خود از این موضوع آگاه هستم که صادق را چقدر می شناسند، کتاب هایش را چقدر میخوانند و تاثیری که صادق روی ایران زمین و همسایه ها و حتی فرنگ گذاشته تا چه حد است.
کتاب میخوانم گاهی، قبلا به این مطالب رسیده بودم اما چون به نوشتن زیاد فکر می کنم امروز دوباره این کلمات گذری در ذهنم داشتند که خواستم آن را اینجا دوباره از اصلش کپی کرده و بنویسم.
هدف هر #نویسنده از نویسه ای که دارد متفاوت است، اما خب، همه آنها می نویسند و میخواهند در انتقال یک #پیغام همتی ورزیده باشند. خب اگر #نوشتن مشکل است، ببینیم #نظر #صادق_هدایت در مورد نوشتن و #کپی کردن و #تقلید در دست به قلم بودن چیست؟
برگرفته از کتابچه #هدایت_کافکا که در آن از چند کلامی با صادق هدایت صحبت شده و وی به لب به پاسخ گشوده در مقابل ادعاهایی که وی را یک مقلد صرف میخواندند و غیره...
"تقلید؟ همه تقلید می کنند. من هم تقلید می کنم. تقلید عیب نیست. دزدی و چاپیدن عیب است. داشتن شخصیت در این نیست که آدم خودش را اوریژینال جا بزند. اوریژینالیته به تنهایی حس نیست، شرط خلق کردن نیست. چه بسا آدم حرفی داشته باشد که باید تو یک قالب خاص گفته بشود و این قالب پیش از او ساخته شده باشد... اگر به هوای اینکه میخواهی مقلد نباشی، نه ببینی، نه بخوانی و نه بشنوی و نه چیزی یاد بگیری کارت خراب است؛ چرا که خبر نداشتن از کار دیگران آدم را اوریژینال نمی کند. باید خواند و شنید و اگر عرضه داشت زد زیرش] ؟[. بلد نبودن تکنیک نوشتن مانع نوشتن می شود... همین سارتر یک مقاله انتقادی برای یک نویسنده ی شوروی {روسی} نوشته و بهش ایراد میگیرد که فقط پنج هزارتا کتاب خوانده است... باید خواند و خواند و خواند... ولی آن روزی که می نشینی بنویسی باید خودت باشی، دیده و شنیده و حس خودت باشد. آن وقت اصلا یادت نمی آید که داری چه تکنیکی را به کار می بری... فوت و فن ساختمان را بلدی، به کار می زنی، بی اینکه خواسته باشی دیگران را به حیرت بیندازی... من به نسبت مطلبی که دارم طرز کارم عوض می شود... اما به طور معمولی و عادی از پیش به خودم نمی گویم فلان تکنیک جویس و ویرجینیا وولف را انتخاب کنم یا فوت و فن کافکا یا داستایفسکی را. آدم یا حرف دارد یا ندارد. وقتی حرف دارد باید بهترین شکلی را که با حرفش جور است انتخاب کند، نه اینکه اول فورم را انتخاب کند و فلان تکنیک را به کار ببرد... منظورم از بهترین فرم این است که برای در آوردن جان کلام از هیچ وسیله ای نباید گذشت. نه از لغت، نه سبک، نه جمله بندی، نه اصطلاح... همه شان باید بجا باشد تا ساختمان رویش بند شود..."
حال که چنین است، از امروز بیشتر کتاب میخوانم، بیشتر به سبک کاری نویسندگان بزرگ دقت می کنم و سعی می کنم تا جایی که می شود از لحن و سبک شان در آنچه می نویسم چه محتوای وب سایت (میموس) باشد چه دفترچه یادداشتم در لپ تاپ بهتر استفاده می کنم.
مگر نه اینکه نمی شود یک قالب اوریژینال ساخت که دیگران قبلا آن را نساخته باشند. بله نمی شود و همین بهتر که سعی کنیم از آنچه که داریم بیشتر و بهتر استفاده کنیم تا ادبیات را غنی تر کنیم. همین کلماتی که باعث می شوند از هر کرمی پروانه ای بسازیم و به دیگران عرضه کنیم. از اینکه اکنون این بستر دیجیتال فراهم شده تا منِ آن دیروز درگیرشده با کتاب های کاغذی و محدود بتوانم امروز و فردا را خوشحال باشم چرا که هر چقدر که بنویسم باز هم جا هست باز هم کسی هست آن را بخواند و حداقل چیزی یاد بگیرد.
امین.صفا در باب نویسندگی