امین رضا
امین رضا
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

شرح حال کنونی به همراه خودافشایی خودخواسته

نیشابوری هستم. آمار می خوانم در حوزه سلامت، پزشکی و زیست. به همین روست که گرایش بنده را آمار زیستی می گویند. دانشگاهم علوم پزشکی شهید بهشتی است و ورودی ام به سال 1395. عمر من به 35 می رسد و تازه متاهل شده ام و از ازدواج خود بسیار راضی و خشنودم.

دوره ی ارشد خود را در دانشگاه علوم پزشکی مشهد سپری کردم به مدت چهار سال. بله. دوره ارشد بنده دست کم یک سال و دست بالا یک سال و نیم به درازا کشید. دلیل اصلی آن هم توسعه نیافتگی و بی نظمی شخصی ام بود. به خاطر همین طولانی شدن دوره ارشد، در زمان دفاع از پایان نامه ارشد، کم کنایه نشنیدم و کم استهزاء نشدم. شاید برای شخصی چون من که کار خود را به درستی انجام نمی دهد، این نیش و کنایه ها و دستمایه ی طنز شدن ها، کمترین بها و پیامد باشد و البته مهمترین دستاورد این پیامد، برای من به صورت قانون زیر در آمده است:

اگر کار خود را به درستی انجام ندهی
اگر وظایف محوله را به موقع و سر وقت به اتمام نرسانی،
اگر مطابق زمان بندی مقرر شده کاری را تحویل ندهی،

آنگاه رسما و غیر مستقیم اجازه هرگونه بی احترامی به شخصیت خود را برای مخاطبین خودت صادر کرده ای.

با این حال به رغم تجربه تلخی که از دفاع پایان نامه ارشدم دارم، بازهم درب سبک زندگی من به همان پاشنه می چرخد و نه آشی عوض شده و نه کاسه ای. شاید به جرات بتوان گفت که مهم ترین تغییری که در سبک زندگی من اتفاق افتاده، افزایش ترشح هورمون های استرس در درونم باشد.

در همین لحظه که مشغول نگارش این واژگان هستم، موقعیت تحصیلی ام در گروه آمار زیستی شهید بهشتی، آنگونه که مطابق انتظارم باشد نیست. در مقایسه با مشهد، شهید بهشتی دانشگاهی سختگیر است. امتحانات پایان ترم در اینجا خیلی مهم هستند. با کم کاری در برگه امتحانی آخر ترم، وجهه تحصیلی ات به شدت آسیب می بیند و مخدوش می شود و من شوربختانه به همین درد مبتلا شده ام. کم کاری های من در امتحانات آخر ترم سلسله وار ادامه پیدا کرد و نتیجه آن شد که به سطح بالایی از نارضایتی شخصی رسیده ام. انتظارات مدیر گروه مان را برآورده نکرده ام و از مواجهه شدن با او واهمه دارم.

و همینجا بد نیست تجربه و آموخته ای دیگر را بیان کنم که:

پیامد اهمالکاری و کم کاری چیزی جز ترس، واهمه و کم شدن میزان عزت نفس نیست.

در پژوهشکده ای مشغول به کار هستم که چوب بی نظمی های شخصی من هم به تن همکاران معصومم خورده و به سیاهه قربانیان بی نظمی های شخصی من افزوده شده.

در باب سیاهه قربانیان بی نظمی های شخصی ام، همینقدر بگویم که طوماری است بس بلند بالا اعم از دانشجو، استاد، پزشک، آماری، دوست، همکار و .... . به مجردی که در ذهنم این طومار را مرور می کنم، رو به سرزنش خود می آورم و بدحال میشوم.

اینها بخشی از شرح حال کنونی ام هست که نوشتم تا جایی ثبت شود که من که هستم و به دنبال چه. امید زیادی دارم که به مدد تمرین و تکرار، در مسیر توسعه یافتگی و تغییر سبک زندگی خود گام هایی کوچک اما پیوسته بردارم و در نهایت نتیجه آنی باشد که باید.

چنین باد.

پی نوشت: همینجا از همه ی آن دوستانی که خواسته و ناخواسته رنج ناشی از توسعه نیافتگی و بی نظمی های من بر آن ها تحمیل شد و از این رنج اشکی بر چشمان شان جاری، دلجویی می کنم و امید دارم که غمهای کوچک و بزرگ صادره از من را ببخشایند.


خود افشاییشرح حال
آخر صبر دنیا هم برای کم کاری های من، آستانه ای دارد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید