خب خب، سلام.
اول این که خدا ازت نگذره اونی که پست سربازی در چهار کلامو گذاشتی، چون تو هم صفر پنج کرمان بودی و اون موقع که پستتو خوندم گفتم چقدر بدشانسی تو. و حالا منم مجبورم قدم در راهت بذارم.
دوم این که اون دوستی که کامنت گذاشت زیر پستت و اعزامی یک دی بود رو تو آموزشی خواهم دید.
سوم این که من هنوز نرفتم آموزشی ولی در این حد شنیدم که مجسمه ی یه خروس اونجاس(شهید گنجوی یا همون ۰۵ کرمان) که تخم کرده. و این شاید از نظر شما بامزه باشه ولی برای من قطعا ترسناک ترین فانتزی زندگیمه.
می رم اگه زنده اومدم و سالم براتون میگم چه ها گذشت.
مرسی که برام دعا می کنین.