چندباری بود که اسم حراج تهران رو شنیده بودم و گاها هم شاتهایی از برنامه در حال برگزاری رو در شبکههای اجتماعی دیده بودم. اولین تصویری که از حراج تهران به ذهن من میاد و هنوزم میاد تصویر شخص مجری با موهای سفید و کت و شلوار که در دست راست خودش یک چکش چوبی داره و مدام داره قیمت های مختلف رو میخونه و اعلام میکنه و در نهایت یکی از قیمتهای نهایی شده رو با زدن چکش روی جایگاه مخصوصش خرید رو نهایی اعلام میکنه.
به دعوت یکی از دوستانم که به عنوان خریدار در این حراج شرکت داشت و قصد خرید دوتا از آثار رو داشت در حراج نوزدهم (۱۹مین حراج تهران) شرکت کردم. قطعا شرکت کردن در این رویداد برای اولین بار برای من جذاب بود. وقتی که برای اولین بار وارد یک فضای جدید میشی معمولا خیلی دقت میکنی(حداقل که من اینجوری هستم). به عنوان کسی که چندین سال فعالیت مدیرمحصولی داره هم که وقتی وارد چنین فضاهایی میشی همش دنبال دیسکاوری چیزهای مختلف هستی و با یک دید دیگه به مسائلی که میبینی نگاه میکنی.
از اونجائیکه این رویداد به نظر من خیلی خیلی پایینتر از حد انتظار برگزار شده بود، تصمیم گرفتم این مطلب رو بنویسم و فیدبکهای خودم رو منتشر کنم.
محل برگزاری در هتل پارسیان اوین بود که یکی از بهترین هتلهای تهران از نظر لاکچری بودن به حساب میاد. خب از این رویداد کمتر از این هتل هم انتظار نمیرفت. با ورود به لابی هتل با پرسوجو متوجه فضای برگزاری میشوید که در طبقه بالای لابی در سالن اجتماعات هتل بود. قبل از ورود به سالن برگزاری در صورتیکه به عنوان سرمایهگذار ثبت نام کرده باشید (که این هم روش خاص خودش رو داره برای اینکه بتونید سرمایه گذار بشید)، باید در غرفه فرم مخصوص رو پر کنید تا به شما یک نشان که روی اون یک شماره وجود داره داده بشه تا بتونید به واسطه اون قیمتگذاری کنید و در قیمتگذاری اثار مختلف شرکت داشته باشید. اون شماره نماینده شما میشه.
با ورود به سالن برگزاری باید منتظر باشید تا حاضرین وارد بشن و در نهایت هم مجری بیاد و شروع کنه. مجری که وارد میشه هم یکی یکی آثار رو اعلام میکنه، یک قیمت پایه برای هر اثر مشخص شده که با اون شروع میکنه و با توجه به قیمت آغازین، پله های مختلف برای قیمت گذاری رو طی میکنه و بالا میره تا در نهایت به یک قیمت مشخص فروش بره.
در انتهای برنامه هم بیرون از سالن پذیرایی وجود داره که شرکت کنندگان میتونن از خودشون پذیرایی داشته باشن.
من صرفا به عنوان حاضر در رویداد حضور داشتم و نه به عنوان شرکت کننده در حراج. دیدن اینکه یک فرم کاغذی در اختیار افراد قرار داده شده بود برام عجیب بود. افراد باید با ایستادن پشت کانتر پذیرش نسبت به پر کردن فرم که اطلاعات شخصی افراد بود، برای دریافت شماره رای تلاش می کردند.
اگر نگاهی به مخاطب شرکت کننده در این رویداد داشته باشیم، هر کدوم از این افراد قصد سرمایه گذاری میلیاردی در این رویداد رو دارن. قطعا لیست و اطلاعات اولیه این افراد هم در اختیار حراج تهران وجود داره. پس چرا به خودمون به عنوان برگزار کننده زحمت آماده کردن و تکمیل کردن این فرم ها رو ندیم و بصورت سیستمی همه فرم ها رو اماده نکنیم که نه وقت افراد رو بگیره و نه کلاس کار حراج رو با توجه به سطح تعامل مالی که اتفاق میفته پایین بیاریم؟
همچنین اینکه سرپا نگه داشتن افراد حتی برای یک زمان کوتاه اون هم برای صرفا پر کردن اطلاعات شخصی کار سطح پایین و زشتی هست. امیدوارم برای حراج بعدی این فرم ها به صورت سیستمی پر شده باشن و افراد صرفا با گفتن اسمشون فرم خودشون رو تحویل بگیرن و فقط امضا کنن. یا در نهایت صرفا چندتا سوال کلی درباره حراج و قصدشون از شرکت رو تیک بزنن. اینجوری هم سرعت پذیرش بالاتر می ره هم قطعا حس بهتری در شرکت کننده ها ایجاد می کنه.
هنگام ورود به سالن با دو یا سه نفر با کت و شلوار و پیراهن مشکی که از تیم حراست هستند روبرو می شدی که جلوی درب هستند. حضور این افراد حس خوبی می ده بخصوص اینکه نشان دهنده نظم برنامه و احساس امنیتی که برای افراد ایجاد می کنه. اما ای کاش به این دوستان که جلوی درب ایستادند گفته بشه که هنگام ورود یک شخص با یک لبخند بهش خوشامد بگن. نه اینکه صرفا یا یک ظاهر خشک با چشم ورود افراد رو دنبال کنند. خیلی ساده با گفتن: سلام. خیلی خوش اومدید!
با ورود به سالن یکسری کتابچه می بینید که مربوط به اون حراج هست و تمامی آثار ارائه شده در اون حراج رو داخلش معرفی کردن. کتابچه خوبی بود چرا که اطلاعات خوبی در اختیار شما قرار میده.
پس از گذر از درب سالن مشاهده ردیف های طویلی از صندلی می شید که روی هرکدوم یک بطری آب هست. چه بهتر می شد که در ابتدا می تونستیم از میان یکسری نوشیدنی مختلف انتخاب کنیم. نوشیدنی های پک شده بطری شکل با طمع های مختلف. آب هم یکی از گزینه ها باشه.
چینش صندلی ها به نظرم خیلی بد بود و خیلی جای کار داشت. صندلی ها به صورت پیوسته در یک ردیف از سمت چپ سالن تا سمت راست سالن چیده شده بودند که این شیوه چند مشکل بوجود اورده بود. همین که یکسری افراد مثلا در وسط ردیف می نشستند دیگر کسی از اون ها رد نمیشد چرا که باید یکی یکی از افراد عذرخواهی می کرد که جمع تر بشینن تا بتونن رد بشن. به همین علت قسمت هایی از هر ردیف که معمولا از وسط تا نزدیک به لبه سمت چپ بود کچلی گرفته بود.
پیشنهاد چینش بصورت ردیفی اما با ایجاد فضای راهرویی در بین دو ردیف سمت چپ و راست هست. ورزشگاه ها از این روش استفاده می کنند. وقتی که دو ردیف صندلی پشت سر هم داشته باشیم دیگه کچلی نداریم و بهتر میشه بین صندلی ها انتخاب و جابجا شد. این اتفاق باعث شد که مجری هم کارش سخت تر بشه چون همه پخش نشسته بودن و از دید مجری دیده مخفی می موندن.
فکر کنم حداقل با نیم ساعت تاخیر برنامه آغاز شد. چه بهتر می شد که برای وقت هم ارزش قائل باشیم. هدف این هست که برای مزایده گذاشتن تابلوها تعداد بیشتری حاضر باشن اما هدف مهتر باید احترام گذاشتن و ارزشمند دونستن وقت حاضرین باشه. یک بار که دقیقا سر زمان اعلام شده استارت بزنیم، بار بعدی اهمیت به موقع رسیدن رو متوجه میشن همه و می دونن که دیر رسیدن مساوی از دست دادن فرصت مزایده روی یکسری از تابلوهاست. در ضمن ممکن هست که یکسری افراد به خاطر اینکه ترتیب تابلوها مشخص هست، علاقه ای به شرکت در مزایده تابلوهای اولیه نداشته باشند. پس تاخیر در برگزاری به هدف انتظار برای حضور افراد بیشتر کار درستی به نظر نمی رسه.
من جراج های قبلی که به مجری گری رضا کیانیان بود رو ندیدم. اما بنظرم این حراج مجری گری اصلا خوب نبود. چرا خوب نبود؟ رضا کیانیان انگار که اصلا تمرکز نداشت. حتی پله های افزایش قیمت رو نمیدونست و مدام باید چک میکرد و چندین بار اشتباه پله ها رو بالا می رفت. تسلطی روی حاضرین و سالن نداشت. روی کنترل تن و لحن صداش برای جذاب تر کردن مزایده نداشت. من خودم مجری بودم توی برنامه های کوچیک و رسمی در جاهای مختلف و میدونم چه کار سختی هست اما از کسی که چندین دوره این کار رو انجام داده و کار و حرفه اش هنر و سینما هست انتظار خیلی بالاتری می رفت. برای من که به شخصه به هیچ وجه جذاب نبود.
جایی که بنظرم بدتر از همه بخش ها بود. اولا که تا وقتیکه به تقریبا ۵ اثر آخر در مزایده نرسیدیم حتی روکش سلفونی روی خوراکی ها که شیرینی بودند رو باز نکردند و باز هم نمی کردن. گارسون ها منتظر بودند تا مدیرشون بیاد و بگه خب دیگه الان باز کنید. این خیلی رفتار زشت و زننده ای بود. ما بخاطر اینکه دیگه نمی خواستیم بقیه اثار رو ببینیم و از نشستن نزدیک به ۲ ساعته در سالن خسته شده بودیم تصمیم گرفتیم بریم بیرون و منتظر اتمام باشیم تا بقیه دوستان هم بیان و صحبتی داشته باشیم که با این صحنه روبرو شدیم که سالن چیده شده ولی کسی اجازه استفاده از پذیرایی ها نداره. به جز ما چندین نفر دیگه هم همینجوری وایساده بودند.
خیلی بی احترامی بود. اصلا چرا باید صبر کنید تا به اخر ماجرا برسیم و بعد پذیرایی صورت بگیره؟ چرا در حین برگزاری این پذیرایی برقرار نباشه؟ شاید افراد بخوان برای بازه ای بیرون بیان و استراحت کنن و دوباره برگردن. بنظرم زشت ترین بخش ماجرا همین پذیرایی بود. باز هم میگم همش درباره تجربه ای که برای افراد میسازیم صحبت می کنم. کسی گرسنه پذیرایی حراج نیست و می تونه بره طبقه پایین از کافی شاپ هتل استفاده کنه. اما ماهیت این رفتار زشت و زننده هست.
در دنیای طراحی سرویس به دنبال ارائه تجربه خوشایندتر برای افرادی هستیم که در سیستم ما قرار می گیرند و به دنبال دریافت خدمات از جنس مختلف هستند. خیلی ساده بخوام بگم، تمام پیشنهادات ارائه شده در این مستند به هدف ایجاد تجربه ای خوشایندتر برای شرکت کنندگان و افزایش نرخ رضایت و همچنین ایجاد حس خاص بودن در آن ها صورت گرفته است.
در نهایت همه افراد حاضرند برای خاص تر بودن، داشتن تجربه بهتر و ارزشمند دونسته شدن هزینه بکنن. حراج تهران هم به خودی خود این فرصت رو داره ایجاد می کنه اما خیلی جای کار برای بهتر شدن داره.