Amir Bahador
Amir Bahador
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

برای نوای موسیقی و برای اشک ها و لبخندهایمان

تصویر خبرگزاری ایرنا از صحنه ی پایانی موزیکال اشک ها و لبخندها
تصویر خبرگزاری ایرنا از صحنه ی پایانی موزیکال اشک ها و لبخندها


پس از گذشت ۶ سال، موزیکال اشک ها و لبخند ها به کارگردانی هادی قضات دوباره روی صحنه رفته و وارد سومین هفته از اجراهای خود می شود. موزیکالی خاطره انگیز که اگر از به صحنه رسیدنش با وجود تمام محدودیت ها در حوزه ی موسیقی و نمایش بگذریم، به دلایل مختلفی رویدادی نوید بخش در عرصه ی فرهنگ و هنر کشورمان محسوب می شود. چرا که پیش از هر چیز این پروژه با درک درست از اقتصاد یک هنر غیرانتفاعی مانند موزیکال یا اپرا، به قواعد و ساختارِ سالم چرخه ی حیاتِ تولید و اجرای چنین اثری متعهد مانده است. به این معنی که تمام منابع مالی و غیر مالی در این پروژه در وهله ی اول نه برای تولید سرمایه که برای خلق هنر – آنگونه که شأن اثر و شأن مخاطب است – و ارزش آفرینی برای جامعه صرف شده اند.

برای درک ساختاری که از آن سخن می گویم کافی ست تصور کنید مجموعه ذی نفعان کلیدی چرخه ی حیات این هنر کدامند و با اجرای درست یک موزیکال چگونه منتفع می شوند:

یک) مخاطبانی که حداقل در ازا آنچه هزینه می کنند (زمان و پول) یک اثر استاندارد موزیکال را می بینند و می شنوند که کسی چیزی از اصل آن – به ویژه در حوزه ی موسیقی – نکاسته است. بدیهی ست مخاطب اثر از مواجهه با هنری که به خلق زیبایی متعهد مانده، لذت سمعی و بصری می برد که این غایت خواسته ی اجراگران است.

دو) خوانندگانی که سال ها زمان خود را صرف آموختن هنر آواز و علم موسیقی کرده اند به حق مسلم خود برای ایفای نقش های چالش برانگیز یک موزیکال بزرگ می رسند. آواز یک حوزه ی علمی و تخصصی ست و جایگزین کردن خوانندگان با هر اجراکننده ی دیگری به هر بهانه ای که باشد یک پروژه ی موزیکال را از شکل تخصصی خارج کرده و لطمات بزرگی را به اثر و نحوه ی ارائه ی آن وارد می سازد.

سه) در ساختار آموزش موسیقی، بی شک مخاطبان بیشتری در گروه های سنی مختلف به آموختن آواز ترغیب شده و جذب آموزشگاه های موسیقی خواهند شد. آموزشگاه ها در حوزه ی آموزش آواز سرمایه گذاری بیشتری خواهند نمود. هنرجویان آواز نیز در مواجهه با چنین اثری افق درست تری را برای آینده ی حرفه ای خود تصویر کرده و با امید بیشتری مسیر دشوار آموختن این هنر را خواهند پیمود. متقابلا مدرسان آواز نیز الگوی مناسبی را پیش روی هنرجویان خود برای آینده حرفه ای شان قرار می دهند. و در نهایت، مجموعه ی این تاثیرات کمک شایانی را به بهبود چرخه ی اقتصادی آموزش موسیقی و کیفیت آن خواهد نمود.

چهار) به میانگین اجرای ارکسترهای معتبر در ایران که نگاه کنیم در میابیم که اجرای یک موزیکال برای قریب ۳۰ سانس یا بیشتر تا چه اندازه با استانداردهای موسیقی کشورمان هم در حوزه ی اقتصادی و هم در حوزه ی اجرایی فاصله دارد. تنها همکاری با پروژه های موزیکال و اپرا می تواند برنامه ی اجرایی چنین ارکسترهایی را آنچنان که در تمامی کشورهای دنیا شاهد هستیم، کامل ساخته و به حفظ حیات آنها یاری رساند. این موضوع در مورد کرُ ها هم صادق است.

پنج) کارگردانی موزیکال و اپرا نیز یک حوزه ی تخصصی و چند وجهی ست. کارگردانان این حوزه به سال ها تجربه در عرصه ی خوانندگی موزیکال یا اپرا و سپس فعالیت در زمینه ی Opera Coaching نیاز دارند. بی تردید تنها و تنها سپردن کارگردانی یک موزیکال به دست متخصص این حوزه منجر به مهیاسازی و ارائه ی یک موزیکال واقعی می شود که هم در زمینه ی موسیقی و هم در زمینه ی نمایشی تعادل کیفی دارد.

شش) دفتر موسیقی وزارت ارشاد، بنیاد رودکی، خانه ی موسیقی، سازمان فرهنگی شهرداری و دیگر نهادهای دولتی یا غیر دولتی در حوزه ی موسیقی و هنر تنها با حمایت، بسترسازی و تسهیل گری در مسیر اجرای چنین پروژه هایی قادر خواهند بود نقش درست خود را ایفا کرده، ارزش واقعی برای جامعه خلق نموده و از ذی نفعان این چرخه ی حیات به شیوه ای موثر حمایت نمایند. بی شک افزایش نرخ مخاطبان چنین پروژه های منجر به بهبود شاخص های فرهنگی در کشورمان خواهد شد که کارنامه ی نهاد های یاد شده را نیز بهبود می بخشد.

هفت) تالار وحدت، تنها سالن تخصصی موسیقی، موزیکال و اپرا در کشور است که شرایط استاندارد اجرای پروژه ای با این مشخصات را دارد. حیات این مجموعه به تداوم برگزاری پروژه هایی از این دست وابسته است. متخصصان نور، صحنه، صدا، امکانات ماشینری و دکور بخشی از ذی نفان اصلی چرخه ی حیات این هنر در کشورمان هستند. بدیهی ست اجرای یک موزیکال در هر سالن دیگری که دارای این مشخصات نباشد، یک رویکرد غیر تخصصی ست که به شیوه ی اجرای اثر و اقتصاد این هنر لطمه می رساند.

هشت) حتی در کشورهای توسعه یافته، هنرهای غیرانتفاعی و سازمان های هنریِ غیرانتفاعی بدون کمک حامیان مالی امکان اجرای پروژه ها و کسب و کارهای پایدار و حتی امکان ادامه ی حیات ندارند. بی شک پایدار سازی این شرایط بخشی از توانمندی مدیران هنری واقعی است که خلا آنها در کشور ما بی اندازه احساس می شود. اما آگاهی شرکت های تجاری بزرگ از اینکه چگونه می توانند با حمایت از پروژه ها و سازمان های هنریِ غیرانتفاعی مسئولیت اجتماعی خود را ایفا نمایند، به همان اندازه اهمیت دارد. از این رو جذب حامیان مالی برای یک پروژه موزیکال در این سطح و توفیق آن می تواند حامیان بیشتری را تشویق به حضور در این عرصه نماید. بی شک این دستاوردی ست که مواهب آن به تمام پروژه های مشابه دیگر نیز خواهد رسید.

در آخر ذکر این مسئله ضرورت دارد که ورود سرمایه به هنر به خودی خود اتفاق بدی نیست. یافتن اینکه منشا سرمایه از کجاست نیز دغدغه ی نهادهای قانونی حسابرسی در یک کشور است. آنچه اهمیت دارد درک ماهیت اقتصاد هنرهای غیرانتفاعی و انتفاعی ست. در حوزه ی هنرهای نمایشی، موزیکال و اپرا، سرمایه ای که صَرف توسعه و بهبود زیرساخت ها و ساختارهای اجرایی و آموزشی گشته و با رونق بخشیدن به آنها در تلاش برای برای بازگشت سرمایه به شیوه ای مطلوب باشد، نه تنها مخرب نیست بلکه ضروری و نجات بخش است. اما همان سرمایه می تواند به شیوه ای دومینو وار چرخه ی حیات یک هنر را به هم بریزد، آنگاه که یک شیوه ی تخصصی از هنر را به دست افراد غیر متخصص سپرده، اجراگران واقعی را با سلبریتی ها جایگزین نموده و برای تامین هزینه ی حضور آنها اجرا را به فضایی غیر تخصصی ببرد که احتمالا تعداد صندلی بیشتری برای فروش داشته و قیمت گذاری متفاوتی برای بازگشت سرمایه به شیوه ی مطلوب آنها دارد. دیگر چیزی از خود اثر باقی نمی ماند و این مسئله در کشوری که عموم مردم مثلا نمی داند چه توقعی باید از یک موزیکال یا اپرا داشته باشند، مصداق تولید ثروت از ندانستن مردم است.

اینکه دیگران نمی توانند یا نمی خواهند و منفعت شان به شکل دیگری ست، به خودشان مربوط است. اما ما در قبال جامعه و زیست بوم هنر موسیقی کشورمان مسئولیم، در قبال خود هنر و تعهدمان به خلق زیبایی و ایجاد تأثیر درست از اجرای آثار مسئولیم. و باید بدانیم انتخاب های ما در چگونگی انجام یک پروژه حتی در یک مقطع زمانی محدود، تأثیراتی فراتر از آنچه که تصور می کنیم دارند. از این رو موزیکال اشک ها و لبخندها و شیوه ی اجرای آن مایه افتخار و مباهات است. آنچه باقی می ماند مسئولیت ما به عنوان مخاطب این موزیکال است تا در شرایطی که عمده ی تبلیغات این اجرا به شیوه ی دهان به دهان و با دعوت مردم صورت می پذیرد، با حضور خود و دعوت از دوستانمان به دیدن این اجرا از آن حمایت نموده و از دیدن و شنیدن آن لذت ببریم. و در آخر بدانیم که به گواه آنچه در این نوشته خواندید با حضور خود چگونه تمام ذی نفعان این چرخه ی حیات را مورد حمایت خود قرار داده ایم.

با مهر

امیر بهادر سیدقاسم

بیستم امرداد سال ۱۳۹۸ خورشیدی

موزیکالاشک ها و لبخندهاهادی قضاتنصیر حیدریانتالار وحدت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید