به گزارش رصد روز ، دولتها در سطح محلی واکنشهای خود را با افزایش مناطق مسکن تک خانواری، مانند برلین، آلمان، آغاز کردهاند تا اجازه ساخت چندین واحد در هر زمین را بدهند. این نوع سیاست ها شمول اجتماعی را نیز ارتقا می دهند.
نقطه ضعف چنین ابتکاراتی کمبود مقیاس است: متراکم کردن قطعات کوچکتر زمان بر است و تأثیر محدودی دارد. سیاستهای کارآمدتر مربوط به منطقهسازی ایجاد کل محلهها برای تحریک ساختوساز در مقیاس بزرگ، مانند آنچه در ویلیامزبورگ، بروکلین وجود دارد، خواهد بود. در اینجا، برج های مرتفع با درآمد مختلط کنار آب ایجاد شد.
با این حال، منطقه بندی باید به اندازه کافی ظریف باشد تا اثر مورد نظر را ارائه دهد. برای مثال، منطقهبندی فعلی منهتن، حجم هر مسکن جدید را بسیار بیشتر از ارتفاع آن محدود میکند و در نتیجه برجهای بسیار بلند و «لاغر» ایجاد میشود. اما ساخت چنین طرحهایی آنقدر پرهزینه است که تنها استفاده اقتصادی قابل دوام، کاندومینیومهای فوقالعاده لوکس است که منجر به ایجاد «ردیف میلیاردرها» در خیابان ۵۷ شد.
2. سیاست های مهاجرتی کمتر سختگیرانه
سیاستهای مهاجرتی بر تولید مسکن تأثیر میگذارد، زیرا صنعت ساختوساز به شدت به کارگران مهاجر متکی است. در نتیجه، سیاستهای مهاجرتی سستتر میتواند با کاهش هزینههای توسعه و کاهش کمبود نیروی کار، هزینههای مسکن را کاهش دهد.
3. مشوق های مالی از هر دو طرف
انگیزه های مالی برای تحریک هر دو طرف عرضه و تقاضا مورد نیاز است: وام های کم بهره و کاهش مالیات ابزارهای موثری هستند. آنها نه تنها می توانند کل هزینه های سرمایه در پروژه های مسکن جدید و نوسازی را بخرند، بلکه می توانند در تبدیل دفاتر و هتل های منسوخ شده به مسکونی نیز کمک کنند. اقدامات اخیراً اعلام شده توسط کتی هوچول فرماندار نیویورک گامی در مسیر درست است.