نوشتن اولین پست، متن برای بلاگ، کتاب یا محتوا برای ترجمه و کلا اولینِ هر چیزی یه گمیِ خاصی داره.
اولینِت رو یادته؟
مدتهاست که پروفایل ویرگولم رو ساختم و دارمش ولی دقیقا همین مسئلهی گمگشتگی و حساسیت برای اولینَم، چیزی بوده که جلوی پست کردن و فرستادن هر متنی رو میگرفته. تو گویی قراره در چارگوشهی گیتی بلندگوهایی برقرار بشه و ضمن خوندن متن من، اسم و شمارهی ملی و نشانی خونم و گروه خونیم رو هم اعلام کنند. حالا اینکه از دوستای قدیمی که خبری ازشون نیست، ممکنه سر و کلهی چندتا از باحالا و حتی قلدراشون پیدا بشه کاری ندارم، اما خب یهو یه بابایی از متن خوشش نمیاد یا حتی از صدای اونی که متنو خونده و یا اصلا نیازمنده فقط. و میاد بالا سر من برای عمل پیوند اعضا!
اما خب بهتره که اینطوری نباشه! به هر دلیلی که بوده الان دنیا به جایی رسیده که عرفای ما قدیمتر رسیده بودن. بهمون گفته بودن کار خیر، خیره... پس تو نیکی میکن و در دجله انداز. الان قضیه یکم عوض شده: محتوای خوب، خوبه و باید بارگزاریش کرد؛ پس تو محتوا تولید کن و در نت بینداز.
یه نکتهای هم که هست در مورد اولین اینه که اولین برای درست از آب درنیومدنه انگار، حتی دومی و خیلیای بعد از اون هم میتونه وضعشون همین باشه، اما خب اینکه دلیل نمیشه؟ :) باید از تنور کار رو در بیاری و بذاری پشت شیشه که دیده بشه، بلکه خوش شانس باشی و نظری بگیری که باعث بشه دمای تنورو دفعه بعد بهتر تنظیم کنی. یه کتاب کوتاه و باحالی بود که ایدش همین بود کلا. show your work. هر کارهای که هستی هی بپز و بده بیرون، هی بپز و بده بیرون. این هم باعث میشه کمالگراییت رو درمان کنی و باهاش مقابله و هم صیقلت میده.
نه پشت به پشت وبا سرعت زیاد اما هر از گاهی از این به بعد متنهایی رو اینجا میذارم که عموما ترجمه هستند و اگر نه نوشتهای که امید به مفید بودنش باشه، اینطوری هم محتوا تولید کردم و در نت بینداختم و هم ممکنه برای یکی به کاری اومد و حتی بهتر از اون (بهتر برای من:)البته ) شاید وسیلهای شد برای اینکه یکی بیاد به من پول خوب بده که براش متن بنویسم و ترجمه خوب بکنم.
حالا اگه تا اینجا اومدی و خوندیم، اینارو دیگه الان بذار کنار یه لحظه... اولین اولینی که الان میاد تو ذهنت و از اولین بودنش راضیای چیه؟ :)