حامد امینی
حامد امینی
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

مدل های آینده نگاری (بخش2)

طراحی یک سامانه که بتواند تمامی مفاهیم آینده پژوهی را در داخل سازمان ها پیاده سازی کند، یکی از مباحثی است که توسط بزرگان آینده پژوهی همواره مطرح بوده است و بیش از 10 مدل مرجع شناخته شده برای این موضوع توسعه داده شده است. هرچند بعضیاشون از مدل های قبلی ایده گرفتن.

قصد دارم در یک سری پست، این مدل ها رو(ترجیحا با ترتیب زمان ارائه) خیلی خلاصه معرفی کنم...

در شماره اول به معرفی مدل آوریل هورتون پرداختیم، این شماره به معرفی مدل جوزف وروس در سال 2003 بپردازیم (که البته تا حد زیادی با الهام از مدل آوریل هورتون نوشته شده...).

بخش شماره 2 : یک چارچوب کلی فرایند آینده نگاری A Generic foresight process Framework

نام توسعه دهنده: " جوزف وروس Joseph Voros "

سال معرفی: 2003

چارچوب کلی جوزف وروس از ترکیب و اصلاح مجدد ایده‌هایی که در منابع دیگر است، سرچشمه می‌گیرد. مینزبرگ بین برنامه‌ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک تفاوت بارزی قائل می‌شود. هورتون نیز بر پروسه‌ای گسترده شامل سه مرحله تکیه داشته است.(در مقاله قبل یه مرحله مدل هورتون معرفی شد.) فاز اول آن متشکل از جمع‌آوری ورودی‌ها است؛ فاز دوم آینده‌نگاری است و فاز سوم مربوط به خروجی ها و اقدام است. فازهای یک و سه تا حدی مشخص هستند. فاز دوم این پروسه شامل دو مرحله است: مرحله ترجمه – برای ترجمه اطلاعات جمع‌آوری‌شده در مرحله اول به شکلی که سازمان بتواند آن را درک کند – و مرحله تفسیر که در آن دانش ترجمه‌شده باید به درک تبدیل شود.

یک چارچوب کلی فرایند آینده نگاری- وروس 2003
یک چارچوب کلی فرایند آینده نگاری- وروس 2003

ورورس از چارچوب هورتون استفاده کرده است و دراین‌بین، از روش مینتزبرگ برای جداسازی مفاهیم تفکر استراتژیک از پروسه‌ی آینده‌نگاری و برنامه‌ریزی استراتژیک بهره برده است. گام عملکرد به‌گونه‌ای که وی توضیح میدهد، فرایندی معمول در رابطه با توسعه‌ی استراتژی و برنامه‌ریزی استراتژیک است (که در ادامه آن را "استراتژی " مینامد). این مفاهیم برای بیشتر افراد در سازمان‌ها شناخته‌شده است. همچنین خروجی‌های کار آینده‌نگاری را به‌دقت از استراتژی جدا شده، چراکه بسیار محتمل است آینده‌نگاری قربانی کارهایی بی‌فایده شود. به‌عبارت‌دیگر، باید واضح باشد که پروسه آینده‌نگاری به‌سادگی ورودی را در تصمیم‌گیری و اجرای عمل در نظر می‌گیرد؛ این همان نقش قدیمی استراتژی است. اگر عمل استراتژی انجام نشود، یا بد انجام شود، روشن است که عملکردی جدا از کار آینده‌نگاری است. از این‌رو، به‌طورکلی چارچوب ورورس ساختاری چهار مرحله‌ای دارد: ورودی؛ آینده‌نگاری؛ خروجی و استراتژی (به‌گونه‌ای که توسط هورتون مدل‌سازی شده، اما در جزئیات تفاوت بارزی با مراحل او ، به‌ویژه در مرحله‌ی آینده‌نگاری دارد).

در اینجا چهارعنصر کلیدی این روند با جزئیات شرح داده می‌شوند: ورودی؛ آینده نگاری، خروجی و استراتژی. برخی اصطلاحات آن شبیه به روش اسلاتر و هورتون اند اما اصلاحات به‌کاررفته در اینجا معانی متفاوتی با آنچه توسط آن‌ها به‌کاررفته‌اند دارند. در شکل نظرات سمت راست سؤالات رایجی هستند که ارائه و نمایش نوع فعالیت یا تفکری که در هر گام درک می‌شود، به کار می‌روند. این نظرات قطعی نیستند، بلکه تلاش دارند شرایط فعالیت در آن گام را نشان دهند. این بیانات در درک نقش دقیق هنگام در پروسه کلی بسیار مفیدند.

گام اول: ورودی‌ها. جمع‌آوری اطلاعات و بررسی آن‌ها از نظر آگاهی استراتژیک. روش‌ها و چارچوب‌های بسیاری برای این اصل وجود دارند که از میان آن‌ها روش‌های دلفی و پویش محیطی شاید بهترین گزینه‌ها باشند. ابزارها و روش‌های هوش جمعی نیز در اینجا به کار می‌آیند. همچنین در اینجا در فرمت کارگاهی، از گروه‌ها خواسته می‌شود ایده و بینش خود را مطرح کنند؛ به‌عنوان‌مثال از طریق طوفان فکری.

گام دوم: آینده‌نگاری. این گام را می‌توان به‌عنوان مرحله ای در نظر گرفت که شامل سه‌گام کوچکتر با توالی منطقی است. این گام‌ها عبارت‌اند از:

تحلیل که گام اولیه‌ی کار عمقی در نظر گرفته می‌شود. سؤال اصلی که مطرح می‌شود چنین است: به نظر چه اتفاقی در حال وقوع است؟ ازاین‌رو همانند مرحله فرعی ترجمه درروش هورتون عمل می‌کنیم. ابزارهای رایج در اینجا عبارت‌اند از تحلیل روند، ماتریس‌های اثر متقابل و سایر روش‌هایی همچون فن‌های تحلیلی.

تفسیر که عبارت است از این سؤال: درواقع چه اتفاقی می‌افتد؟ تفسیر در پی آن است که زیر سطح تحلیل موردنظر را بررسی کند تا ساختار و بینشی عمیق فراهم آید. این مرحله جایگاه مطالعات انتقادی، تحلیل لایه ای علت ها، تفکر سیستمی و سایر رویکردهای عمق بخشی نسبت به تفکر در مورد آینده است.

پیش بینی. باید واژه پیش بینی را به کاربرد تا با استفاده از آن عملکرد نگاه هدفمند به آینده و ایجاد دیدگاه‌های آینده‌نگر، شرح داده شود. این مرحله جایی است که دیدگاه‌های مختلف در مورد گزینه‌های موجود به‌صورت دقیق بررسی یا ایجاد می‌شوند. درواقع در اینجا سناریوها، تعیین چشم‌انداز یا روش‌های هنجاری واقع‌شده‌اند. بااینکه روش‌های گذشته‌نگر ماهیت تحلیلی دارند، در اینجا از آن‌ها نیز استفاده شده است، چراکه این قبیل روش‌ها وجود دیدگاه آینده‌نگر را به‌صورت پیش‌فرض دارند. لزوماً نیازی نیست فقط از روش‌های نوع "آینده " در این گام استفاده شود. به‌عنوان‌مثال به‌سادگی، ارزیابی نقشه یک سیستم یا حلقه‌ی های علی و معلولی با فرضیات مختلف نیز می‌توانند روش‌های کاملاً معتبر باشند که با استفاده از آن‌ها آینده را ارزیابی کرد.

گام سوم: خروجی‌ها. خروجی‌های کار آینده‌نگاری دوگانه می‌باشند: ملموس و غیرملموس. برخی خروجی‌های ملموس می‌توانند شامل طیف واقعی گزینه‌های ایجادشده در فرایند تحقیق باشند. خروجی‌های غیرقابل نیز شاملمواردی نظیر تغییر در تفکر می‌باشند.

گام چهارم: استراتژی. بخش آخر این چارچوب مربوط به استراتژی است که در اینجا مطلب چندانی در مورد آن گفته نشده است. همین‌قدر کافی است بگوییم که ازآنجاکه پیش‌بینی و آینده‌نگاری کار خود را انجام داده‌اند، حالا وقت آن است که نتیجه کار را به تصمیم‌گیرندگان داده شود تا استراتژی موردنظر را انتخاب و آن‌ها اجرا نمایند. نتایج پروسه استراتژی باید به‌طور مداوم به اطلاع ورودی‌های کل چارچوب پیش‌بینی برسند، به‌گونه‌ای که ارزیابی مجدد مداوم و اصلاحات دوره‌ای طی مسیر استراتژیک صورت گیرد.

آینده پژوهیآینده نگاری
اینجا محل انتشار یافته ها و تجربیات من در مورد موضوعیه که هشت ساله بهش مشغولم و واقعا دوسش دارم: "آینده پژوهی"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید