در این پست و چند پست آینده، خلاصه بخش های مختلف کتاب «بانک 4.0» اثر برِت کینگ رو اینجا می نویسم، و البته سعی می کنم اگر جایی دانش خودم هم اجازه داد توضیحاتی اضافه کنم. اگر به حوزه فینتک علاقه داشته باشید، احتمالا براتون مفید خواهد بود.
هرچند در جایگاهی نیستم که بقیه رو قضاوت کنم، اما شخصا فکر می کنم این آقای برت کینگ یه جورایی از اون شومن های حوزه بانکداریه :). با این حال نگاه جالبی نسبت به تاثیر تکنولوژی بر روی آینده بانکداری داره و همین موضوع باعث شد تا تصمیم بگیریم همزمان با خوندن کتاب، خلاصه اون رو به اشتراک بگذارم. امیدوارم مفید باشه.
عنوان فصل اول کتاب هست Getting back to first principles. علت اینکه عنوان رو ترجمه نمی کنم، اهمیت ترکیب first principles در اون هست. این عبارت نوعی رویکرد در طراحیه که در مقابل Design by analogy قرار می گیره که توصیفش راحت تره.
در Design by Analogy، هدف از طراحی بهتر کردن هرچه بیشتر یک طراحی پایه است. بعنوان مثال، موشک های فضا پیمایی که تا الان مورد استفاده قرار می گرفته، همگی نمونه بهتر شده موشک هایی هستند که در جنگ جهانی دوم با عنوان V2 Rockets ابداع شده. و یا تا قبل از گوشی های آیفون، همه طراحی ها بر مبنای این طرح اولیه بودن که گوشی باید کیبرد داشته باشه و تمام تلاش، بهتر کردن این تجربه استفاده از کیبرد بوده (مثلا اضافه کردن کیبرد تاشو یا کیبرد افقی شبیه به کامپیوتر و ...).
حالا نکته اینجاست که این طراحی پایه، خیلی وقت ها با دانش سالها قبل بنا نهاده شده (مثل همون موشک جنگ جهانی). و الان که خیلی زمان زیادی از اون گذشته، شرایط جدید این امکان رو میده که یک طراحی کاملا متفاوت بشه خلق کرد که خیلی نتیجه بهتری رو به بار بیاره. شبیه همون اتفاقی که آقای استیو جابز با آیفون کرد (حذف کیبرد فیزیکی) و یا ایلان ماسک با موشک های فضا پیما کرد (که باعث شد هزینه سفر با جو زمین یک دهم روش های پیشین بشه).
حالا راحت تر میشه طراحی با رویکرد first principles رو توضیح داد. این نوع طراحی میگه که به جای بهتر و بهتر کردن پاسخ های موجود به یک مسئله، برگردیم به اصل مسئله ای که می خواستیم حل کنیم (که میشه همون first principles) و از پایه یکبار دیگه سعی کنیم یک پاسخ برای اون طراحی کنیم.
سه نکته:
1- این داستان first principles thinking خیلی از طرف ایلان ماسک در موردش صحبت شده. به نظر میرسه نویسنده تحت تاثیر ایشون بوده تا حدی
2- گویا این اسم و این اصطلاح اصلا چیز جدیدی نیست و اولین بار توسط ارسطو و 2000 سال پیش به کار رفته!
3- مقایسه بین این دو رویکرد، شبیه مقایسه بین Innovation و Improvement هست که در مدیریت زیاد در موردش صحبت شده و اگر کسی علاقه مند باشه خوبه که به ادبیات اون موضوع مراجعه کنه.
خب اگه تا اینجای متن رو خونده باشید، حق دارید بپرسید که خب اینا چه ربطی به بانکداری داره؟ موضوع اینه که نویسنده، بانکداری رو با توجه به فضای اون در کشور آمریکا داره تحلیل می کنه. در آمریکا، پایه مکانیزمهای بانکداری و صنعت پرداخت سالها قبل بنا نهاده شده و الان بسیاری از تلاشها در راستای بهبود اون طراحی شکل گرفته در دهه های قبله.
اما در همین شرایط، کشورهایی که در مقایسه با آمریکا و کشورهای اروپایی به نوعی Unbanked به شمار میان، برای حل مشکلشون اساسا یک مسیر متفاوت رو طی کردن! بعنوان مثال در شرایطی که اساس بانکداری در بسیاری از کشورها مبتنی بر شعبه جلو رفته، کشورهایی که به هر دلیل امکان ایجاد شعب متعدد نداشتن، با رشد فناوری های موبایل تونستن پرش خیلی بزرگی در گسترش مکانیزم های بانکی در کشورشون داشته باشن. مثال مهمی هم که کتاب به اون اشاره می کنه کیف پول مبتنی بر سیم کارت M-PESA هست که بد نیست در مورد اون مطالعه کنید.
حالا این آقای کینگ، پیشنهادش اینه که کشورهایی که زیرساخت قوی بانکداری دارن، باید به جای Design by analogy برن سراغ first principles thinking. یعنی به جای اینکه هی فکر کنن چطور فرآیند شعبه رو آنلاین کنن، اساسا یک بار از ابتدا باید بشینن و فکر کنن مردم چرا به بانک احتیاج دارن و در زمان فعلی با وجود تکنولوژی های موجود، از اول مسئله رو حل کنن.
ایران هم در بخش خوبی از زیرساخت های بانکداری پیشرفت مناسبی داشته. میزان دسترسی افراد به شعبه بانک در ایران بالاست. ابزارهای الکترونیکی پرداخت هم بین بخش زیادی از مردم گسترش پیدا کردن به طوری که کارت بانکی مهمترین ابزار بانکی در ایران به شمار میاد.
همین موضوع باعث میشه که صنعت فینتک کار سختی در ایران داشته باشه. اگر ما کشوری بودیم که خیلی از زیرساختهای بانکی رو نداشتیم، خیلی راحت تر می تونستیم یه سری کار جدید در این حوزه انجام بدیم. اما الان فعالان فینتک باید کلی وقت بذارن تا با راهکارهای موجود رقابت کنن که خب در اکثر مواقع به دلیل توان مالی بالاتر نهادهای موجود شکست خواهند خورد.
خصوصا اگر نهادهای موجود احساس کنن ایده های نوین موجودیت اونها رو در آینده به خطر میندازن، قطعا نسبت به اون موضع خواهند گرفت (مثلا کریپتوکارنسی)
و اما این first principles در حوزه بانکی چی هست که باید به اون برگشت؟ جواب این سوال به نظر من مهمترین آموخته این بخش از کتابه. به اعتقاد آقای کینگ، مردم به سه علت از بانک استفاده می کنن:
بنابراین اگه ما قراره با فینتک در بانکداری تغییری ایجاد کنیم، باید تلاش کنیم در یکی از سه حوزه بالا سرویس بهتری از اون چیزی که مکانیزمهای موجود در اختیار مردم میذارن، ارائه کنیم. و البته قطعا regulation نقش مهمی در جهت دادن به تلاش های این حوزه داره. مثلا در حال حاضر مدلهای درآمدی در سیستم بانکداری ما به گونه ای بوده که «اپلیکشن های پرداخت» بیش از همه روش های دیگه اجازه رشد پیدا کردن (که به نوعی در حوزه Money Movement به مردم بهتر از روش های قبلی خدمت ارائه می کنن).
علی ایحال، یک پیوستی داره این فصل کتاب که در مورد علی بابا و Ant Financial هست بعنوان گروهی که کتاب اعتقاد داره به وان first principles دقت کرده و در یک کشور Unbanked مثل چین (قاعدتا منظور چین دهه 90 و 2000 میلادی هست) تونسته تفاوت جدی ایجاد کنه. در نوشته بعدی در مورد این پیوست صحبت خواهیم کرد.