در دنیای امروز، بازاریابی دیجیتال به یک ضرورت تبدیل شده است. کسبوکارها با تغییر رویکرد از روشهای سنتی به دیجیتال، به دنبال افزایش بازده سرمایهگذاری و دستیابی به نتایج بهتر هستند، تا هزینههای بازاریابی را بهینه کنند و با توسعه و اجرای استراتژیهای موثر بازاریابی دیجیتال، بازده سرمایهگذاری بازاریابی (ROI) را بهبود بخشند.
حتی شرکتهایی که قبلا دیجیتال مارکتینگ خود را برونسپاری میکردند، اکنون با سرمایهگذاری بر روی آموزش نیروهای خود، به دنبال داخلیسازی این فرآیند هستند.
در یک سازمان، تیم بازاریابی دیجیتال معمولاً شامل متخصصانی در زمینههای سئو، شبکههای اجتماعی و تبلیغات آنلاین است. این تیم به عنوان یک بخش جداگانه عمل کرده و تحت نظارت نقشهای رهبری شامل مدیران ارشد دیجیتال، مدیران بازاریابی دیجیتال و مدیران اجرایی بازاریابی دیجیتال باشد. فعالیت میکند.
متخصصان دیجیتال ممکن است شامل متخصصان سئو، مدیران رسانه های اجتماعی و متخصصان بازاریابی عملکردی باشند. نقش های اصلی ممکن است شامل مدیران ارشد دیجیتال، مدیران بازاریابی دیجیتال و مدیران اجرایی بازاریابی دیجیتال باشد.
در سازمانهای بزرگتر، تیم دیجیتال ممکن است به عنوان یک بخش جداگانه از تیم بازاریابی سنتی عمل کند، با رهبری دیجیتال که به رئیس بازاریابی گزارش میدهد. تیمها همچنین ممکن است با مدلهای زیر ساختار بندی شوند:
در سازمانهای کوچکتر، از مدیران بازاریابی انتظار میرود که استراتژیهای بازاریابی سنتی و دیجیتال را یکپارچهسازی و اجرا کنند و/یا یک آژانس دیجیتال را مدیریت کرده و بر توسعه و اجرای کمپینهای بازاریابی داخلی و خارجی نظارت کنند.
نقشهای اساسی در یک تیم بازاریابی دیجیتال عبارتند از:
چندین روش برای ساختاردهی یک تیم بازاریابی اینترنتی وجود دارد. نحوه سازماندهی یک تیم بازاریابی دیجیتال به اندازه سازمان بستگی دارد. هرچه سازمان بزرگتر باشد، ساختارهای تیم پیچیدهتر میشوند.
هر نقش باید T-شکل باشد، درک طیف گستردهای از رشتهها اما با دانش و مهارت عمیق در یک یا دو رشته خاص.
در حالی که برای راهاندازی یک کمپین ویروسی در رسانههای اجتماعی برنامهریزی میکنید، باید در عین حال استراتژی چگونگی ارائه مطالعه موردی به روزنامهنگاران و کسب بک لینک (یک تکنیک سئو خارج از صفحه) به وبسایت را نیز تدوین کنید.
در یک شرکت کوچک که تنها یک نیروی بازاریابی وجود دارد یا یک صاحب کسبوکار به تنهایی اداره میشود، انتظار میرود که او تمام فعالیتهای بازاریابی شرکت را مدیریت کند.
به عبارت دیگر، یک فرد به تنهایی نمیتواند به تمام جنبههای پیچیده بازاریابی دیجیتال مسلط باشد. در عمل، اغلب اوقات تمرکز بر دو یا سه کانال اصلی مانند سئو، شبکههای اجتماعی و تبلیغات تصویری (دیسپلی) منطقیتر است. برای تکمیل فعالیتهای بازاریابی و اجرای کمپینهای پیچیدهتر، همکاری با آژانسهای دیجیتال یا فریلنسرها در حوزههایی مانند اتوماسیون بازاریابی، توسعه وب و تولید محتوا ضروری است.
برای یک تیم متوسط متشکل از ۳ تا ۷ بازاریاب، بخش بازاریابی میتواند از داشتن متخصصان بازاریابی دیجیتال T شکل که به تمرکز بر یک یا دو کانال دیجیتال اختصاص داده شدهاند، بهرهمند شود.
این متخصصان به مدیر بازاریابی دیجیتال یا مدیر ارشد بازاریابی دیجیتال گزارش میدهند و برای توسعه و اجرای استراتژیهای بازاریابی یکپارچه با هم همکاری میکنند.
مگر اینکه شرکت دارای سازندگان محتوا، طراحان گرافیک و توسعهدهندگان وب داخلی باشد، بخش زیادی از کار ممکن است همچنان نیاز به برونسپاری به آژانسهای دیجیتال و/یا فریلنسرها داشته باشد، مانند نوشتن محتوا، طراحی گرافیک و پروژههای توسعه وب.
شرکتهای چندملیتی یا MNCها به عنوان شرکتهایی با بیش از ۲۰۰ کارمند و گردش مالی سالانه بیش از ۱۰۰ میلیون دلار طبقهبندی میشوند.
به دلیل طیف گستردهای از محصولات، دفاتر منطقهای و عوامل مختلف بازار، شرکتهای بزرگ تمایل دارند ساختارهای تیم بازاریابی دیجیتال پیچیدهتری داشته باشند:
هر ساختار ویژگیها، مزایا و معایب منحصر به فرد خود را دارد. مهم است توجه داشته باشید که برخی از ساختارهای تیم، مانند جغرافیایی، محصول محور، بازار محور، قیف محور و فرآیند محور، ممکن است بر اساس مدل متمرکز، غیرمتمرکز یا یکپارچه (غیرمتمرکز + متمرکز) نیز عمل کنند.
در مدل متمرکز، متخصصان دیجیتال در یک بخش دیجیتال متمرکز میشوند. تمام کمپینهای بازاریابی دیجیتال از طریق این تیم اجرا میشوند، در حالی که سایر کمپینهای بازاریابی، مانند بازاریابی میدانی، روابط عمومی و رسانههای چاپی، توسط تیمهای بازاریابی غیر دیجیتال جداگانه اجرا میشوند.
این یک پاسخ رایج به موج سریع دیجیتال بود و کسبوکارها برای سازگاری با اقتصاد دیجیتال، تیمهای دیجیتال جدیدی را به سرعت تشکیل دادند.
مزایا:
معایب:
مدل غیرمتمرکز مدلی جایگزین است که در آن متخصصان دیجیتال در تیمهای مختلف محصول/جغرافیایی بدون یک تیم مدیریت دیجیتال مرکزی ساکن هستند.
این مدل در شرکتهای متوسط تا بزرگ رایج است، جایی که چند متخصص دیجیتال در هر تیم منطقهای/محصولی اختیار راهاندازی ابتکارات بازاریابی دیجیتال خود را دارند.
مزایا:
معایب:
یکپارچه
مدل یکپارچه ترکیبی از مدلهای متمرکز و غیرمتمرکز است که در آن یک تیم مرکزی از متخصصان دیجیتال بر نظارت بر استراتژی کلی دیجیتال مارکتینگ، ارائه آموزش و پشتیبانی برای حوزههای کلیدی بازاریابی دیجیتال (مانند سئو فنی، Google Tag Manager، اتوماسیون بازاریابی) که توسط تیمهای فردی در روز به روز اجرا نمیشوند، نظارت میکند.
مزایا:
معایب:
این ساختار از تیمهای بازاریابی تشکیل شده است که تحت بخشهای محصول فردی در سازمانی با خطوط محصول متعدد اختصاص داده شدهاند.
مزایا:
معایب:
این ساختار جایی است که تیمهای بازاریابی بر اساس بخشهای بازار، دستههای صنعت و انواع مشتری (مانند B2B، شخصیتهای B2C) سازماندهی میشوند.
مزایا:
معایب:
ساختار قیف محور تیمها را در طول قیف خرید یا سفر مشتری جمعآوری میکند، مانند آگاهی => بررسی/ارزیابی => خرید => وفاداری/ترویج یا TOFU، MOFU، BOFU، که نشان دهنده بالای قیف، وسط قیف و پایین قیف است.
به عنوان مثال، تیم آگاهی کمپینهای تبلیغاتی دیجیتال و روابط عمومی را برای افزایش آگاهی از برند راهاندازی میکند، در حالی که تیم ارزیابی/بررسی محتوا را برای جذب و تبدیل مشتریان توسعه میدهد و تیم خرید بر بازاریابی محصول و بهینهسازی صفحات فرود وبسایت برای ایجاد لید/فروش تمرکز میکند.
مزایا:
معایب:
در یک ساختار فرآیند محور، تیمهای بازاریابی بر اساس فرآیند بازاریابی سازماندهی میشوند. فرآیندها از صنعتی به صنعت دیگر متفاوت است.
یک فرآیند بازاریابی B2B ممکن است از مرحله توسعه محتوا شروع شود، سپس تولید لید (با استفاده از محتواهایی مانند کتابهای سفید) و در نهایت پرورش لید از طریق CRM یا پلتفرم اتوماسیون بازاریابی ادامه یابد.
یک فرآیند بازاریابی تجارت الکترونیک ممکن است با ایجاد تقاضا (از طریق رسانههای اجتماعی، روابط عمومی، سئو، بازارها و تبلیغات) شروع شود، سپس بهینهسازی نرخ تبدیل و تعامل مشتری ادامه یابد.
مزایا:
معایب:
ساختارهای انعطافپذیر به مدلهای سازمانی اشاره دارد که تخت، ارگانیک یا الاستیک هستند، به این معنی که ممکن است سلسلهمراتب کمی یا هیچ سلسلهمراتبی وجود نداشته باشد، زیرا بازاریابان نقشهای مختلفی را بر عهده میگیرند.
برای مثال، در یک تیم سه نفره با یک مدیر بازاریابی دیجیتال و دو کارمند بازاریابی دیجیتال، مدیر اجرایی بازاریابی دیجیتال ممکن است روی کمپینهای سئو، سئو پولی و روابط عمومی کار کند، در حالی که کارمندان بازاریابی دیجیتال روی کمپینهای بازاریابی رسانههای اجتماعی و تبلیغات دیجیتال کار میکنند و برای کمپینهای بازاریابی محصولات مختلف، نقشهای خود را جابهجا میکنند.
مزایا:
معایب:
ساختار عملکردی تیم را بر اساس رشته و تخصص بازاریابی سازماندهی میکند، بسیار شبیه به ساختار تیم یک آژانس دیجیتال (بدون مدیران حساب، برنامهریزان دیجیتال و مدیران پروژه).
برخی از شرکتهای بزرگ دارای یک تیم مرکز تعالی دیجیتال هستند که متشکل از متخصصان دیجیتال بوده و مانند یک آژانس دیجیتال داخلی عمل میکند (با نقشهای مدیر حساب، برنامهریز دیجیتال و مدیر پروژه).
مزایا:
معایب:
بسیاری از سازمانها در تشکیل تیمهای بازاریابی قوی و چابک با چالشهایی مانند جلب حمایت از سطوح مدیریتی ارشد و کارکنان، محدودیتهای بودجه و منابع، ادغام بخشها و سیستمها/ فرایندها و آموزش برای رفع کمبود مهارتهای بازاریابی دیجیتال مواجه هستند.
در نهایت، مهم نیست که سازمان چگونه ساختار یافته است یا فرآیندها چگونه هستند، بلکه مهم این است که افراد و سیستمهای آن به اندازه کافی ماهر و چابک باشند تا بتوانند اهداف تجاری را برآورده کنند و در عین حال، تجربه مشتری یکپارچه (تمرکز بر مشتری) را ارائه دهند.