یک تصمیم خیلی مهم در آغاز هر پروژهای در مورد آیندهاینه که بفهمیم " میخوایم در شکلگیری محیطی که بهمون در آینده حاکم میشه، نقش فعال داشته باشیم یا منفعل؟" تو آیندهپژوهی به این انتخاب میگن اتخاذ رویکرد "هنجاری" یا "اکتشافی"...
به عبارت دیگه آینده رو هر طوری که شده، اونطوری که میخوایم میسازیم یا اینکه آیندهای رو که داره توسط عوامل قدرتمند بیرونی شکل میگیره رو شناسایی میکنیم و برای حداکثر کردن منافعمون تو اون آینده برنامهریزی میکنیم...
حالا چرا این موضوع انقدر مهمه؟
بذارید یه مثال از طبیعت بزنم که شاید یکم اغراق توش باشه ولی برای درک بهتر خوبه...
ما دو دسته موجود در طبیعت داریم که معروف به موجودات خونسرد و موجودات خونگرم هستن... موجودات خونسرد موجوداتی هستن که میتونن خودشون رو با محیط تطبیق بدن و مثلاً متابولیسم بدنشون رو تو سرما انقدر کاهش میدن که مصرف انرژیشون بیاد پایین و شرایط سخت زمستون رو میگذرونن... خب این خیلی خوبه!
از طرف دیگه موجودات خونگرم رو داریم که پر مصرفن! یعنی چی؟ یعنی بههیچعنوان نمیتونن شرایط حداقلی که دارن رو کاهش بدن... اونا مجبورن برای حفظ دمای بدنشون مصرف خوراکشون رو افزایش بدن یا اینکه جابجا بشن... سطح انرژی تو موجودات خونگرم بالاتره... در واقع میشه گفت خونگرمها استیلا طلب هستن و شرایطشون رو به محیط دیکته میکنن ولی خونسردها به سرعت با محیط هماهنگ میشن...
نمونه استعاری این دو رویکرد در حیوانات به نظر من عقاب و مرغ مگسخوار هستن...
جالبه مرغ مگسخوار از اندازش گرفته تا خوراکش و حتی دمای بدنش بهشدت به خاطر شرایط محیطی ایجادشده! کارشناسا معتقدن این موجود چند سانتیمتری برای اینکه در خوراک رقیب پرندههای دیگه نباشه به سمت حشرات رفته و میتونه متابولیسم بدنش رو برای کنترل مصرف انرژی که داره تا نزدیک صفر برسونه! به قول امروزیا هایبرنیت میشه! اما در طرف مقابل عقاب با فشار زیادی که برای اوجگیری تحمل میکنه به استیلای عجیبی در آسمون میرسه که بهش اجازه میده کمتر بال بزنه و مانورهای فوق العاده ای علیه دشمنانش داشته باشه...
به نظر من میاد افراد، سازمانها و حتی کشورها هم باید ببینن میخوان توی کارهاشون میخوان کدوم باشن و البته الزاماتش رو هم ایجاد کنن...
عقاب بودن و آینده سازی آسون نیست! باید بدونی نیاز به عزم و همت زیادی داری و باید خیلی قدرت تو خودت ایجاد کنی.... از طرف دیگه مرغ مگسخوار بودن هم تطبیقپذیری بالایی میخواد هرچند خیلی عزتمندانه به نظر نرسه!
در نهایت به نظر من آدم لازم نیست همهجا عقاب بازی در بیاره! اتخاذ این رویکردها بستگی به شرایط و استفاده کنندشون داره... در سطح ملی به نظرم اکتشافی عمل کردن و مرغ مگسخوار بودن خیلی زشته. انگار حاضری در حدی که برات تعریف میشه بازی کنی و حتی به مرگ برسی که زنده بمونی! اما در سطح سازمان شاید آدم اصرار به بر هم زدن نظام حاکم بر صنعت نباشه...
حافظ میگه: چرخ بر هم زدنم ار غیر مرادم گردد... من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
یا به قول سعدی: ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند
باید تصمیم گرفت آینده رو اونطوری که میخوای میسازی یا اونطوری که هست میپذیریش و توش نقش برا خودت تعریف میکنی....