پیش نوشت ۱:
یکی از دوستانِ خوبم، لطف کرده و برایم ایمیلی فرستاده است. آنجا سوالاتی پرسیده شده. اینها که مینویسم، جواب کامل آن دوستم نیست، ولی فکر کردم شاید بد نباشد به بهانه سوال او، اینجا بنویسمشان.
پیش نوشت ۲:
طبیعتا اینها صرفا نظراتِ شخصی من است، همانطور که در عنوان هم آورده ام صرفا ترجیحاتِ من در این مورد است.
نوشت:
وضعیت من در تحصیلات رسمی، چندان بد نبوده (رزومه آموزشی ام از قسمت درباره من قابل دسترس است)، در کنار این وضعیت تحصیلی، علاقه ویژه ای هم که به معلمی داشته ام (و دارم) سبب شده که تدریس در مقاطع مختلف را تجربه کنم.
هم دروس راهنمایی و دبیرستان را درس داده ام و هم دروس دانشگاهی را. زمانی هم یک کارگاهی برگزار میکردیم که علاوه بر تدریس مفاهیم اولیه پرواز، آموزش ساخت گلایدر هم میدادیم. علاوه بر اینها، هر وقت می بینم بچه ای دبستانی از اهل فامیل ریاضی میخواند، با لذت فراوان سعی میکنم برایش مطالب را به زبان ساده بگویم. از بیان مفاهیم به زبان ساده و تدریس آنها لذت زیادی می برم.
یکی از دلایل اصلی ای که به سمت ادامه تحصیل در مقطع دکتری رفتم همین علاقه به معلمی بود. اما از یک جایی به بعد نظرم کمی تغییر کرد. من همچنان معلمی را دوست دارم، اما ترجیح میدهم این علاقه را در جای دیگری خرج کنم. واقعیتش یک چیزهایی فهمیدم که نمیتوانم در تصمیم گیریهایم لحاظشان نکنم:
خب من قرار است برای کنکور درس بدهم که بچه های مردم بروند دانشگاه که چه؟ یا حتی بروم دانشگاه به آنها سیالات و انتقال حرارت و احتراق درس بدهم که آخرش با مدرک مهندسی مکانیکشان چه کاری بکنند؟ خیلی از صنایعی که همین مهندسین مکانیک الان در آن مشغولند، فقط به زورِ پول نفت زنده اند و اگر روزی این ارث پدری نباشد (پدر پولدار) چیزی هم از آنها باقی نخواهد ماند.
من بروم در دانشگاه سرم را با مقاله بازی! گرم کنم و کانه ماشینِ تولیدِ مقاله پشت سرِ هم مقاله تولید کنم و بعدش از همه هم دلخور باشم که چرا قدر من با این همه تولیدات علمی! دانسته نمیشود؟ هِی مقاله بدهم تا سهم بیشتری از پول نفت را ته ماه بریزند توی حسابم؟ خب من چه ارزشی برای اقتصاد این مملکت ایجاد کرده ام؟ جز اینکه انرژی معلمیم را هم در راهِ نادرستی خرج کرده ام؟
وقتی بنرهای بزرگ تبلیغاتی مدرسین کنکور در شهرم (زاهدان) را می بینم، از صمیم قلب ناراحت میشوم. واقعا والدین پولشان را برای چه صرف میکنند؟ (میخواهم پدر/مادر خوبی باشم) حقیقتش حس بسیار بدی دارم به کسانی که از این راه وضعشان خوب میشود. اینکه جیبِ والدینِ ناآگاه را خالی کنی تا بچه هایشان را برای کنکور آماده کنی، کار بسیار زشتی است بنظرم!
شاید بنظر خیلی سختگیرانه بیاید، اما در مقابل آن هجمه عظیم برای فرستادن همه جوانان این مرز و بوم به دانشگاه و تاکید بر اهمیت دانشگاه، این نگاهِ مخالف، حتی اگر کمی هم رادیکال باشد به جایی برنخواهد خورد!
من میگویم دانشگاه رفتن کار بدی است؟ نه! این را نمیگویم. اما بنظرم اینکه همه بخواهند بروند دانشگاه و تحصیلات عالیه داشته باشند و یحتمل تا آخرش هم بروند که پیشوند دکتر به اسمشان اضافه شود، نشان از لنگیدن چندجای کار دارد.
مطالب مرتبط:
در گفتگو با مهشید: دانشگاه، مهندسین بیکار و چیزهای دیگر
ادامه تحصیل بدهم یا نه؟ (۱): دکترا بخوانم؟
آینده شغلی و بازار کار : ریاضی یا تجربی ؟ (ده نکته در مورد انتخاب رشته و حرفهای مرتبط)
پی نوشت:
مطلبی که خواندید از مجموعه مقالاتی است که درباره شغل با عنوان «کارنکن» نوشتهام، برای آشنایی با «کارنکن» و خواندن باقی مطالب روی لینک زیر کلیک کنید:
مطلب چرا ترجیح میدهم مدرس کنکور و استاد دانشگاه نباشم؟ اولین بار در وبلاگ امین آرامش منتشر شده است.