امین‌پدیا
امین‌پدیا
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

تعریف مجدّد مفاهیم بیش از حد ساده‌سازی شده - مقدّمه

در زندگی روزمره‌ی خودمون مفاهیم زیادی وجود دارند که در واقعیت نمی‌تونیم حسشون کنیم. حس کردن به این معنی که از حواس پنج‌گانه‌ی خودمون نمی‌تونیم برای درکشون استفاده کنیم. اهالی فلسفه، به این مفاهیم میگن «سوبژکتیو» [Subjective]. برای فارسیش هم اصطلاح‌های «نظری»، «ذهنی» و «درونی» رو پیشنهاد کردند. برای این که با مفاهیم هم‌اصطلاح دیگه قاطیشون نکنیم، از این به بعد با همون اصطلاح سوبژکتیو این موارد رو تو این یادداشت‌ها بیان می‌کنم. متضاد این اصطلاح هم ابژکتیو [Objective] هستش که «عینی» معمولاً ترجمه میشه. ویژگی این دو مفهوم رو تو نگاره‌ی زیر می‌تونید ببینید.

ویژگی‌های مفاهیم سوبژکتیو و ابژکتیو
ویژگی‌های مفاهیم سوبژکتیو و ابژکتیو

از ابتدای خلقت بشر، چیزهای زیادی بودند که در واقعیت وجود نداشتند ولی آدمیزاد اونها رو انقدر تکرار کرده که به حقیقت خودش تبدیل کرده. نمونه‌اش هم پول، تقویم، حقوق بشر، مرز، کشور، اقتصاد، هندسه و حتی ریاضیات! چطور میشه ثابت کرد که جهان در عمل به هفت روز «شنبه و یکشنبه و دوشنبه و سه‌شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه» تقسیم میشه؟ یا چطور عدد هزار رو میشه تو طبیعت نشون داد؟ یا چطور ذهن ما تشخیص میده که صد دلار آمریکا ارزشمندتره یا صد دلار کانادا؟ همه‌ی این‌ها مفاهیم غیرواقعی‌ای هستند که انقدر در ذهن انسان‌ها نسل به نسل جابجا شدند که ما اون‌ها رو به عنوان بدیهیات شناسایی کردیم؛ غافل از این که این‌ها جز دروغ‌های (به معنی غیرواقع نه به معنی ناحق) بیش‌ازحد تکرار شده نیستند.

هرچند ذهن ما شاید هنوز هم نتونه این مفاهیم رو واضح بفهمه. مفهوم اقتصاد هنوز برای خیلی از ماها واضح نیست. خیلی‌ها از همون ابتدای تحصیلاتشون در درک اعداد مشکل دارند. تو یه پژوهش روان‌شناسی‌ای که در دهه‌ی 80 میلادی در آسیای مرکزی - که اون موقع جزو اتحاد جماهیر شوروی بودند و الان شامل کشورهای ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان میشن- انجام شد مشاهده شد خیلی از کسانی که از سواد مدرسه‌ای محروم بودند، با دیدن اشکال هندسی (مثل مثلّث، مربّع و دایره) اونها رو شبیه به چیزهای طبیعی (ابژکتیو) مثل پرنده، میوه یا گیاهان خاص می‌دیدند و به یاد اونها می‌افتادند. در حالی که درک درستی از کاربرد اون شکل‌ها در طبیعت داشتند، مفهوم هندسه تو ذهنشون تشکیل نشده بود. برای اون‌ها استوانه معنای خاصی نداشت. ولی شبیه به ساختاری بود که می‌تونستند تو کنده‌ی درخت یا بقیه‌ی چیزهای استوانه‌ای جهان ببینند.

مفاهیم سوبژکتیو و انتزاعی خارج از ذعن ما انسان‌ها واقعیتی ندارند!
مفاهیم سوبژکتیو و انتزاعی خارج از ذعن ما انسان‌ها واقعیتی ندارند!


ذهن ما انسان‌ها، با قدرت تخیّل خاص خودش برای این مفاهیم داستان می‌سازه و اون‌ها رو به عنوان واقعیّت زندگی می‌پذیره، و حتی جسم و روحش خود رو با این چیزهای غیرواقعی تطبیق میده. اقتصاد و معیشت دغدغه‌ی اصلی زندگی خیلی از بزرگسالان ما شده. داستان‌هایی که در سینما و موسیقی و ادبیات و ویدئوگیم (و به زودی متاورس و سایر واقعیت‌های مجازی) برای ما روایت میشن، کاری می‌کنند که ما اونها رو باور کنیم و بپذیریم که این چیزها واقعیت دارند. هرچند راجع به اون‌ها باید بحث مفصّل‌تری انجام داد.

من اینجا سعی دارم تو یه سلسله یادداشت، براتون بر مبنای منابعی که طی کنجکاوی‌هام راجع به این مسائل بر خوردم براتون اون مفاهیم رو ساده‌سازی کنم و پیچیدگی‌هاش رو از بین ببرم تا یه خرده از گره‌های بی‌شمار جهان پیرامونمون رو برای شما (و در عین حال خودم) کمتر کنم. این یادداشت هم برای مقدّمه اینجا قرار دادم. یه سری کتاب و مقاله براتون خلاصه می‌کنم و اون‌ها رو به زبون ساده‌ی خودمونی همین جا بیان می‌کنم. و سعی می‌کنم در عین ساده‌سازی یه سری فرضیّات ندیدگرفته‌شده هم کنارش اضافه کنم که دید جامع‌تری نسبت به اون مسائل داشته باشیم، این درک بهتر می‌تونه به ما کمک کنه ما روی اون مفاهیم انتزاعی بیش‌ازحدساده‌سازی‌شده سوار باشیم، نه اون‌ها روی ما!


ممنون که خوندید!

قسمت بعدی رو به‌زودی همین جا قرار میدم.

جماهیر شورویحقوق بشرواقعیت زندگیمفاهیم
اینفوگیک و محتوانویس و اینجور چیزها...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید