مدیریت محصول چیزیه که ۸ سال اخیر من رو درگیر خودش کرده! البته که هنوز کلی چیز برای کشف کردن دارم چون عاشق سفر کردن هستم.
صبحنوشت: لیوان، آنچه با آن مینوشم!

قرمز لیوانی دارم که چند سالی است مسئولیت سیراب کردن من را برعهده گرفته است.
بیچاره این لیوان از صبح تا دقیقا قبل از خواب در حال زحمت کشیدن و کار کردن است. مسئولیتش را به حدی خوب انجام میدهد که بدنم مدیون ایشان است. صدا ندارد مگر زمانی که از آب پر می شود و یا زمانیکه خدای نکرده به زمین بخورد و بشکند. صدایش صدای درد است و نه هیچ. خوشحالیش در سکوت و ناراحتیش هم در سکوت. تازه برای هر دردی هم صدا ندارد جز درد شکسته شدن. چای و قهوه داغ هم که میریزم هیچ نمیگوید. آب یخ هم که دیگر هیچ. تازه بسته به آنچه در آن میریزم ناز میکند. مثلا با آب سرد کمی پوست سفالیش را سرد میکند که بدانم با چه طرف هستم و همچنین برای داغها نیز.
بعد از ۳ سال که با من بوده است هنوز اسمی برایش انتخاب نکردهام و فقط لیوان قرمز صدایش میکنم. باز هم چیزی نمیگوید. من یک وظیفه در قبال وی دارم و آن هم این است که تمیز نگهش دارم و بشورمش. هر روز دو یا حتی سه بار با آب و ریکا به جان درون و بیرونش میفتم تا اثری از مایعات رویش نمانده باشد. البته که گاهی هم بی دقتی می کنم و چند ساعت بعد میبینم که ناراحت است و کبود شده است. نگو که از چای دیشب روی پوستش مانده است.
هر بار که آب مینوشم لبهایم لبههایش را میبوسد. قطعا که لذتی دوطرفه است. بیشترین چیزی که لبهای من را لمس کرده است همین لیوان است. توقعی ندارد جز همان که گفتم. شسته شود. به یاد دارم روزی را که احساس کردم از این تنهایی در آب چکان اشپزخانه خسته شده است و رفتم و برایش یک زیر لیوانی که نه، پیش دستی هم رنگ خریدم که تنها نباشد و هروقت میخواهم چیزی بنوشم هردویشان را میاورم. بالاخره سفال هم احساس داره و میتونه حس تنهایی کنه. خوبی این دو کنار هم اینه که ریسک اینکه لیوان قرمزم لیز بخوره و بشکنه رو کم میکنه. طوری لیوان رو در بغل میگیره که گاهی بهشون حسودیم میشه.
داشتم فکر میکردم که اگر لیوان قرمزم صدا داشت چه میگفت. احتمالا وقتی آب خیلی سرد میریختم میگفت که واییی لرز گرفتم و وقتی هم آب داغ میریختم جیغ میکشید. فقط برای آب ولرم بود که میگفت بزار سرریز بشه داره حال میده. موقعی هم که لبهایم را دربر می گرفت صداهایی میداد یا شاید بعدش میگفت دمت گرم داداش خیلی حال داد. (جنسیتش رو نمیدونم ولی امیدوارم لیوانی که صاحیش پسر هست خودش دختر و اونی که صاحبش دختره هم پسر باشه یعنی خودش اتوماتیک تغییر پیدا کنه).
الان که فکرشو میکنم چه بهتر که این وسایل بیجان صدا ندارن. فکرشو بکن هرچیزی یه صدایی داشت. دیگه نمیشد زندگی کرد اصلا. البته که ممکنه اونا توی یه بعد دیگه صدا داشته باشن و حتی باهم حرف هم بزنن.
مطلبی دیگر از این نویسنده
گرم کردن خودم فقط با صدای آتش شومینه!
مطلبی دیگر در همین موضوع
«هکسره» از نگاهی دیگر...
بر اساس علایق شما
در آمد از NFT - NFT چیست به زبان ساده