می گوید: علم حقیقی و پایدار جز از طریق خود شناسی ممکن نمی شود و...

امیدوارم همه ما نیاز پشت اهداف و احساساتمان را به درستی درک کنیم، انگیزه هایی بزرگ و ارزش آفرین بیابیم و با کمک آنها به سمت اهدافمان حرکت کنیم. به نظرم درک درست نیازهایمان آغازیست برای خودشناسی و ساختن ذهنی زیبا، با انگیزه و پویا...


انگیزههدفنیازموفقیتکسب و کار
مدیر پروژه | متخصص در طراحی و پیاده سازی سیستم های آکوستیکی و الکتروآکوستیکی | عاشق ایده پردازی و ساختن | شخصیت مورد علاقم در زندگی ایلان ماسک مدیر تسلا و اسپیس ایکسه |
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید