کتاب «فاطمه علی است» نوشتۀ علی قهرمانی، از جمله کتابهایی است که با استقبال خوب مخاطبان روبهرو شده است. این کتاب که دربردارندۀ داستانهایی کوتاه از سبک زندگی علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) است را انتشارات کتاب جمکران چاپ کرده است . زندگی این زوج آسمانی، روایتهایی جالب برای همسران داردکه، بخشی از آن را برایتان برگزیدهایم.
ثوابی بهاندازۀ موهای بدن
پیامبر (صلی الله علیه و آله) مهمانخانهشان بود. مهمان زودتر از موعد رسید. دختر و دامادش را دید که باهم نشستهاند به پاک کردن عدس. با لبخندی که نشان از خرسندی و خوشحالی بود، گفت: خدا به مردی که در کارِ خانه به همسرش کمک میکند، به اندازۀ موهای بدنش، ثوابِ عبادت میدهد.
شوخی با مولا
چهرۀ حسن (علیه السلام) بیشتر شبیه پدر بود و حسین(علیه السلام) شبیه مادر و پدربزرگ. آن روز، بچهها علاوه بر بازیهای سالم و درسهای زندگی، آموزش محبت و خندۀ حلال هم داشتند. حسن (علیه السلام) روی زانوی پدر نشسته بود، حسین(علیه السلام) هم در آغوش فاطمه (سلام الله علیها)فاطمه (سلام الله علیها) حسین (علیه السلام) را نوازش میکرد و لبخندزنان میگفت: «انتَ شبیه باَبی ، لَستَ شَبیه بِعَلی »؛ تو شبیه پدرم هستی ، نه شبیه پدرت علی(علیه السلام)مولا هم شاد از شوخی زهرا (سلام الله علیها) حسن (علیه السلام) را نوازش میکرد و از شادی اعضای خانواده ، لبخند بر لب داشت.
فاطمه (س) داور باشد
نخستین روزهایی بود که کودکان، تمرینِ نوشتن میکردند. حسن و حسین (علیهما السلام) هر دو، خطی نوشتند و نزد مادر آوردند. میخواستند مادر داوری کند که کدام بهتر است. هر دو خط، زیبا بود . مادر فرمود: نزد پدرتان بروید تا او داوری کند. پدر نیز برای آنکه رنجیده خاطره نشوند، آنها را نزد جدشان، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرستاد.
جد بزرگوار نیز، کار را به امر الهی واگذار کرد . خداوند گفت: داوری بر عهدۀ فاطمه باشد. فاطمه (سلام الله علیها)که تسلیم امر خدا بود، بند گردن بندش را برید و گفت: هر که دانۀ بیشتری جمع کند، برنده اوست. کودکان هر دو ، به یک اندازه دانه آوردند؛ هر دو برنده شدند.
بچهها برایم گفتند
نماز ظهر تمامشده بود. اول ، محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله)رسید و کسب تکلیف کرد. وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) اجازه مرخصی دارد ، راهی خانه شد. از مسجد تا خانه ، راهی نبود.
مولا(علیه السلام) به خانه که رسید، شروع کرد به تعریف کردن و از منبر پرفیض رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت و از وحیِ تازهای که جبرئیل برای پیامبر (ص) آورده بود. زهرا(سلام الله علیها)در میان حرفها، پیش از آنکه مولا سخنی بگوید، مطالب را تأیید و تکمیل میکرد. علی (علیه السلام) با شگفتی پرسید: زهرا جان! امروز نماز ظهر ، مسجد بودی؟
زهرا(سلام الله علیها) که شگفتی و حیرت را در چهرۀ مولا دید ، گفت : نه! نماز را در خانه خواندم. بچهها که از نماز برمیگردند، خبر مسجد و سخنان پدرم را که در محضرش آموختهاند ، موبهمو برایم بازگو میکنند. احادیثی که شنیدهاند را مرور و حفظ میکنند.
این پاسخ دخترتان است!
بهترین چیز برای زنان را بگویید؟ از مردان و زنان حاضر در مسجد، هیچکس نتوانست پاسخی شایسته و درست به این پرسش پیامبر(صلی الله علیه و آله) بدهد. علی(علیه السلام) پرسش را به خانه آورد و از زهرا(سلام الله علیها) نظر خواست؛ بهترین چیز برای زنان آن است که [بیدلیل] در معرض اختلاط با مردان نباشند.
فردا علی (علیه السلام) پاسخ را در مسجد به محضر رسول مهربانی عرضه کرد. لبخند رضایت بر لبان نازنین ایشان نقش بست.
علی جان ! چرا دیروز این سخن را نگفتی؟
این پاسخ دخترتان است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله)سرشار از شادمانی شد و گفت : فاطمه ، پارۀ تن من است.
منبع : https://aminyavaran.com/introduction-to-fateme-is-ali-book/