Amin Aramesh
Amin Aramesh
خواندن ۱۰ دقیقه·۷ سال پیش

شغل مناسب من چیست؟

یک توصیه ناقص و خطرناک: برو دنبال کاری که بهش علاقه داری!

این نوشته اولین بار در این آدرس منتشر شد.

یک توصیه ناقص و خطرناک: برو دنبال کاری بهش علاقه داری!
یک توصیه ناقص و خطرناک: برو دنبال کاری بهش علاقه داری!

چه شغلی انتخاب کنم؟ شغل مناسب من چیست؟ برای انتخاب شغل آینده‌ام باید چه معیارهایی را درنظر بگیرم؟

اینها سوالاتی است که همۀ ما به نوعی در برهه‌های مختلف سنی با آنها سروکار داشته‌ایم. وجود انواع تست علاقه شغلی و تست شخصیت شغلی و مراجعین متعدد به این تست‌ها هم نشان از جدی بودن این دغدغه در بین ما دارد.

در این نوشته نمیخواهم در مورد این تست‌ها و دقت آنها در پیدا کردن شغل مناسب حرف بزنم. اما در این مورد مطالبی در ذهن داشتم که تصمیم گرفتم اینجا مکتوبشان کنم.

در مورد انتخاب شغل مناسب و معیارهای انتخاب شغل قائل به سه‌گانه‎‌‌ای هستم:

  • علاقه
  • مهارت
  • نیازِ بازار

بنظرم برای انتخاب شغل مناسب و کنکاش درباره شغل آینده باید به هر سۀ این موارد توجه کنیم و عدم توجه به هریک از این سه معیار انتخاب شغل، آسیب‌هایی را به همراه دارد که در مورد آنها در ادامه خواهم نوشت.

نقش علاقه در انتخاب شغل مناسب

از قدیم الایام این تعابیر در مورد انتخاب رشته تحصیلی و انتخاب شغل را بارها شنیده‌ایم که: "دنبال شغلی/رشته‌ای برو که به آن علاقه داری". اینکه «کاری که به آن علاقه داریم را با کیفیت بهتری انجام خواهیم داد»، واقعیتی انکارناپذیر است.

در این مورد چند نکته به ذهنم میرسد:

1

برداشتِ ما از چیزی که به آن علاقه داریم ممکن است با آنچه که در مقام عمل تجربه می‌کنیم مطابق نباشد. مثلا من فرض میکنم که از "معلمی" خوشم می آید ولی بعد که "معلمی" را تجربه میکنم، می‌بینم این، آنی نبوده که من میخواستم؛ یا فلان فاکتور را در این شغل و علاقه‌ای که به آن برای خودم متصور بودم لحاظ نکرده بودم.

یادم هست اوایل سال پیش‌دانشگاهی بودم. فقط میدانستم که از حل کردن مسائل ریاضی و فیزیک لذت بسیار زیادی می‌برم، یادم هست سوالات المپیادهای ریاضی و فیزیک و کامپیوتر هم چالش بسیار جذابی برایم بودند.

نمیدانستم رشتۀ دانشگاهی چیست؟ اصلا مهندس برق و مکانیک قرار است چه کاری بکنند؟

در آن سن، درکِ من از دنیایِ بعد از دانشگاه و مهندس شدن بسیار کم بود.

در آن سالها، انگار قرار هم نبود کسی که دستش به این دو رشته میرسد، رشته‌ای غیر از این دو را انتخاب کند.

یک بندۀ خدایی در همان روزها از راه رسید و نمیدانم (یادم رفته!) با چه استدلالی به من ثابت کرد که بله، برای من مکانیک مناسب است و برق مناسب نیست و این چنین بود که فهمیدم به مکانیک علاقه دارم!

یادم هست تا سالها بعد از شروعِ دانشجویی هم، با اطمینان بالای منبر میرفتم و از علاقۀ وافرم به مهندسی مکانیک میگفتم. اما  هرچه گذشت از گرمای این خطبه‌های شورانگیز کاسته شد.

حالا که فکر میکنم، می‌بینم من اصلا به صورت جدی دنبال این نبودم که واقعا به چه شغلی علاقه دارم؟ انگار این مسئله نباید زیاد دغدغه ما می‌بود؛ یا اگر هم دغدغه بود مجبور به انتخاب از بین گزینه‌های موجود بودیم. در این مورد، درد و دل زیاد است که برخی از آنها را قبلا در مطلبی مستقل نوشته‌ام:

آینده شغلی و بازار کار : ریاضی یا تجربی؟ (ده نکته در مورد انتخاب رشته و حرفهای مرتبط)

اصلا من چه میدانستم علاقه به شغل چیست؟ چه میدانستم شغل مورد علاقه به چه شغلی میگویند؟

چه میدانستم مهندس مکانیک قرار است چه کاری انجام دهد؟

بگذریم.

بد نیست ماجرای یکی از دوستانم را هم بیان کنم. دوستی داشتم در همان سالها که بعد از سه سالی که دانش آموز رشته ریاضی بود تغییر رشته داد و با هدف پزشک شدن در کنکور تجربی شرکت کرد. یادم هست آن سالها خیلی هم از علاقۀ خودش به پزشکی برای شغل آینده‌اش میگفت.

پزشکی قبول شد. در سالهای بعد با من دردودل میکرد که من فقط از پزشکی همان امضا کردن و نسخه نوشتنش را دوست داشتم و حالم از این درسهایی که دارم میخوانم بهم میخورد.

از بیان این تجربیات شخصی به چه میخواهم برسم؟

میخواهم به اینجا برسم که پیش از ابراز علاقه به یک شغل، برویم و در مورد جنبه‌های مختلف آن شغل تحقیق کنیم و فرای تعاریف اولیۀ یک شغل، از واقعیت‌های آن مطلع شویم. حتما با آدمهایی که این شغل را برای سالها تجربه کرده‌اند حرف بزنیم. جنبه‌های مگوی شغلشان را از آنها بپرسیم. از سختی‌های آن شغل‌ مطلع شویم.

ببینیم آیا این تصوری که ما از آن شغل داریم، واقعی است؟

بعد که تمامی واقعیت‌های آن شغل را دانستیم، خودمان را در حالی که به آن پیشه مشغولیم تصور کنیم. آیا راضی‌کننده است؟

فکر میکنم علاقه‌ای که در پی این شناخت و تصورِ خودمان در آن شغل احساس میکنیم، قابل استنادتر از آن علاقۀ خامِ اولیه است.

2

نکتۀ دیگری که در مورد علاقه به شغل به ذهنم میرسد این است که علاقۀ ما به شغل‌ها طیف دارد و چنین نیست که ما فقط به یک شغل به صورت صددرصدی علاقه داشته باشیم و به صورت صفردرصدی از سایر شغل‌ها متنفر باشیم!

این هم واقعیتی است که حتما باید در انتخابهایمان لحاظش کنیم. این چنین نیست که کسی تنها علاقه‌مند به آشپزی باشد و به هیچ شغل دیگری علاقه نداشته باشد.

ما با طیفی روبرو هستیم که عددی بین صفر و یک است. با درنظر گرفتن این واقعیت و با لحاظ کردن دو عامل مهم دیگر در انتخاب شغل، میتوانیم انتخاب شغلی بهتری داشته باشیم.

تاثیر مهارت در آینده شغلی

مهارت، توانایی انجام دادن یک کار است. در مورد نقش مهارت در انتخاب شغل:

1

مهارت‌ها ما را در شغل‌هایمان متمایز میکنند. در سالهای اخیر، در بازار کارِ ایران، یکی از گلایه‌های کارفرمایان و صاحبان کسب و کار، ضعفِ شدید نیروی کارِ ماهر است.

هرچه ما مهارت‌های لازم برای یک شغل را بیشتر داشته باشیم، بهتر میتوانیم شغل مناسب برای خودمان را انتخاب کنیم. اگر تصور میکنیم به شغلی علاقه داریم، حتما و حتما برویم و مهارتهای لازم برای آن شغل را کسب کنیم.

برای دانستن مهارت‌های لازم در مورد هر شغل، قبلا سایتی را معرفی کرده‌ام که میتوانید به آن سر بزنید.

معرفی یک شغل به همراه معرفی یک سایت برای کاریابی

2

بنظرم وقتی در مورد مهارت حرف میزنیم، باید پای استعداد را هم وسط بیاوریم. طبیعتا بهتر است در زمینه‌ای سعی در بهبود مهارتهایمان بکنیم که استعداد بیشتری در آن داریم.

وقتی در زمینه‌ای استعداد داریم، سریعتر در آن بامهارت خواهیم شد. منطقی است که برای کسب مهارت، به سراغ همین زمینه‌ها برویم تا با گذاشتن وقت کمتر، خروجی بهتری بگیریم.

فکر نکنم کسی به این مورد شک داشته باشد که استعدادها در ما انسانها متفاوت است و هرکس در زمینۀ/زمینه‌های خاصی صاحب استعداد است.

برای شناخت بهتر از استعدادهای خودمان میتوانیم به سراغ مدلهایی برویم که در مورد استعدادیابی وجود دارند. سایت وزین متمم، درسهای بسیار مفیدی در مورد استعدادیابی دارد که میتوانید از لینک زیر به آنها دسترسی داشته باشید:

دوره استعدادیابی در سایت وزین متمم

3

تا جایی که من فهمیده‌ام، علاقه و توانایی به شدت روی هم تاثیر می‌گذارند و شما به چیزی که در آن تواناتر باشید، ممکن است علاقه‌مند هم بشوید.

برای کسب مهارت و توانا شدن در یک زمینه هم نیاز به تلاش داریم. در جامعۀ امروز ما که آدمها چندان اهل تلاش کردن نیستند، سرسختی میتواند نقطه تمایز بسیار بزرگی برای ما باشد و منجر به یادگیری مهارت‌های مختلف و انتخاب شغل بهتر شود.

در مورد سرسختی پیشنهاد میکنم مطلب زیر را که شامل معرفی کتابی در همین مورد هم هست بخوانید:

زنده باد سرسختی

مطالعه بیشتر در مورد مهارت از سایت وزین متمم

در مورد رابطه علاقه و مهارت پیشنهاد میکنم این مطلب از صدرا را بخوانید:

ندای قلبت را دنبال کن یا چی؟

نیاز بازار در مورد شغل چیست؟

1

باید پاهایمان را روی زمین بگذاریم. اینکه به شغلی علاقه داشته باشیم که نیازی در بازار کار برای آن نیست، مسئله را برای ما بسیار سخت خواهد کرد. نمیتوانیم این واقعیت را کتمان کنیم که صرفِ علاقه و مهارت برای یک انتخاب شغل مناسب کافی نیست.

بر این اساس باید همیشه یک نگاهمان به روندهای شغلی و نیازهای بازار کار باشد، تشخیص دهیم که امروزه بیشتر به چه شغلهایی نیاز است و ببینیم کدام‌یک از این شغلها در راستای علاقه و توانایی ما قرار دارد و بر این اساس به انتخاب شغل آینده برای خودمان بپردازیم.

وقتی در شغلی، جمعیت نیروی توانا زیاد است و در عوض، نیازِ یازار کار برای آن شغل به آن میزان نیست. طبیعتا باید انتظار داشته باشیم که قیمتِ این توانایی پایین باشد.

چون قصد دارم به زودی مطلبی مستقل در مورد عرضه و تقاضا در بازار کار (با نگاه به بازار کار مهندسی) بنویسم، توضیحات بیشتر در این خصوص را به همان مطلب موکول میکنم.

2

از طرف دیگر، ما آدمها با معنا دادن به زندگی دیگران، به زندگی خودمان هم معنا میدهیم. این توجه به نیازِ بازارِ کار از این جنبه هم بسیار مهم است. وقتی ما شغلی داشته باشیم که نیازی حقیقی از دیگران را رفع کنیم، حس بسیار بهتری خواهیم داشت.

بنظرم نباید این جنبۀ بسیار مهم را در معیارهای انتخاب شغل فراموش کنیم.

برای انتخاب شغل مناسب چگونه این سه مورد  را به هم ربط دهیم؟

1

من به شدت طرفدار عملگرایی هستم.

در مورد علاقه، میتوانیم با تجربه کردنِ عملیِ یک شغل، بفهمیم که علاقۀ ما به آن شغل در کجای آن طیفی قرار دارد که قبلا در موردش توضیح دادم.

در مورد مهارت، با تجربه کردنِ عملی محیط کار، میتوانیم از یادگیری حین عمل بهره‌مند شویم و مطمئن باشیم که مهارت لازم برای آن شغل را در عمل یاد گرفته‌ایم.

در مورد نیاز بازار کار، با تجربۀ عملی آن شغل، میتوانیم با چالش‌های واقعی آن شغل بیشتر آشنا شویم و ببینیم که افرادی که این شغلِ خاص را دارند، چه جایگاهی دارند و چقدر نیاز به آن در بازار کار وجود دارد.

من اگر دوباره برگردم به سالهای دوره کارشناسیم، حتی یک روز را هم برای تجربۀ عملی در یک شغل واقعی از دست نخواهم داد. میزان یادگیری بسیار زیاد خواهد بود و چه دورانی بهتر از آن دوران برای این یادگیری. دورانی که خانواده و جامعه انتظاری از ما ندارند و با برچسب دانشجو میتوانیم تجربه‌های مختلفی را کسب کنیم و زیر تیغ انتقاد آنها هم نباشیم.

از طرفی مسئولیتِ چندانی در این دوران نداریم و میتوانیم با خیالِ راحت‌تر و بدون دغدغۀ مالی کمتر، حتی کارآموزی کنیم و توشه‌ای پر از تجربه با خودمان به سالهای بعد ببریم. سالهایی که این مسئولیتِ کم و نبود توقع از جانب خانواده و جامعه دیگر وجود ندارد.

خلاصه آنکه بنظرم جدای از حرف‌ها و استدلالات روی کاغذ، جدای از همه تست‌های استعداد شغلی و شخصیت شغلی، حداکثر تلاشمان را برای تجربه کردن محیط‌های مختلف شغلی و کنکاش برای پیدا کردن شغل مناسب بکنیم.

2

برای آشنایی با شغل‌های مختلف، داستانهای زندگی آدمها را بشنویم؛ و ببینیم آنها چه کارهایی کرده‌اند. در مورد شکست‌های آدمها بخوانیم.

این داستان‌های واقعی میتوانند الهام‌بخش ما باشند و دید ما را نسبت به سه‌گانه‌ای که در مورد انتخاب شغل مناسب گفتم، باز کنند.

من در یکی از قسمت‌های سری "یک چیز خوب" برنامه‌ای اینترنتی را معرفی کرده‌ام که با صاحبان کسب و کارهای اینترنتی مصاحبه میکند، اگر علاقه‌مند به این حوزه هستید، شاید بد نباشد به این برنامه سری بزنید:

یک چیز خوب، قسمت دوم: برنامه‌ای اختصاصی برای کسب و کارهای اینترنتی؛ “کلید”

(سری "یک چیز خوب" را به صورت اختصاصی برای اعضای خبرنامۀ سایت تهیه میکنم. با عضویت در این خبرنامه میتوانید، هر هفته یک قسمت از این سری را در اینباکسِ ایمیلتان دریافت کنید.)

3

به مدد پیشرفت تکنولوژی در سالهای اخیر، امکان پیدا کردن شغل مناسب بیشتر از سالهای قبل شده، میتوانیم به دوگانۀ کار و زندگی پایان دهیم و بخشی از وقتمان را به کار نفروشیم تا در وقتِ باقی، زندگی کنیم. میتوانیم شغلمان را زندگی کنیم.

در این خصوص، مطالبی با عنوان سری کارنکن نوشته‌ام که پیشنهاد میکنم آنها را در خصوص انتخاب شغلِ مناسب مطالعه کنید:

کار نکن

4

بنظرم سه‌گانه‌ای که در مورد آن حرف زدم، یعنی علاقه، مهارت و نیاز بازار کار، از یکدیگر مستقل نیستند. باید هر سه مورد را به صورت همزمان برای انتخاب شغل آینده‌ لحاظ کنیم. این سه مورد بر یکدیگر تاثیر هم میگذارند.

وقتی شغلی ارزش آفرین داشته باشیم که نیاز آن هم در بازار کار زیاد است و ما درآمد خوبی هم از آن داریم، طبعا احتمالِ علاقه‌مندی به آن شغل هم بیشتر خواهد بود. نمیگویم تنها به کسب درآمد از یک شغل توجه کنیم، اما این یک واقعیت است که میزان درآمد، فاکتور مهمی در انتخاب شغل مناسب است.

به همین ترتیب برای این شغل، انگیزۀ بیشتری هم خواهیم داشت که مهارت‌های لازم برای آن را کسب کنیم.

در مورد ربط علاقه و مهارت هم در جای خودش عرض کردم و دیگر روده‌درازی نمی‌کنم.خلاصه حرفم این است که برای انتخاب شغل مناسب، حواسمان به هر سۀ این فاکتورها باشد.

امیدوارم برای کسب درآمد، مشغول به فعالیتی باشید که حس کارنکردن را در آن تجربه کنید. شغلی که به آن علاقه دارید، مهارت‌های لازم برای آن را دارید و این شغل، نیازی مهم از جامعه را رفع میکند و ارزش‌آفرین است.

پس‌نوشت

اگر قرار بود، به مفاهیمِ مطرح شده در این متن، با دقت بیشتری پرداخته شود، باید این نوشته خیلی طولانی‌تر میشد.

صرفا خواستم در این مورد، چارچوب کلی آنچه در ذهن داشتم را برون‌ریزی کنم. امیدوارم در آینده به این مفاهیم برگردم و بعد از مطالعۀ بیشتر در این حوزه، باز هم در این مورد بنویسم.

شما هم می‌توانید داستان کارنکن خودتان را بسازید، روی لینک زیر کلیک کنید:

نقشه راه کارنکن
انتخاب شغل مناسبعلاقه به کار
مطالب کارنکن را در وبلاگم بخوانید: aminaramesh.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید