خب بعد از شرکت کردن 9 تا Game Jam که 7 تاشون خروجی داشته (صفحه itchم) تصمیم گرفتم که چند مورد از تصمیمهای سمّی با دوز های مختلف رو لیست بکنم؛ بعضی هاشون خیلی سمی و Critical هه، بعضی هاشون هم دوز پایین تری دارن ولی بازم سمی هستن و احتمال مسموم کردن شون زیاده! :)
پس بریم بررسی کنیم ببینیم چه عواملی تاثیر منفی روی روند ساخت بازیمون توی گیمجم ها دارن:
دقیقا از چیتون گذشته؟! اصلا چی از چی گذشته؟! کی ازتون گذرونده؟! چطوری رد شده اصلا؟! ... اگه کسی معنی این جمله منحوس رو فهمید به مام بگه تا مستفیض بشیم! والا! ?
من خودم سال پیش که میخواستم توی گیمجم GMTK 2020 شرکت کنم (اینجــا تجربهم رو به اشتراک گذاشتم) طرف با 40 سال سن، متاهل و بچه دار داشت تیم جمع میکرد برای گیم جم، بعد شما میگی از ما گذشته؟!
امان از دست پیش فرضهای ذهنی که توی پشت صحنه (ناخودآگاهمون) میتازه و ما اصلا ازش خبر نداریم!
? ای کاش میشد دمِ عید علاوه بر خونه تکونی فیزیکی، یه خونه تکونی معنوی هم به اون ذهن بنده خدامون بدیم :)
.
.
.
آقاااا مگه میخوای توی مسابقهی طراحی استادیوم جام جهانی 2022 شرکت کنی که انتظار داری جایزه داشته باشه؟ یا مثلا قراره کار فریلسنری برای کسی یا گروهی انجام بدی که میگی چقدر دستمزد میدن؟! به کجا چنین شتابان واقعا؟ ⚡️
نه اینکه کلا گیمجم جایزه دار نداریم (توی این مطلب یه اشارهای بهش کردم)، اتفاقا بعضی اوقات خیلی پرملاتش رو هم داریم ولی خب تعدادشون خیلی کمه. طبیعی هم هست چون اکثرا برای جنبه فان و لذتش میان، نه برای پولش! ?
پس خواهش میکنم این نوع دیدگاه سمی رو بذارین کنار و از زاویه های دیگه به این جنس رویدادها نگاه کنین.
(اگه خیلی سرتون شلوغه یا کلا حوصلهش رو ندارین خب خیلی واضح در موردش صحبت کنین، نه اینکه بندازین گردن جایزه دار بودن یا نبودن اون گیم جم! گناه داره بنده خدا!)
.
.
.
خیلی رک و راست بگم:
? هرچقدر که دیرتر سراغ پیدا کردن همتیمی برین (یا به اصطلاح دقیقه 90ای باشین) همون قدر احتمال خوردن کفگیر تون به ته دیگ هم هست! :)
با توجه به تجربهی من اکثر کسایی که واقعا همتیمی Qualified یا باکیفیت حساب میشن همون اول شکار میشن و جوین تیم میشن یا در حالت دیگه شکار میکنن و تیم شون پر میشه! به همین سادگی.
پس اگه قصد شرکت توی رویداد خاصی دارین و به دنبال یه تجربهی فان و باحال هستین زودتر سراغ کامیونیتیش برین و شبکه سازی کنین که در نهایت کفگیر تون بتونه برنج با زعفرونِ اعلا بیاره بالا! :))
.
.
.
به لحظه بیایم به این موضوع فکر کنیم که چرا واقعا ما باید محدود به یه دسته از افراد خاص (مثلا فامیل و دوست های نزدیکمون) باشیم؟ یا حتی فراتر از اون، چرا باید محدود به آدمهای یه کشور خاص باشیم؟!
همتیمی ما میتونه از هر کجای دنیا با هر آداب و رسومی باشه. تنها وجه مشترک لازم، داشتن یک زبان یکسان هست که بتونیم حرف همدیگرو بفهمیم و باهم تعامل داشته باشیم... همین!
? بعضی هامون (از جمله خودم!) از "دهکدهی جهانی" فقط دهکدهش رو به ارث بردیم و با جهانش کار نداریم!
قطعا یه بخش زیادی از این نوع نگاه برمیگرده به خیلی سال قبل، یعنی بودن زیر دستِ سیستم آموزش و پرورشمون ولی خب آشی بود که مجبور بودیم همه ازش میل بفرماییم! الان که بالغ شدیم و از یه چیزایی سر در میاریم بهتره بیایم از نو رونویسیش کنیم.
البته لطفا این رو برداشت نکنین که "بی خیال بچههای این طرف (ایران) و یه راست بریم سراغ اون طرف آب!" ولی خب این رو در نظر داشته باشین که یه آدمهایی بیرون از مرزهای کشورمون هستن که تمایل دارن همون گیم جم شمارو شرکت کنن، پس اگه به هر دلیلی همتیمی مورد نظرتون رو پیدا نکردین یا تمایل داشتین با افراد جدید تجربههای جدید داشته باشین (مثل خودم!)، میتونین دقیقا از روی همون صندلیتون و از پشت همون سیستمتون به کامیونیتی اون طرف هم یه سر بزنین و Say Hello کنین! :)
? خارج از مطلب:
یه صحبتی می خواستم با دوستانی بکنم که وقتی حرف از همتیمی خارجی میشه یهو گارد میگیرن و میگن نه ما انگلیسی بلد نیستیم و نمیتونیم صحبت کنیم و ... از این جور حرفا!
وقتی شما وارد یه جمع خارجی زبان میشی به احتمال زیاد این سه تا اتفاق می افته:
1) حس کنی خیلی زبانت افتضاحه و یه لحظه به اون عمق کمبودت آگاه میشی.
2) حس کنی با اینکه زبانت خفن نیست ولی میتونی باهاشون ارتباط برقرار کنی و منظورت رو برسونی.
3) حس کنی خیلی خوب باهاشون کانکت شدی و چند تا جوک هم اون وسط پروندی که باهاش خیلی حال کردن!
? خب اگه مورد اول (1) باشه که خیلی اتفاق مبارک و میمونیه! چون تا قبلش با کسی صحبت نکرده بودین که متوجه بشین چقدر جای کار دارین، به خاطر همین از اون لحظه به بعد ذهنتون سعی میکنه روی تقویت اون زبان مورد نظر بیشتر نورون بفرسته تا نوع نگاهتون توی جاهای مختلف عوض بشه. مثلا توی مکالمهی معمولی فارسیتون به ذهنتون میرسه که مثلا این تیکه کلامی که گفتم به انگلیسی چی میشه یا مثلا یهو تصمیم میگیرین به جای فیلم دوبله (که اصلا پیشنهاد نمیشه!) فیلم زبان اصلی با زیرنویس ببینین.
دقت کردین چیشد؟ منشا همهی این تغییراتِ توی زندگیتون همون احساس کمبودی بود که توی جمع بهتون دست داد. پس اینقدر نسبت بهش گارد نگیرین و اتفاقا مثل این کسایی که شنا بلد نیستن شیرجه بزنین توی استخر! بذارین با این اتفاق توی وجودتون کامل ثبت بشه که چه کم و کاستیهایی دارین.
? مورد دو (2) که اصلا اصل جنسه! خیلی هامون دقیقا توی همین مقطع هستیم (از جمله خودم!)؛ حالا ممکنه خبر داشته باشیم یا نداشته باشیم. قرار گرفتن توی این موقعیت باعث میشه بفهمیم میتونیم کارمون رو با این سطح زبانمون راه بندازیم و چیزی که توی ذهنمون هست رو تا حدود زیادی به اون زبان مورد نظر کانورت کنیم. حالا اگه تمایل داشتیم میتونیم روش کار کنیم که Conversationمون بهتر و بهتر بشه. به همین خوشمزگی!
? اگه توی دسته سوم (3) هستین که دیگه ما باید بیایم ازتون امضا بگیریم :)) واقعا همچین ارتباط برقرار کردنی لذت خالصِ خالصه و اگه هدفمند باشه میتونه مارو به درجات خیلی ارزشمندی برسونه.
دیدین که هر سه مورد (مخصوصا مورد اول) چه مزیتهای فوق العادهای دارن، پس اینقدر الکی غر نزنین و پاشین برین دو کَلوم با دوستای اون طرف آبیمون صحبت کنین.
? یادتون باشه یاد گرفتن هر زبان مثل باز کردن یه پرتال (Portal) به کامیونیتی اون زبانه و پای شمارو به اون محیط باز میکنه! دیگه چی بهتر از این!
.
.
.
اول بشین که دقیقا چی بشه؟! اگه مثلا رتبه صدم بشین از ارزش کارتون کم میشه؟ وقت و انرژیای که برای ساخت اون بازی گذاشتین هدر میره؟ دقیقا به من بگین چه اتفاقی می افته؟!
? بیایم به جای فکر کردن به نتیجه، از "فراینـــد" لذت ببریم و باهم خوش بگذرونیم!
اول شدن قطعا خیلی حال میده و کسی نمیتونه حس خوبش رو انکار کنه ولی خب اگه کل ذهنتون درگیر این مسئله بشه ممکنه در مسیر ساخت بازیتون خیلی اتفاقات ناگواری رخ بده؛ مثلا اسکوپ پروژهتون رو بزرگ در نظر بگیرین که یه وقت از بقیه کم نیارین یا به همتیمیهاتون فشار بیارین که کار با کیفیتتر تحویل بدن یا سر موارد جزئی بحثهای جدی راه بیوفته که منجر به پاشیدن تیم بشه! بله، گرفتن همچین تصمیمی عواقب جبران ناپذیر خودش رو داره با اینکه ممکنه خیلی به چشم نیاد.
.
.
.
میتونم بگم "سمّیترین تصمیم با دوز بالا در طول برگزاری گیمجم!" ⚠️⚠️⚠️
شما حاضرین که شب بیدار بمونین و بازیتون رو با کیفیت بالا برسونین ولی بعدش به خاطر تاثیرات فشار زیاد بهتون زهر بشه؟! حاضرین که آخرین شب لذت بخش گیمجمی تون باشه؟ حاضرین که 5 سال زمان عینکی شدنتون رو جلوتر بندارین؟ یا به فرایند غوز شدن کمرتون سرعت بدین؟
خب چه کاریه؟! چرا این تجربهی لذت بخش رو تبدیل به یه خاطرهی طاقت فرسا میکنین که توی شرکت کردن گیمجم های بعدیتون تاثیر بذاره؟! بله تاثیر میذاره! هر چقدر هم کشته مرده این رویدادها باشین ولی بدنتون تجربهی بدی در طول فرایندشون داشته باشه تا جای ممکن به مغزتون پیغام میفرسته و فشار میاره که دوباره همچین تصمیمی نگیره!
? "لـــذت" یکی از موارد مهمیه که باعث میشه یک عمل رو بارها و بارها تکـــــرار کنین!
.
.
.
به حقِ چیزای نشنیده! آخه توی 2 روز چطور میتونین یه خروجیای بدین که اسپانسر جذب کنه؟! آخه مگه چقدر وقت دارین که به وجههای مارکتینگ و فروش پروژهتون فکر کنین؟! اصلا مگه اسپانسر گرفتن مثل نخود و لوبیاس که بشه راحت گرفت؟! اصلا شما شرکتهای مورد نظرت رو به من "نشان" بده تا باور کنم! :))
? اگه ذهن مون رو ظرفیت دار در نظر بگیریم که به طور مثال 5 تا جا داشته باشه، فکر کردن به اسپانسر خودش میتونه راحت 2 تا مکعب از 5 تا مکعب رو پر کنه! پس برای بقیه کارها فقط 3 تا مکعب میمونه که اونا هم توی این دوره و زمونه مدرن سریع اشغال میشه!
پس به جای فکر کردن به اسپانسر و موراد مشابهش بیایم به اصطلاح به Fun-To-Play بودن بازیمون فکر بکنیم که خیلی خیلی توی Game Jam ها مهمه! برای درک کامل این موضوع فان بودن گیم پلی فقط کافیه یه سری به خروجیهای این رویدادها بزنین (یک نمونه) و چندتا از نفرات اول یا محبوبترین هاشون رو بازی کنین. خیلی از خروجیها هستن که مکانیکهای مسخره یا آرت خنده دار دارن ولی از نظر کامیونیتی اون جم جزو بهترین ها حساب میشن! حالا شما برو دنبال اسپانسرِت! :)
.
.
.
شما یا برنامهنویستون هرچقدر هم زور بزنین نمیتونین توی اون مدت کوتاه یه کدِ تر و تمیز بزنین. حتی شده برای متغیرها اسمهای درب و داغون (مثل Charkhe_Mashin به جای Wheel!) میذارین تا پروژه قبل دِدلاین جمع بشه؛ پس قابلیت Extend بودن همین اول ماجرا میره زیر سوال چون یکی از نیازمندیهاش داشتن همون کد ماژولار و تر و تمیز هست.
از اون طرف هم:
? تمیز کد زدن واقعا Cost خودش رو داره و توی این مورد که وقت بسیار تنگه بیشتر انرژی برنامهنویس هدر میده!
میشه گفت توی Game Jamها کمیت ارجحیت داره به کیفیت، چون برای یه پلیری که از کامیونیتی اون جمتون میاد و بازیتون رو پلی میکنه اصلا اهمیت نداره پشت صحنه داره چه اتفاقاتی می افته؛ اون فقط میبینه اون Result شما بهش حال میده یا نه وگرنه با سیلی از امتیازات و فیدبکهای منفی روبرو میشین! خیلی رک و راست.
? توی گیمجم، یه بازی 2D با آرت افتضاح و کدهای کر و کثیف ولــــی با مکانیک ها و لول های متنوع خیلی خیلی بهتر از یه بازی 3D سوم شخصِ گرافیک خفن ولــــی با تنوع بسیار پایین و لولهای محدود.
(لینــــک بازی بالا اگه خواستین بهش سر بزنین)
.
.
.
خب شما به من بگو اون طرح خفن آنچارتدیت رو دقیقا کدوم تیم میخواد اجرا کنه؟! اصلا شما چطوری به این سرعت همچین طرحی دادی؟! اون هاست گیم جم دقیقا تا کی باید منتظر ساخت طرح جناب عالی باشه؟ میخواین که براتون یه 150 سال وقت اضافه بدن؟ تعارف نکنین تو رو خدا! ?
? با بزرگ در نظر گرفتن اسکیل پروژهتون عملا همون لحظه گردن بازیتون رو بریدین! ? بله، به همین خشنی! :)
پس اگه خودتون دیزاینر هستین یا قراره باهم دیگه دیزاین بکنین، حتما در نظر داشته باشین که یه پروژه گوگولی و کوچیک تعریف کنین که بتونین به طور مثال توی 2 روز حداقل 80 درصدش رو جمع بکنین، نه اینکه یه پروژه بزرگ تعریف کنین که آخرکار فقط 30 درصدش رو برسین خروجی بگیرین، اونم با کلی باگ و کرش!
.
.
.
این تصمیمِ سمّی دوز پایینی داره ولی خب تاثیرات خودش رو میذاره قطعا! حتی توی گیمجم های حضوری (مثل Global Game Jam) که اکثرا سیستم امتیاز بندی ندارن هم نباید این اشتباه رو مرتکب بشین.
چــــرا؟! خب دلیلش واضحه... فکر کنین مثلا کلی کوهنوردی کردین و به سختی به قلهی کوهی رسیدین. بعدش بدون اینکه لحظه ای توقف کنین سریع تصمیم بگیرین که برگردین پایین! چه کاریه خب!؟ بشینین یه چایی، یه صبحونهای چیزی بزنین کیف کنین اون بالا!
بعدش مثلا شروع کنین به صحبت کردن با کسایی که زودتر یا دیرتر از شما به اون مکان رسیدن؛ ازشون بپرسین تجربهشون چطور بوده، از چه راهی به این نقطه رسیدن، چی شد که همچین تصمیمی گرفتن، دوست دارن که این تجربه رو دوباره تکرار کنن؟ اگه آره، دفعه بعد با چه تجهیزات و آمادگی جسمانی میان که تجربهی بهتری داشته باشن؟ و .... کلی سوال دیگه که باعث میشه ما فقط صرفا یه قله کوه رو فتح نکرده باشیم بلکه با کلی آدم آشنا شدیم که بهمون کلی تجربههای با ارزش اضافه کردن و بالعکس.
این مثال کوهنوردی رو زدم که بتونم به صورت کلی منظورم رو برسونم و بگم که چقدر میتونه اون دورهی زمانی (یعنی از Submit به بعد) میتونه برامون مفید و هیجان انگیز باشه.
? توی Game Jamهای آنلایــــن (مثل Ludum Dare یا GMTK) که این قضیه خیلی خیلی جدی تر میشه، در حدی که شما اگه بازیتون رو سابمیت و بعدش صحنه رو ترک کنین عملا باید فاتحه اون بازیتون رو بخونین! مگه اینکه اینقدر خروجی شاخی داشته باشین که یه نفر شانسی بازیش کرد برای همهی دوستاش بفرسته! :)
من خودم برای این مورد همیشه به دوستام توصیه میکنم که تا جایی که میتونین فعالیت داشته باشین.
حالا این فعالیتها میتونه شامل خیلی موارد بشه؛ از جمله:
1) صفحه آرایی و زیباسازی صفحه جمتون (مورد بسیار بسیار مهم!)
2) به اشتراک گذاری بازی توی کانال رسمی رویداد (مثل سرور دیسکورد خودِ جم)
3) بازی کردن و فیدبک دادن به بقیه خروجیها (کامنت گذاشتن توی سایت itch باعث میشه آیکون بازیتون زیر نظرتون نمایش داده بشه که خب پروموت خیلی خوبیه)
4) اشتراک گذاری توی شبکههای اجتماعی خودتون و درخواست از بقیه برای بازی کردن و فیدبک دادن
5) جواب دادن به کامنتهایی که توی صفحهی سابمیت شما ارسال شده (خیلی تاثیرگذاره ولی متاسفانه کمتر بهش توجه میشه). این کار باعث میشه بقیه پلیرها حس کنن این صفحه فعاله و کامنتشون خونده میشه.
... و خیلی موارد دیگه!
پس خواهشا این مورد رو دست کم نگیرین و سعی کنین فعالیت بعد از Submit رو هم جزو تسکهای جمتون قرار بدین و بهش عادت کنین. ??
.
.
.
.
امیدوارم که اگه وقت گذاشتین و تا این قسمتش خوندین براتون مفید بوده باشه ?✌?
??? لینــــکهای اضافه:
- اگه در مورد خود Game Jam کنجکاو هستین، میتونین این مطلب سه قسمتی رو دنبال کنین:
- اگه دوست داشتین خبرها و رویدادهای گیمجمی ایران و جهان رو دنبال کنین این سرور دیسکورد رو بهتون پیشنهاد میکنم:
.
.
.
???راستی ...
اگه حس کردین نکتهی مهمی جا مونده یا به بخشی از مطلب انتقاد دارین حتما توی بخش نظرات همین صفحه کامنت بذارین تا هم بنده و بقیه از نظر شما مستفیض بشیم. ??❤️