آیا موفقیت شغلی لزوما با ارتقاء سمت شغلی معنی پیدا میکند؟
جامعههای امروز، بهویژه در فرهنگهای سازمانی و شرکتی، پیشرفت شغلی را اغلب معادل با ارتقاء پست شغلی میدانند. این باور که فرد تنها زمانی موفق است که "پلههای شغلی" را یکی پس از دیگری بالا برود (از کارمند به مدیر، از مدیر به مدیر ارشد و ...)، یکی از تأکیدات اصلی سیستمهای کاری است.
دلایل تأکید جامعه بر پیشرفت از طریق ارتقای پست شغلی:
- تعریف سنتی از موفقیت:موفقیت در بسیاری از جوامع با موقعیت شغلی و نقشهای مدیریتی گره خورده است. به همین دلیل، افراد حس میکنند تنها در صورت رسیدن به نقشهای ارشدتر میتوانند موفق تلقی شوند.
- پرستیژ اجتماعی:عنوانهای شغلی بالاتر معمولاً با احترام بیشتر در جامعه همراه است. این امر باعث میشود افراد حس کنند که برای کسب اعتبار اجتماعی باید به مقامهای مدیریتی دست یابند.
- پاداش مالی:در بسیاری از سازمانها، ارتقای شغلی مستقیمترین راه برای افزایش درآمد است. این موضوع یک انگیزه عملی و ملموس برای حرکت در این مسیر فراهم میکند.
- ساختار سلسلهمراتبی سازمانها:سازمانها اغلب بهصورت سلسلهمراتبی طراحی شدهاند و پیشرفت در این سیستم به معنای بالا رفتن از این سلسلهمراتب است. این ساختار افراد را به سمت رقابت برای جایگاههای بالاتر سوق میدهد.
- الگوهای فرهنگی:فرهنگهایی که به تلاش و سختکوشی اهمیت میدهند (مانند جوامع آسیای شرقی یا حتی جوامع غربی با روحیه سرمایهداری)، پیشرفت شغلی را معادل با موفقیت میدانند.
بله! پیشرفت شغلی تنها به معنای بالا رفتن از پلههای سازمانی نیست. مسیرهای دیگری نیز وجود دارند که میتوانند رضایت، رشد و موفقیت شغلی را برای فرد به ارمغان بیاورند. برخی از این مسیرها عبارتند از:
- به جای تمرکز بر ارتقای پست شغلی، افراد میتوانند مهارتهای جدیدی یاد بگیرند یا به بخشهای دیگری از سازمان منتقل شوند.
- مثال: یک مهندس نرمافزار که به طراحی محصول علاقه دارد و به تیم مدیریت محصول میپیوندد.
- برخی افراد ترجیح میدهند در یک حوزه خاص عمیق شوند و به عنوان متخصص شناخته شوند. این مسیر میتواند ارزش و احترام بالایی برای آنها به همراه داشته باشد.
- مثال: یک پزشک که تصمیم میگیرد در یک زیرشاخه خاص مانند جراحی قلب متخصص شود.
- به جای حرکت در مسیر سازمانی، افراد میتوانند کسبوکار خود را راهاندازی کنند و کنترل کامل مسیر شغلی خود را در دست بگیرند.
- در دنیای امروز، ساختن برند شخصی در کنار شغل میتواند به فرد کمک کند تا فرصتهای جدیدی ایجاد کند و حتی شغلهای موازی یا دوم برای خود فراهم کند.
- برخی افراد ترجیح میدهند شغلی انتخاب کنند که تأثیر اجتماعی مثبت داشته باشد، حتی اگر منجر به ارتقای رسمی نشود.
- مثال: معلمی که در عوض مدیریت مدرسه، به تولید محتوای آموزشی دیجیتال برای دانشآموزان کمبرخوردار میپردازد.
- در این مسیر، افراد به جای دنبال کردن یک مسیر شغلی مشخص، پروژههای متنوعی انجام میدهند که به رشد حرفهای و تجربیات متنوع آنها منجر میشود.
- ترکیب مهارتها و تجربههای مختلف برای ایجاد مسیرهای جدید.
- مثال: کسی که هم در موسیقی و هم در فناوری تجربه دارد و شغلی در زمینه طراحی نرمافزارهای موسیقی پیدا میکند.
- برخی افراد، موفقیت شغلی را به عنوان مسیری برای رشد معنوی، روانی و بهبود کیفیت زندگی میبینند و نه صرفاً جایگاه یا درآمد.
- بازتعریف موفقیت:موفقیت را تنها به جایگاه اجتماعی یا درآمد محدود نکنیم. عوامل دیگری مانند رضایت شغلی، تعادل کار و زندگی، و تأثیرگذاری شخصی را وارد معادله کنیم.
- تشویق به انتخاب مسیرهای غیرسنتی:جامعه میتواند با الگوسازی از مسیرهای غیرمعمول (مثل کارآفرینان یا فریلنسرها)، به افراد اعتمادبهنفس بیشتری برای انتخاب این مسیرها بدهد.
- ایجاد ساختارهای سازمانی مسطحتر:شرکتها میتوانند به جای ساختارهای سلسلهمراتبی، ساختارهایی ایجاد کنند که در آنها پیشرفت تنها به معنای بالا رفتن نباشد و افراد بتوانند نقشهای معناداری در تمام سطوح داشته باشند.
- آموزش افراد به ارزشگذاری مهارتها و یادگیری:تأکید بر یادگیری مداوم و مهارتآموزی به جای تمرکز صرف بر عناوین شغلی.
نتیجهگیری:
اگرچه جامعه همچنان تأکید زیادی بر ارتقای پست شغلی به عنوان معیار موفقیت دارد، اما مسیرهای جایگزین زیادی وجود دارند که میتوانند برای افراد متناسب با ارزشها، علایق و مهارتهایشان طراحی شوند. پیشرفت شغلی به معنای حرکت رو به جلو است، نه صرفاً بالا رفتن.